لای پای پاندا آخرین مجموعه شعر سبحان گنجی‌ که از اوایل سال نوی هزار و چهارصد و یک در هر دو کتابخانه‌ی گوگل و اپل‌بوکز به صورت رایگان قابل دریافت بوده و هست، هم‌اکنون در شکل سنتی کتاب نیز به قیمت ۱۲ دلار از (تقریبا) سراسر جهان (نسبتا آزاد) از کتابفروشی‌های آنلاین مثل آمازون قابل تهیه و خریداری‌ست.
 
لای پای پاندا علاوه بر غزل، طبع‌آزمایی‌های گنجی در دیگر قوالب شعری را نیز در بر دارد. قالب‌های کلاسیک و تازه از چهارپاره و دوبیتی تا ترانه و سپید.
گتاب لای پای پاندا در مچموع هفده غزل دارد که چند نمونه‌ از آن‌ها را در ادامه می‌خوانیم.
 
همین که همسر موسا به تو حسادت کرد
به دست‌‌هات کنار عصاش عادت کرد
 
مسیح، عالی؛ اصلا خر مسیح خدا
ولی مگر کاری هم به غیر صحبت کرد
 
نداشت میل محمد به کردن اعجاز
فقط به نام تو و نفع خود حکومت کرد
 
اگر چه کلا بی کله بود ابراهیم
ولی اوامر پوچ تو را اجابت کرد
 
شنا که یاد ندادى به یونس بدبخت
نهنگِ مادر مُرده از او حفاظت کرد
 
چقدر نقشه کشیدى که کامران نشود
که آخرِ سر یوسف خودش دخالت کرد
 
(چه شد که این همه بودى و بعد غیبت زد؟
چطور مى‌‌شود این قدر قرن غیبت کرد؟)
 
دروغ کم نشنید از تو نوح پس حق داشت
که هر دو سال عبادت دو قرن لعنت کرد
 
به ما رسیدى و یک‌‌دفعه عشق یادت رفت
شهاب‌‌سنگ کجاى سرت اصابت کرد؟
 
نسخه‌ی شنیداری غزل «اندر حکایت انبیا» را می‌توانید از اینجا گوش کنید
 
نافِ لبت را کنده‌اند از بیخ با نه
تاریخ همراه است با این ماجرا؛ نه؟
 
می‌بینمت، می‌خواهمت، می‌بوسمت، می
پرسم که آیا دوست داری باز… یا… نه؟
 
با هم دوباره…؟ -نه! چرا؟ انگار… شاید
شاید… شبیهِ… مثلِ… اصلا… خب… چرا نه؟
 
حتی خدا را می‌شود راضی به من کرد
حتی خدا را می‌شود اما تو را نه
 
باید نوارِ قلب من را دیده باشی
باید نوارِ قلب من را دید تا… نه
 
با قلب من بازی بکن ای خوب… این قلب
خیلی لری‌اش می‌شود مال شمانه
 
دهلیز در دهلیز می‌خواهم لبت را
رگ تا رگش را… قرمزی‌اش را… بیا نه
 
را بین دست و سینه‌ات تقسیم کن؛ من
من دوستت دارم. تو دشمن باش با نه
 
نسخه‌ی شنیداری غزل «نه» را می‌توانید از اینجا گوش کنید
 
برای من که سرم کارگاه مس‌کوبی‌ست
صدای تو سند سردخانه‌ای چوبی‌ست
 
ولی فقیه تن تازه‌ات نمی‌داند
سپور پیر تنم عضو حزب خون‌روبی‌ست
 
چه هیچ تو چه همه‌ چیز هر که غیر از تو
بدی تمامِ به جز تو، تمام تو خوبی‌ست
 
صلابت کف کفشت ضمانت صلح است
و شال‌گردنت آویز حکم مکتوبی‌ست
 
که قانعم کرده جز تو هیچ چیز جهان
نمی‌تواند ثابت کند چه آشوبی‌ست
 
کجای شب‌کده‌ی ما هواش مطلوب است
که روزنامه نوشته هوای مطلوبی‌ست؟
 
دلم گرفته نپرس از کجا نپرس از کی
دلم گرفته. همین.
 
نسخه‌ی شنیداری غزل زیر را می‌توانید از اینجا گوش کنید
 
امروز نیست بودیم فردا محال باشیم
دیگر محال باشد خوش‌ بخت و حال باشیم
 
غم در جنوب بود و ما در جنوب بودیم
غم در شمال باشد ما در شمال باشیم
 
با ما بد است دارا با ما بد است سارا
از ما نخواه یارا نیکو خصال باشیم
 
این روزگار بیمار گرگ نر است و هر بار
اصرار دارد انگار ماده غزال باشیم
 
یاسر نشد ولاکن… عمار هم که… لاکن
سلمان که هیچ لیکن شاید بلال باشیم
 
هرچند رسم دنیا کلاشی است با ما
ناچیده رُسته به تا افتاده کال باشیم
 
یا نشئه‌ایم یا مست؛ یا حالتی از این دست
تا در توان ما هست بر این روال باشیم
 
نسخه‌ی شنیداری غزل روال از اینجا قابل شنیدن است
 
ببر ببر ببرم. تا خودت ببر. مرسی
فرو کن‌ام به خودت کلّه تا کمر. مرسی
 
و قلّه‌های تنت را به فتح راضی کن
و راضی‌ام کن از این فتح پر خطر. مرسی
 
از این که بی تو به جایی نمی‌رسم ممنون
از این که با تو به تو می‌کنم سفر مرسی
 
تمام کودکی‌ات را شروع کن با من
دوباره بچّه شو و بی هوا بپر. مرسی
 
شبیه‌تر به خودم می‌شوم تو که باشی
مرا شبیه خودم کن. شبیه‌تر. مرسی
 
نخواب این همه حیف است آن دو وحشی تو
مطیع پلک تو باشد مژه‌دمر! مرسی
 
و وقت آینه‌ات را تلف نکن لطفا
تلف نکن یعنی که نده هدر. مرسی
 
دکلمه غزل مرسی را از اینجا گوش کنید
 
با لطف به پای ثابت غم، خرما
بگذار کنار میم ِماتم خرما
 
این‌طور نخواه هر چه را با هر چه
این‌طور نشو که هم خدا هم خرما
 
سوغاتی چشم تو: عسل. قم: سوهان
زنجان: چاقو. نجف: کفن. بم: خرما
 
آبانِ لبت جعبه‌ی پُر خرمالو
مردادِ لبم کارتنِ کم‌خرما
 
تصویرِ درختِ لُخت، دستی عریان
سردرگمیِ حضرت مریم، خرما
 
بر خاتم انبیا محمّد صلوات
بر محور چسبناک عالم… -خرما!؟
 
مرسی. من از این میوه بدم می‌آید
میوه نه… همین… چیز… بگو… خَـ..م؟! خرما
 
مرحوم همیشه پایه‌ی شادی بود
هرچند به پای ثابت غم، خرما…
 
و در پایان غزل خرما را که نخستین غزل در کتاب است از اینجا گوش کنید

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)