سلام ادوارد عزیز
امیدوارم روز خوبی را پشت سر گذاشته باشی!
امروز چند اثر شگفت‌آور از آرتیست‌های نقاش دیدم. از آن نقاشی‌های که تو هم ببینی حتما از صندلی‌ات بلند خواهی شد و با صدای بلند می‌گویی؛ این است هویت بصری پُست-اورینتالیسم.
همان است که باید باشد. تو گویی سوژه پنهان به یکباره آشکار شده است. رخدادی است عاشقانه به قول بدیو. در جایی که اصلا منتظرش نیستی. عشق حاضر است. و تو چاره‌ای نداری جز وفاداری.
۱. در این آثار، خبری از ترکیب بندی رنگهای قهوه‌ای ماتم زده‌ی نقاشان اورینتال نیست.
۲. در این آثار سوژه‌ی تکین، نه تنها در موقعیت مکانی-زمانی تسلیم شده‌ای نیست که با رنگ‌دانه‌های مشکی و بسته‌بندی شده با حروف فارسی- عربی ثلث و نستعلیق چون نگاه نقاش معاصرِ دیاسپورا، خوشایند بازار سرمایه را آشکار کند، و نه چون نقاشِ بنیاد‌گرا، سوژه‌ی رهایی‌بخش را پنهان.
۳. این نقاشان نه در وضعیت پُست-مدرن قرار می‌گیرند که حقیقتِ متکثر را در تقلیل به بازی‌های فرم بیابند و نه آن را به تیغ خودسانسوری انتزاع و بیان شخصی.
۴. این آثار، پرتره‌ای علیه تبعیض هستند. تبعیضی که نه زمان‌مند است. نه مکانمند. نمایش با‌شکوهی‌ است از یک وضعیت. شورشی علیه استعمار.
۵. رنگ‌دانه‌های قرمز‌شان در مرکز قاب، چشم‌هایت را سیراب‌‌ می‌کند.
۶. چشمهای که به سمت چپ کادر دوخته شده است، خبر از رخدادی بزرگ می‌دهند.
۷. خبری از پس‌زمینه‌های قهوه‌ای کسل کننده نمی‌دهند. تا چشم کار می‌کند، خاکستری، آبی، نیلگونی که در فردای خود نسیم آزادی به همراه دارد، خواهی دید.
ادوارد عزیز تو سخت‌گیر و سخت‌پسند هستی در نقاشی چون موسیقی. همراه نامه چند نقاشی از آنها را برایت فرستاده‌ام. آیا تو هم در آنها نشانه‌های هنری نو، که کاملا جدا از ذهن هنرمند معاصر غربی و بنیادگرایی شرقی شکل گرفته است، دریافت کردی؟ منتظر نظرت هستم!
دوست کوچک تو،
-احسان
یک‌شنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)