بحثی در باره اسلام و دین اجباری، شیعه شدن اجباری، نماز اجباری، حجاب اجباری

اسلام و دین اجباری

در سال ۶۳۶ میلادی مسلمانان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب مسلمان کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان مسلمان با ما چه کردند. اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی خبریم. این فقر آگاهی تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اسلام شتافتند و اسلام را پذیرفتند. در آن دوران وحشتناک، نپذیرفتن اسلام به معنی از دست رفتن جان و مال و ناموس بود

اسناد جنایات اسلام در ده ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار می کند. اعرابِ مسلمانِ شبه جزیره عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.

اعراب اسلام و دین را با زور شمشیر به ایرانیان تحمیل کردند، هرکس نمی پذیرفت یا کشته می‌شد و یا باید جزیه می داد.

 

شیعه شدن اجباری،

صفویان ایرانیان را به زور شیعه کردند. کسی که شیعه نمی شد یا بزور او را می کشتند و یا مثلا در تبریز فرد را وارانه سوار خر می کردند و در شهر می گرداندند.

صفویان در تبریز ۲۰ هزار مرد را کشتند و مساجد اهل سنت را یا تخریب ویاتبدیل به طویله شان کردند .
برای نمایش پیروزی و تسلط به تبریز۱۲ نفر جوان زیبا روی تبریزی راانتخاب کرده وبه دربار بردند و شاه به همه شان تجاوزکرد .
شکم زنان باردار دریده می شد و جنین شان به جرم کافر بودن کشته می شد .
در اردبیل هرکس را که به تغییر مذهبش راضی نمی شد به همراه همه ی اعضای خانواده در درون خانه اش به آتش می کشیدند
یکی شکنجه هایی کسی که حاضر به تغییر مذهبش به تشیع نمیشد این بود که زن یادختر فرد مورد نظر را در برابر دیدگانش بر پشت ماده خری می بستند و ترتیبی داده می شد که خر نری به وی تجاوز کند .
یک شکنجه ی دیگر بر روی نیزه نشاندن دختر خانواده بود برای فشار آوردن بر پدرش نیزه را از نشیمن گاه وارد کرده و تا بالا در بدنش فرو می کردند وآن را همچون میله ی پرچم در زمین می کاشتند.
شکنجه رایج دیگر زمان صفویه این بود که یک مفتول تیز را از پوست کمر وارد بدن فردکرده و از پوست پشت گردنش بیرون میآوردند و مانند گوسفند او را بر آتش کباب می کرده و می خورده اند
پوست بدن قربانی را با یک جسم برنده خراش می دادند وشیره ی خرما بر آن میمالیدند و در یک صندوق انداخته و صندوق رابا مورچه می انباشتند .مورچه ها به هوای خوردن شیره ها گوشت تن قربانی را ذره ذره می جویدند و باعث می شدند که فرد قربانی از خونریزی و عفونت و خورده شدن بدنش با زجر زیاد در طی چندین روز به آهستگی بمیرد .
زنده در روغن یا آب جوش انداختن قربانی هم مرسوم بود .
ریختن قیر یا سرب داغ در گلو و برکندن زبان و چشم هم یکی دیگر از شکنجه هایی بود برای ترساندن و شیعه کردن الباقی مردم استفاده میشد.
زنده خواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام شراب یکی از شیوه های رایج بود.در دوران حکومت صفویان دسته ای جلاد خامخوار وجودداشته است که به فرمان شاه، مقصرین را زنده زنده می خوردند. گاهی شاهان صفویآنان را احضار کرده و دستور می دادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند.این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری می شدند چگین نام داشتند.نقل است که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی میکردند و قربانیان را می خوردند.دسته آدم خواران «چگین» یا گوشت خام خور نامیده می شدند.این جماعت {آدم خواران} آلت دست شاه بودند تا غضب خود را بنشاند آنان گنهکاران را از یکدیگر می ربودند و بینی وگوش های او را می کندند سپس بقیه اعضای بدن مجرم را می خوردند!
. (
رستم التواریخ) (زندگی شاه اسماعیل نوشته ا.خنجی)

 

نماز اجباری

خاطره ای از “نماز اجباری”

