سلام ادوارد عزیز
اجازه بده حدس بزنم الان روی مبل سبز رنگ پذیرایی خود نشستی و به اجرای سونات ۲۵ بتهوون با اجرای دانیل محبو‌بت گوش می‌کنی. تلفن‌ها رو قطع کردی. قهوه‌ات کنار‌‌ات است. مثل همیشه آراسته و با چهره‌ی زیرک خود “فرم سونات” را تعقیب می‌کنی. و احتمالا با خودت فکر می‌کنی چه شد که در موسیقی شرق به جای شکل گیری “فرم‌های برساخت‌شده توسطِ خرد انسانی” ” نمود ساختارهای طبیعت در شکل‌گیری موسیقی” توسط غریزه‌ی انسانی به‌کار گرفته شد.
اما چرا در معماری شرق اینگونه نبود؟ و به مهندسی دقیق و متقنی روی آورد؟
چرا در کاشی‌کاری فرم از جز به کل را استفاده کرد؟
و از همه مهمتر در فرش! نقشه‌های دقیق و منسجمی که دیدن آن هر بیننده‌ای را وادار به تحسین می‌کند.
چرا موسیقی بدون ارتباط با سایر هنرها در یک مرگ مغزی بلند مدت، قرن‌ها گذارند؟
شاید بگویی فارابی و عبدالقادر و … تلاش‌های در جهت رسیدن به فرم انجام دادند. اما به گمان من شرایط گفتمانی بین حکیم و موسیقیدان چون آماده نبوده است، آن تلاش‌ها در زمان خود بی‌ثمر مانده است.
ذهن شرقی ساختار‌های الهام گرفته از طبیعت را به صورت غریزی در موسیقی قرن‌ها استفاده کرد. بدون پرسشگری از آن که آیا می‌شود چیز دیگری جانشین آن کرد؟ شاید حوصله سر رفتن تو از کنسرت خواننده پر آوازه “ام کلثوم” با همه‌ی توانمندی و زیبایی صدایش در همین فقدان “فرم‌های برساخت شده‌ی خردورز” بوده است.
ادوارد عزیز! فقدان این خردورزی را در شکل‌گیری موسیقی در شرق چه می‌دانی؟
البته که ذهن بنیادگرایی در این جور مواقع سخت از تو آشفته شده است و با حملات و هتاکی تو را غرب‌زده، وطن‌فروش، خائن و تحت سلطه‌ی استعمار خوانده است.
سخت است گفتنش برایم، هنوز هم ذهن و قدرت هژمون مرکز به وسیله‌ی خوانش بنیاد‌گرایی اداره می‌شود. سالها پیش احمد شاملو شاعر پرآوازه‌ی ایران، همین نقد را کرد. هنوز جای زخم‌هایش بر بدن بنیادگراها مانده است. اما سوالش بدون پاسخ!
دوست کوچک تو،
-احسان
۲۸ فروردین ۱۴۰۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)