گاه ناگفته‌ها بر اسراری دلالت دارند که گفته‌ها را بدان راه نیست. در این حالت سکوت دیگر سرشار از ناگفته‌ها نیست، بل حاکی از گفته‌هایی است که در سکوتی سنگین خود را بیان می‌دارند. اما این ناگفته‌ها که به تأثر از فرهنگ مدنیت خود را باز می‌نمایند نیازمند گوشی حساس و شنوا ست تا ناشنوده‌ها را دریابد.

سیما ثابت

سیما ثابت، مجری برنامه “چشم انداز” در پنجم سپتامبر ۲۰۲۳ در حساب اینستا گرام خود رسما استعفایش را از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال اعلام داشت: “از تلویزیون ایران اینترنشنال استعفا دادم و تعطیلی و پایان کار برنامه «چشم‌انداز با سیما ثابت» را اعلام می‌کنم. ناگزیر شدم بین کار در شرایطی خاص و کرامت انسانی‌، دومی را انتخاب کنم.”

او پس از بر شمردن رسالت فردی اش به عنوان “روزنامه نگاری حقیقت محور و مردم محور” از توطئه و تهدیدات جانی جمهوری اسلامی علیه خود و همکارانش سخن می‌گوید که او را بر آن داشت تا “برای ادامه کار، برای سر پا نگه‌داشتن برنامه، به درخواس]ت[مدیر شبکه، همه زندگی‌ام را در لندن رها کردم، در کمتر از دو ساعت از لندن عازم واشینگتن شدم تا اجازه ندهم سپاه پاسداران، برنامه‌ام را خاموش کند.”

اما سیما ثابت در ادامه بر معضل دیگری اشارت دارد که به استعفای او، همکارش، سامان رسول پور از این شبکه تلویزیونی را منجر گشت: “با این وجود، در واشینگتن، شرایط کاری عجیب و جدیدی ظاهر شد که ادامه کار را برای تیم کوچک ما عملا غیرممکن کرد. تلاش ما برای حل چالش‌ها، در یک روند چند ماهه، بی‌نتیجه ماند. در عمل با روندی روبرو شدیم که نتیجه درازمدتش، می‌توانست تضعیف یکی از موثرترین برنامه‌های فارسی‌زبان باشد، چیزی که من و سردبیرارشد (سابق) برنامه‌های گفتگو محور ایران اینترنشنال، سامان رسول‌پور، نخواستیم بخشی از آن باشیم.”

در این گفته که به شیوه‌ای کاملا حرفه‌ای و به دور از هر گونه تنگ نظری علت استعفا را بیان می‌دارد ناگفته‌های بسیاری است که با زبانی رمزآلود خود را عیان می‌سازند.

سیما ثابت نه از سبعیت جمهوری اسلامی، که از برباد رفتن کرامت انسانی اش می‌هراسد، و کرامت انسانی برای او جز پایبند بودن به حرفه اش نیست. روشنگری وجه مشخصه حرفه اوست و این درست همان چیزی است که صاحبان قدرت را به ضدیت با او بر می‌انگیزد، چرا که نگاه آنان به رسانه اساسا فرمتی خالی از محتوا و نهایتا وسیله‌ای در خدمت دستگاه پروپاگاندای قدرت می‌باشد. سیما ثابت از یکسو با تمرکز بر جنایات نظام حاکم خود را آماج تهیدات جانی و حملات سایبری سپاه پاسداران قرار می‌داد، و از دیگر سو، با گرایش به پلورالیسم سیاسی که در اکثر برنامه‌هایش جلوه می‌نمود خصومت حامیان بازگشت سلطنت را منجر می‌گشت. جای تعجب نیست که یکی از اتهام‌های نا روایی که از سوی این گروه به وی وارد می‌شود انگ تجزیه طلبی است، تنها به این جهت که او در مقابل مرکز گرایی آنان، نظرات و مواضع نمایندگان اقلیت‌های ملی تحت ستم را نیز انعکاس می‌داد.