یکی دو سال از انقلاب گذشته بود. هنوز جو انقلابی بود من به خاطر تخصص علمی ای که داشتم در یکی از ادارات زیر نظر “نهاد ریاست جمهوری” مشغول به کار شده بودم. ظهر ها ساعت حدود ۱۲ تا ۱۲ و نیم “نماز و نهار” بود.
تا نماز نمی خواندی نهار بهت نمی دادند. یادم هست یک نفر در کل واحد ها حتی برخی وقتها دستشویی و توالت ها می چرخید و بلند بلند می گفت “حی علی صلات … حی علی صلات..” یعنی …بشتابید بسوی نماز… …بشتابید بسوی نماز…
برخی از افراد در توالت قایم می شدند که گیر نیافتند و به نماز نروند! یک روز به نماز دیر رسیدم همه در سجده بودند. من هم نیت کردم و به سجده رفتم! بعد از نماز به من امر به معروف و نهی از منکر کردند که در نماز وسط نماز تا رکعت دوم تا رکوع می شود به نماز جماعت پیوست. نه به هنگام سجده!
اکثرا بدون وضو به نماز جماعت می رفتند، چون اجباری بود.
یک بار هم به “من امر به معروف و نهی از منکر” کردند که آب را غلط روی آرنجت ریخته ای! “من امر به معروف و نهی از منکر” اینطور است که آدم را جای خلوت می کشند و به او این تذکر را می دهند.
یک پیش نماز داشتیم بنام “حاج آقا مدقق” او از افتخاراتش این بود که ادارات را ظهر ها نیم ساعت به رجایی پیشنهاد داده برای “نماز و نهار” تعطیل کنه و او هم پذیرفته، و مرتب تکرار می کرد. او ظهر ها قبل از نماز خیلی جفنگیات می گفت.
در اکثر ادارات دولتی هم جو همین بود و کارمندان بیچاره را وادار به نماز اجباری می کردند. و کارمندان بیچاره به خاطر از دست ندادن شغل تن به این کار می داند. همینطور در مدارس، اجبار کردن معلمین و دانش آموزان به نماز.
امضا محفوظ

در دهه شصت زندانیانی را که چپ بودند و نماز نمی خواندنند را روزی ۵ دفه شلاق می‌زدند تا مسلمان شده و نماز بخوانند.

 

حجاب اجباری

نتیجه یک تحقیق در مورد حجاب در صدر اسلام: حجاب اجباری در شرع وجود ندارد و آخوندها دروغ می گویند!

متاسفانه فقط در حکومت داعش، طالبان و جمهوری اسلامی حجاب اجباری است در صدر اسلام حجاب اجباری نبوده است و حتی بدین گونه نیز نبوده است!

متاسفانه فقط در حکومت داعش، طالبان و جمهوری اسلامی حجاب اجباری است در صدر اسلام حجاب اجباری نبوده است و حتی بدین گونه نیز نبوده است!

بر طبق این تحقیق ۱۰۰۰ صفحه ای در صدر اسلام وضعیت بدینگونه است:

برهنگیِ مستمرّ بسیاری از اندام، پدیده ای کاملاً رایج در سطح اجتماع بود از آن گذشته بخش دیگری از اندام که معمولاً پوشیده بود نیز گهگاه نمایان می شد بطوری که
حتی عزم جدی در پوشاندن عوره از سوی زنان و به ویژه مردان وجود نداشت! قبح برهنگی در نزد آنان شکسته بود و به عبارت دقیقتر، قبحی وجود نداشت که بخواهد
شکسته شود.
ایشان برای پوشاندن اندام از یکی دو قطعه پارچه ی نادوخته (که به إزار [لُنگ] وه پارچه صورت رداء [رودوشی] مشهورند) استفاده می کردند در واقع ستر اندام به وسیل می گرفت و نه لباس! پس، هم تعداد جامه ای که مورد استفاده قرار می دادند کم بود و هم احرام علاوه بر آن نادوخته بود (نشانِ جامه های موصوف را امروزه می توان در جامه حجاج سراغ گرفت هرچند در بسیاری موارد از این نیز ضعیفتر بود). بنابراین پوشیدگیِ “دقیق و کامل“، هر دو مخدوش بود زیرا با جامه های نادوخته نمی توان انتظار دقّت، و با اندک بودنِ تعداد نمی توان توقّع پوشش کامل را داشت. به دلیل همین محدودیت ها، پیامبر(ص) فقط می توانست از آن ها بخواهد که: برهنه راه نروند!، و یا مراقبِ استتار شرمگاه شان باشند زیرا گاه می شد که إزار و رداء از بدن شان جدا می شد و یا بسیار پیش می آمد که مراقبتی از بروز عوره نمی کردند. پوشاک زنان نیز خیلی بهتر از مردان نبود. اینان معمولاً به جای رداء و حتّی إزار از پیراهن استفاده می کردند، ام پیراهنی کاملاً ابتدائی و نادوخته که بسیاری از اندام را هرگز در بر نمی گرفت و اطمینانی نیز به استتار دائمش در قبال مواضع تحت پوشش نبود.
درست است که برخی از زنان جاهلی از روسری استفاده می کردند اما این استفاده لزوماً ناشی از رعایت حجاب و مرتبط با عفّت جنسی نبود بلکه ناشی از مسائل عرفی (از جمله کسب تشخّص و اعتبار، تمایز از کنیزان) یا برخاسته از شرایط اقلیمی (از جمله مهار تابش آفتاب و گرد و غبار) بود به همین خاطر بسیاری از مردان نیز همین روسری
و سراندازها را به کار می بردند. از آن گذشته اگر قرار بر رعایت جنبه های اخلاقی و
دامن اُولی بود در حالی که هر دو ،چه مرد چه زن، نسبت شرعی بود بی شک استتار ناحیه به آن سهل انگار بودند! زنان، بسیاری از اندام شان همیشه نمایان بود و آن، امری عادی بود علاوه بر آن مابقی مواضعشان نیز گهگاه به دلایل فوقالاشاره نمایان می گشت. در چنین آشفته بازاری اسلامی فقط توانست از آنان انتظار داشته باشد که مناطق تحت پوششِ جامه ها را جامعه دامن، سینه و… جلوگیری نمایند (زیرا آنان به خوبی حفظ کنند و از آشکارشدنِ ناحیه مبتلا به پوشش های بی ثمر و نیز دچار بی مبالاتی بودند) اما باید پذیرفت که زمینه ای برای امر به پوششِ “ساق پا، ساعد و آرنج، گردن و موی سر” وجود نداشت. همین طور در مورد مردان نیز نمی شد به سترِ بیش از کمر تا زانو حکم کرد. شگفتآور آن است که ایشان در جریان اعمال حج به صورت عریان و برهنه ی مادرزاد بر گرد کعبه طواف می کردند! زیرا به قول خودشان نمی خواستند در جامه هایی که با آن مرتکب گناه شده اند به طواف بپردازند. در این امر فرقی بین زنان و مردان نبود اگرچه برخی آورده اند زنان در شب به طواف می پرداختند و یا اگر در روز بود در این
رشته مانندی بر ناحیه صورت دستی بر جلو و دستی بر عقب می نهادند و یا پارچه شرمگاه آویزان می کردند تا مگر از شدت برهنگی بکاهند. در این حالت همین زنانِ
اخیرالذکر شعری را زمزمه می کردند و طی آن از سایرین می خواستند به فرج و شرمگاه شان ،که همه یا بخشی از آن نمایان بود ننگرند: الیوم یبدو بعضه أو کله / و ما بدامنه فلاأحلّه. گفتنی است یکی از همین زنان که گویا سراینده ی بیت مذکور است تا مرز اسلامی در قبال این پدیده در سال نهم همسری پیامبر پیش رفت. اما واکنش جامعه هجری شکل گرفت و بر آن اساس از طواف عریان نهی شد و پوشاندن عوره (ناحیه دامن) لازم شمرده شد. در حالی که امروزه تفکیک صفوف مردان و زنانِ نمازگزار امری مسلّم و بدیهی
می نماید اما باید دانست که علّت اولیه ی جداسازی آنان از یکدیگر، به وجود دامن های کوتاه برخی از نمازگزاران در حیات پیامبر برمی گشت. بر این اساس پیامبر(ص) برای دیده نشدن عورهِ یکدیگر توسط جنس مخالف، تدابیر و رهنمودهائی شامل “عقب تر بردن صفوف زنان نسبت به مردان، عدم نگاه زنان به مردانِ سجده کننده، و دیرتر برخاستنِ زنان از سجده نسبت به مردانِ جلوتر از خود” اتّخاذ کرد تا بر تبعات منفی ناشی از کوتاهی دامن ها که عمدتاً در خم و راست شدنِ سجده رخ م ینمود غلبه گردد. گفتنی است علیرغم این که بعدها کاستی های جامهی مردم برطرف گردید اما غافل از فلسفهی اوامر پیامبر، نمازگزاران کماکان نماز را با مرزبندی صفوف انجام می دادند.
مطلب دیگر در مورد وضعیت خانه ها از حیث میزان استتارش برای حاضرانِ در آن چندانی نبود است. در این رابطه اولاً باید دانست که ساخت خانه در مکّه دارای سابقه
زیرا به دلایل مذهبی از ساخت خانه استقبال نمی شد اما سپس که به خانه سازی روی آوردند، هم از دربِ محافظ خبری نبود (و در نتیجه درون خانه را به راحتی می شد دید) هم خانه ها در یک اتاق خلاصه می شد (و لذا جای محفوظی برای هیچ کس وجود نداشت) و هم میهمانان به صورت سرزده به درون خانه ها وارد می شدند. این در حالی
بود که برهنگیِ افراد حاضر در خانه های موصوف، بسیار بیش از بیرون خانه بود چرا که به محض ورود به خانه به راحتی پارچه های نادوخته را از پیکر جدا م یساختند. جامعه
اسلامی با آگاهی از این واقعیات، صرفاً خواهان کسب اجازه در پیش از ورود به خانه ها، و نگاه نینداختن به درون منازل شد. گفتنی است این حکایت دارندگان خانه بود و إلا
چادرنشینها و بی خانمان ها که در آن روزگار کم نیز نبودند توضیحِ حجابشان ناگفته پیداست.
موضوع دیگر وضعیت گرمابه و دستشوئی است. آیا آنان دارای حمام بودند؟ اگر نه، پس آیا در مکان های باز به استحمام می پرداختند؟ روایات متعددی از پیامبر وجود دارد که زنان را کلاً از ورود به حمام نهی کرده، ولی ورود مردان را مشروط به استفاده از لُنگ روا دانسته است. محدثان این روایات را ساختگی می دانند زیرا بر این باورند که “در آن
زمان حمام وجود نداشته است“. با ای نحال اگر روایات مذکور ساختگی نباشد در این صورت حاکی از وجود حمام های مختلط در آن زمان است زیرا اگر حمام ها جداگانه بود
در این صورت همان جواز مشروط برای مردان را، برای ورود زنان به حمام های زنانه نیز می شد صادر کرد. به هر حال یکی از واقعیات جاری، استحمام در مکان های ناپوشیده بود که در این رابطه رسول خدا(ص) خواهان ستر عوره در این حین شد. نیز باید دانست که آنان فاقد بی تالخلا و دستشوئیِ پوشیده بودند پس برای قضای حاجت به مکان هائی دورتر می رفتند تا ضمن رعایت حداقلّی از استتار، همچنین از بوی نامطبوع در امان بمانند. آن ها در حین قضای حاجت، گاه در کنار هم قرار می گرفتند و به صحبت می پرداختند. به همین خاطر پیامبر از آنان خواست که دو نفری به آن محلّ نروند و در آن حین به عوره یکدیگر ننگرند و با هم صحبت نکنند. حضرت از زنانی که ایمان آوردند پیمان گرفت که در خَلا، کنار مردان ننشینند! گفتنی است بحث فقهی ستر عوره در حین تخلّی، بجا مانده از این پیشینهی واقعی است.


