مجید محمدی :جریانهای محافظه کار و نو محافظه کار به نحو تاریخی پیوندی وثیق با مذهب و دین دارند چون این جریانها خواهان حفظ سنتهای جاریاند و ادیان نیز همیشه بخشی از سنتهای جاری بودهاند. عقاید نو محافظه کاران در باب نهادها و روندها بسیار شبیه به محافظه کاری سنتی منعکس شده در آرای ادموند برک سیاستمدار و فیلسوف ایرلندی قرن هجدهمی است. اما محافظه کاران و نو محافظه کاران همه نه دین واحدی دارند و نه فهم و قرائتی واحد از دین. بنابر این در شناخت جریان نو محافظه کاری در ایالات متحده یک پرسش اساسی این است که این جریان چه نگرشی به دین دارد و چه رابطهای با نهادهای دینی برقرار می کند؟ آیا دین نو محافظه کاران در همان مسیر دین مدنی (جزیان غالب) در ایالات متحده است یا به دنبال آن است که راههای تازهای برای حضور دین در عرضهی سیاست و جامعه پیدا کند؟
ایدئولوژی یا جنبش
نو محافظه کاری (که نو لیبرالیسم نیز نامیده شده) در ایالات متحده بیش از آن که یک ایدئولوژی در رقابت با ایدئولوژیهای دیگر باشد یک جنبش اجتماعی است. نو محافظه کاران مثل محافظه کاران رابطهی خوبی با ایدئولوژی ندارند و بیشتر دوست دارند آموزههای آنها مجموعهای از توصیه یا سیاست تلقی شود تا یک نظام عقیدتی و مکتب خاص. علت این امر هم تقابل جدی آنها برای دههها با ایدئولوژی مارکسیسم بوده است. آنها به هیچ وجه تلقی ایدئولوژیک نسبت به دین ندارند و آگاهانه از این تلقی پرهیز می کنند.
محافظه کاری و نو محافظه کاری ایدئولوژی نیستند چون اولا با تمسک به یک ایدئولوژی نمی خواهند به قدرت برسند و راههای دیگری برای رسیدن به قدرت در نظر دارند (از طرق و مجاری عرفی و بدون تمسک به تقدس کلیسا و مذهب یا یک مکتب خاص) و ثانیا عناصر آن را در ایدئولوژیهای مختلف می توان یافت و یک برنامهی عقیدتی منسجم و صلب برای کسب قدرت عرضه نمی کنند. نو محافظه کاری نیز همانند دیگر جنبشهای اجتماعی به دنبال کسب قدرت بوده است اما این امر را مبتنی بر یک برنامهی عقیدتی ویژه قرار نداده است.
مبانی نظری
نو محافظه کاری امریکایی بر سه باور متکی است: سنتگرایی که وجه مشترک همهی انواع محافظه کاری هاست، قانونگرایی که در سنت سیاسی ایالات متحده و پذیرش نظام حقوقی مدنی در این کشور یک فرض است، و فرد گرایی سیاسی که از جمع مهاجران در یک سرزمین تازه نتیجه می شود. نتیجهی این سه باور مخالفت جدی نو محافظه کاری با حکومتهای تمامیت خواه، مدرنیسم فرهنگی، لائیسیته و انزواگرایی است.
اگر این باورها را کنار هم بگذاریم و بخواهیم دیدگاه مذهبی نو محافظه کاران را استخراج کنیم چه نتیجهای به دست می آید؟ نتیجه یک دین مدنی است (به دلیل فردگرایی) که در سنت مسیحی تنفس می کند (به دلیل سنتگرایی) و دولت برآمده از قانون را نیز به چالش جدی نمی کشد (به دلیل قانونگرایی) اما دین را به حوزهی خصوصی نیز نمی راند. این دین در عرصهی سیاست و حوزهی عمومی حضور دارد و دینداران معمولی و رهبران دینی در فرایند سیاسی مشارکت می کنند اما نهادهای دینی مرز میان خود و دولت را نگه می دارند.
دین مورد نظر نو محافظه کاران در چارچوبها و روشها از الگوی دین در ایالات متحده پیروی می کند (دین مدنی) اما در محتوا ادیان مسیحیت و یهود را بازتاب می دهد.
وجه تمایز با محافظه کاری
نو محافظه کاران از جدال میان نومحافظه کاران اجتماعی با مخالفت با کنترل اسلحه، سکولاریسم، قانونی سازی سقط جنین و همجنسگرایی و موافقت با اعدام، و محافظه کاران مالی با تاکید بر کوچکی دولت، کاهش مالیاتها، مقررات کمتر و آزادی کسب و کار فراتر رفته و بر ایدهالهای مشترک امریکایی یعنی بسط دمکراسی و آزادی بالاخص آزادی ادیان و مذاهب، ارزشهای اخلاقی مشترک میان ادیان و کارکردهای دین به عنوان عنصر پیوند و ایجاد سرمایهی اجتماعی تاکید می کنند.