بنابراین، آنگاه که سیما ثابت از “شرایط کاری عجیب و جدیدی” در واشینگتن و چالش‌های آن صحبت می‌کند، می‌توان نتیجه گرفت که اشاره او مشخصا به فشارهای سیاسی مدافعان نظام پادشاهی است که در اتحاد با عناصری از سپاه پاسداران سعی بر خاموش ساختن صدای متکثر او می‌نمودند. این اتحاد نا مقدس که نمود آن در برائت از سپاه پاسداران دیده می‌شود محصول نیاز متقابلی است که بین رضا پهلوی و بخش‌هایی از سپاه پاسداران وجود دارد. اگر برای تنها بازمانده ذکور خاندان کودتا یگانه راه نشستن بر اریکه قدرت حمایت نظامی پاسداران از درون و رایزنی دیپلماسی از برون کشور است، برای پاسداران پراگماتیست که آینده نه چندان روشنی را برای خود تصور می‌نمایند، تنها گزینه منطقی که بقای آنان را متضمن شود همانا همسو شدن با اقتدارگرایان سلطنت طلب است.

سیما ثابت در پاسخ به این شرایط و چالش‌های آن، تا حد امکان سیاست تمکین و مسامحه را در پیش گرفت. او به ویژه پس از شکست “شورای همبستگی” سعی بر آن نمود تا با برگزاری برنامه‌هایی متشکل از طیف‌های راست، لیبرال، و بعضا دموکرات، راست و چپ “افراطی” را در انزوا قرار داده و بدین سان زمینه را برای همکاری و ائتلاف مجدد نیروهای اپوزیسیون فراهم سازد. اما او غافل از آن بود که انتظار حامیان بازگشت سلطنت از مجری محبوبی چون او بیش از یک بلند گوی تبلیغاتی نبود که می‌باید در مسیر پروژه بازگشت سلطنت به کار گرفته شود. درست از همین منظر سیما ثابت و و تعداد قلیلی از همکارانش که از اجرای چنین نقشی سر باز زدند آماج حملات پیاپی سایبری‌های وابسته به این پروژه قرار گرفتند. او حتی در تعارض با این نقش موضوعاتی را در برنامه‌های خود به بحث و گفتگو گذاشت که عدم سرسپردگی اش را به آنان اثبات می‌نمود. آخرین برنامه او تحت عنوان “شعبان بی مخ”‌های ایران چگونه سرنوشت جمعی را تغییر می‌دهند؟ ” گویای این واقعیت است. هرچند این برنامه از عمق چندانی برخوردار نبود، اما طرح موضوع به خودی خود مُهر بطلانی بود بر روایت کاذب حامیان سلطنت که کودتای ۲۸ مرداد را به رغم همه اسناد موجود همچنان “قیام ملی شاه و ملت” می‌نامند.