برگرفته از:

کتاب تاریخ طبری – محمد بن جریر طبرى – بازگردان ابوالقاسم پایندهچاپ پنجم ۱۳۷۵ ،ناشر اساطیر

کتاب فارس نامه ابن بلخی, ناشر بنیاد فارس شناسی – چاپ ۱۳۷۴

کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران تالیف عبدالعظیم رضایی – چاپ دهم ۱۳۷۸

کتاب آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسى (م۳۸۱) ، بازگردان محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، چ اول، ۱۳۷۴ش

کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول۱۹۹۸

کتاب تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران. انتشارات امیرکبیر. چاپ۲٫ جلد۲

کتاب اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات پیام. ۱۳۶۳

کتاب فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری / کتاب مروج الذهب ، علی بن حسین مسعودی

کتاب غرر اخبار ملوک الفرس، ابومنصور ثعالبی / کتاب تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی

کتاب مجمل التواریخ و القصصبه تصحیح محمدتقی بهار / کتاب اخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری

کتاب عقدالفرید، ابن عبدربه المالک / کتاب تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار

کتاب تاریخ سیستان، مولانا شمس الدین محمد موالیمحمود بن یوسف اصفهانی

کتاب تاریخ رویان، مولانا اولیاءالله آملی / کتاب تذکره شوشتر، سید عبدالله شوشتری

کتاب تاریخ کامل، علی ابن اثیر / کتاب تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب

کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب / کتاب الفتوح، ابن اعثم کوفی

کتاب شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)