ارزشهای خانواده، اخلاق مسیحی
نومحافظه کاران معتقدند جامعهغربی و امریکایی از اخلاق فاصله گرفته و راه خود را گم کرده است. آنها از این که زنان و مردان بدون ازدواج با هم زندگی می کنند و فرزند دار می شوند شکایت دارند. آنها این امور را نشانههای بحران فرهنگی و اخلاقی در تمدن غربی می دانند. آنها این بحران را به عصر روشنگری اروپایی در قرن هجدهم که افراد را به مورد تردید قرار دادن مراکز اقتدار (نهادهای دینی) و نقد دین تشویق می کرد و رد باورهای سنتی را ارج می گذاشت نسبت می دهند. آنها جریان مقابله با فرهنگ حاکم در دههی ۱۹۶۰ را نیز در این روند سهیم می دانند. از نگاه آنان، این جریان ارزشهای سنتی و دین را از مد افتاده، غیر علمی یا در تضا با طبیعت انسان معرفی کرده و آن را رد می کنند. آنها این بحران اخلاقی را ناشی از افت تاثیر مذهب در زندگی افراد می دانند.البته این انتقاد با باور به فردگرایی همخوانی ندارد و به همین دلیل بیشتر از فردگرایی سیاسی دفاع می کنند تا فردگرایی اخلاقی.
از نگاه نو محافظه کاران افراد در جوامع غربی حس وجود امری بزگ تر از خود و ابدی را از دست داده و به دام سرگرمی و اتلاف انرژی و وقت خود با مواد مخدر و الکل افتادهاند. آنها جامعهی امریکا را در نوعی سقوط اخلاقی گرفتار می بینند و مذهب را راهی برای برون رفت از آن. دین از نگاه آنها نوعی سیمان اجتماعی است که خانوادهها، جوامع و کشورها را به طور یکپارچه و متحد نگاه می دارد. آنها تفکیک کلیسا و دولت را که در تبصرهی اول قانون اساسی ایالات متحده آمده ایدهی خوبی می دانند ولی معتقدند که لیبرالیسم مدرن برداشتی نادرست از این تفکیک دارد و می خواهد دین را از حیات عمومی بیرون براند. نومحافظه کاری نسبتی با اشراف سالاری و دین مستقر ندارد اما از ارزشهای دینی دفاع می کند.
ریشههای یهودی- مسیحی ارزشهای نومحافظه کاری
نو محافظه کاران به برتری ارزشهای برامده از سنت مسیحی و یهودی باور دارند (البته اگر بخواهند به مشترکات این و اشاره داشته باشند می توانند اسلام را نیز اضافه کنند). به همین دلیل آنها نمی توانند ایدههایی مثل نسبیت فرهنگی یا چند فرهنگ گرایی را که همهی ادیان را در سطوحی مساوی نگاه می کند پذیرا شوند. آنها معتقدند که چند فرهنگ گرایی نه به معنای مدارا و تساهل بلکه به معنای احترام به ادیان دیگر و تشویق آنها به زندگی صلح میز در کنار هم فرهنگ سنتی هر کشوری را تضعیف می کند. از نگاه آنان افراط در حساسیت سیاسی موجب شده است تا مردم یک کشور نتوانند سنتهای مذهبی خود را ارج بگذارند.
نو محافظه کاران به مذهب به عنوان یک عامل بسیج اجتماعی نگاه می کنند و از این جهت با احکام دیوان عالی مبنی بر منع دعای جمعی در مدارس عمومی مخالف هستند. نو محافظه کاران از این که قوانینی برای مقابله با انحطاط اخلاقی بر اساس دین تنظیم شود نگرانی ندارند و این را مخالف با تفکیک کلیسا و دولت نمی بینند. نو محافظه کاران بر خلاف محافظه کاران مذهبی ایالات متحده را یک ملت مسیحی نمی دانند اما ارزشهای مسیحی-یهودی را فرض می گیرند.
مهندسی اجتماعی و فرهنگی توسط دولت
در ایدههای نو محافظه کاران نسبت به مذهب سه مشکل به چشم می خورد. نخست آن که آنها دولت را در برابر ارزشها و احکام دینی بی طرف نمی دانند. این امر در نهایت به مهندسی اجتماعی و فرهنگی توسط دولتها (هر چند توسط اکثریت انتخاب شده باشند) منجر می شود که با ایدهی کوچک بودن دولت و عدم دخالت آن در زندگی افراد و فردگرایی (حتی مسیحیان و یهودیان) تعارض دارد. نمونهی این امر برنامههای دولت بوش برای ترویج عدم اختلاط جنسی در سال های پیش از ازدواج در میان جوانان بود. به عنوان مثال غیر قانونی سازی سقط جنین توسط دولت فدرال ناقض حقوق افراد در تصمیم گیری در زندگی شخصی آنهاست.
مشکل دوم اعمال ارزشها و باورهای مسیحی-یهودی در جامعهای به شدت چند فرهنگی است. به عنوان مثال بسیاری از خانوادههای غیر مذهبی یا غیر مسیحی با دعاخوانی فرزندان خود در مدارس عمومی مخالف هستند.
و مشکل سوم تقلیل اخلاق به دین است. هیچ رابطهی ضروری میان دین و اخلاق وجود ندارد. افراد یک جامعه می توانند معیارهای اخلاقی عام را رعایت کنند بدون آن که به یک دین خاص باور داشته باشند. همچنین ادیان مختلف از نظام های اخلاقی متفاوتی پیروی می کنند که این نیز رابطهی دین به طور کلی با اخلاق به طور کلی را سست می کند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.