اینکه آیا پیامد‌های این برنامه موجب استعفای سیما تابت گشت چندان واضح نیست. اما آنچه به روشنی می‌توان گفت این است که تکثرگرایی او اقتدارگرایان مدافع سلطنت را به مصاف با او برانگیخت. ابعاد این کارزار تا بدانجاست که آنان حتی پس از استعفا وی با کاوش در زندگی خصوصی اش، از جمله یادآوری نام و نام خانوادگی پیشین او و “هم خانه اش”، و به امید به کشف کوچکترین نقطه ضعف از او سعی بر تخریب شخصیت وی می‌نمایند، سیاستی که مشترکا توسط دستگاه‌های تبلیغاتی پروژه سلطنت (کانال کوچه) و جمهوری اسلامی به پیش برده می‌شود. در این خصوص اشاره رضا تقی‌زاده از حامیان پر و پا قرص بازگشت سلطنت به جدایی سامان رسول گویاست: “امروز اعلام شد این جوان از این شبکه بیرون آمده، که ارتباط نزدیکی بین او و خانم زهرا شهرکی که اسمش را عوض کرده و سیما ثابت شده، داشته و در یک خانه باهم زندگی می‌کردند… این‌ها را ساختند و از هیچ چیز، به همه چیز رساندند، اما اینها آبرو باختند، بوق‌های خودشان را از دست دادند و تشت‌شان از بام افتاد و رسوا شدند.” همینظور حجت الاسلام جواد نیک بین، عضو کمیسیون فرهنگی مجلش شورای اسلامی با استناد بر اسکرین شات جعلی منتسب به سیما ثابت مبنی بر آزار جنسی او توسط فرداد فرحزاد که اساسا به منظور تخریب وی اقامه می‌شود بی شرمانه ادعا می‌کند: “ابتذال و بی‌بند و باری اخلاقی و جنسی در دنیای غرب جزئی از گفتمان ایدئولوژیک آنهاست… طبق گفته‌های خود این مجری که صحبت از تجاوز می‌کند، باید گفت که تجاوز و ارتباطات جنسی برای رسانه غرب امری بسیار عادی است. امثال سیما ثابت باید بدانند که ابتذال از شاخصه‌های دنیای مدرن غرب است.”

لازم به تاکید است که جعل و اطلاق چنین خبر مضحکی به زن توانمند و خود ساخته‌ای چون سیما ثابت توسط سایبری‌های جمهوری اسلامی در میان تایید ضمنی خبر توسط حامیان سلطنت بیش از هر چیز ترس و استیصال نظام فقاهتی حاکم بر ایران و انحطاط اخلاقی رقیب سیاسی آن را آشکار می‌سازد. در اینجا هدف ارائه تصویری از او به عنوان زنی زبون به سبک و سیاق فیلمفارسی است که به خاطر حضور در جامعه و تخطی از نقش سنتی اش مورد سوء استفاده مردان قرار می‌گیرد.

اما استعفای سیما ثابت بر دست‌های نه چندان پنهان دیگری اشارت دارد که همسو با طرفداران نظام پادشاهی و پاسداران مثلثی از یک اتحاد نا مقدس را تشکیل می‌دهند. این دست‌ها از آن صاحبان محافظه کار شبکه ایران اینترنشنال است که پروژه بازگشت سلطنت را نوعی تبلیغ در جهت تحکیم ایئولوژیک خاندان آل سعود می‌بینند، بویژه آنکه تجلیل از دستاوردهای بنیانگذار پهلوی که مکررا در این شبکه به سمع می‌رسد، خوشایند دیکتاتورهای “منور”ی چون شاهزاده محمد بن سلمان می‌باشد. این تقارن ایئولوژیک راه اعمال نفوذ حامیان سلطنت را در این شبکه تلویزیونی باز می‌کند تا بدان حد که آنها می‌توانند مجری ایده آل اما کم مایه خود را از شبکه “من و تو” به شبکه پربیننده تر ایران اینترنشنال انتقال دهند تا برای مخاطبین بیشتری “حرف آخر” را بزند، و در عین حال “اخراج” سیما ثابت مجری معاند را رقم زنند. در این مورد آخر، بر کنار از توصیه ها، کارشکنی‌ها و هشدارهای گاه و بی گاه از طرف دست اندرکاران این شبکه باید به مسئله بودجه اشاره نمود که کاهش یا محدود نگه داشتن آن (به مثابه ابزاری برای فشار) امکان دعوت از چهره‌های متکثر را از مجری و مدیر مسئول برنامه سلب می‌کند. این عامل بودجه یکی از موثرترین حربه‌هایی است که در چند دهه اخیر از سوی سازمان‌های خصوصی و همچنین دولتی برای حذف عناصر نا همگون به کار گرفته شده است. پس بسیار محتمل است که این حربه در رابطه با استعفای سیما ثابت نیز نقش بسزایی داشته باشد.

اما خروج سیما ثابت به همراه سامان رسول پور از شبکه ایران اینترنشنال موید دو واقعیت انکار ناپذیر است. نخست اینکه او به هیچ عنوان متعلق به یک نحله سیاسی رایکال نیست. بر اساس مجموعه نظرات و مواضع سیاسی اش می‌توان او را مدافع دموکراسی پارلمانی و نظامی چند حزبی دانست که بسیاری از ایرانیان در رویای ایجاد آن در سرزمین خود به سر می‌برند. تنها عنصر رادیکال در نگرش سیاسی او که از تجربه زیست در زادگاهش، سیستان و بلوچستان نشئت می‌گیرد همدلی با اقلیت‌های ملی، قومی، و مذهبی است که به همین علت اقتدارگرایان فارس و مرکز محور او را تجزیه طلب می‌خوانند. او همچنین نماد زن به خشم درآمده ایرانی از تبعیضات جنسی و نابرابری‌های حقوقی است که همین امر همزمان او را به سوی کنشگری سیاسی سوق می‌دهد. ولی حتی اگر این دو ویژگیهای آخر را از او سلب کنیم باز هم سیمایی را خواهیم دید که تکثر گرایی اش او را درتعارض با زیاده خواهی و تمامیت خواهی حامیان سلطنت قرار می‌دهد، واقعیتی که در شعار “مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد” تبین می‌یابد. افزون بر این، اصرار او بر گنجانیدن سپاه پاسداران در لیست سازمان‌های تروریستی توسط دولت‌های غرب وجه تعارض دیگری است با زد و بندهای پشت پرده شخص رضا پهلوی با این ارگان نظامی/امنیتی. از این قرار، سیما ثابت مانعی برای پیشبرد اهداف رسانه‌ای رضا پهلوی و حامیانش محسوب می‌گشت که می‌باید از سر راه برداشته می‌شد.

واقعیت دیگر اما خود فریبی عناصر دموکرات و بعضا چپ گراست که می‌پندارند با حضور در ایران اینترنشنال توازن قوا را به نفع خود تغییر خواهند داد. این پندارسرابی بیش نیست، زیرا اگر در این شبکه جایی برای لیبرالیسم سیاسی سیما ثابت نباشد، چگونه می‌توان انتظار داشت که نظرات “رادیکال” آنان تحمل شود. آنها این حقیقت ساده را نادیده می‌انگارند که استقبال این شبکه از مشارکت آنان صرفا به منظور جلب مخاطب بود. کافی ست تصور کنیم که اگر این شبکه منحصرا نظرات حامیان سلطنت را پوشش می‌داد، آیا باز هم پر بیننده‌ترین شبکه تلویزیونی بود؟ پاسخ منفی است. چنین گزینه‌ای مضحکه‌ای بیش نمی‌بود. در عین حال، پروژه سلطنت به عنوان یک آلترناتیو محتمل همواره در متن و عکس العمل انتقادی چپ گرایان نسبت به آن در حاشیه قرار داشت. حتی آنگاه نیز که سخن از ضرورت وجود پلورالیسسم سیاسی به میان می‌آمد، این ضرورت به منش “دموکرات” “شاهزاده” رضا پهلوی ارجاع داده می‌شد.

 در پایان باید یادآور شد که حمایت از سیما ثابت در برابر فشارهای سیاسی که منجر به استعفای او شد بخشی از مبازره دموکراتیک ما ایرانیان است، همانگونه که دفاع از روزنامه نگاران دربند، از جمله نیلوفر حامدی و الهه محمدی و دیگران چنین است. نمی‌توان بی طرف بود و استعفای او را امری درون سازمانی تلقی کرد. باید نتگ نظری‌ها و معذورات سیاسی و شغلی را کنار نهاد و شجاعانه برای آزادی بیان در مقابل سانسور ایستاد. نظام سفاک، فاسد و فرسوده جمهوری اسلامی چند صباحی بیش عمر نخواهد داشت، ولی باید از هم اکنون سنت‌ها و نهاد‌های دموکراتیک را بنا نهاد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)