جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: با شروع خیزش سراسری در شهریور ۱۴۰۱ در ایران که با قتل مهسا امینی به دست مأموران امنیتی آغاز شد، چرخشی مهم در اعتراضات مردمی علیه حکومت ایران روی داده است. اعتراضات جاری در ایران با وجود خشونت بی سابقهای که مأموران امنیتیِ حکومت علیه مردم به کار گرفتهاند اما نمایش شورانگیزی است از اراده و شجاعت مردمی که عزم خود را برای تغییر وضعیت موجود و تحقق همه حقوق از دست رفته خود جزم کردهاند.
در ماههای اخیر، اعتراض برای پاسخگو کردن حکومت ایران درباره قتل مهسا امینی، به مطالبات دیگر در جای جای ایران گره خورده است.
آیا خیزش سراسری جاری در ایران را میتوان جنبشی مبتنی بر مطالبه حقوق بشر دانست؟ آیا میتوان خیزش سراسری مردم در ایران را بهطور مشخص، یک جنبش حقوق بشری دانست؟ تعریف آزادی در حقوق بشر چیست؟
امید شمس، نویسنده و حقوقدان، در گفتوگو با مجله حقوق ما، به این پرسشها پاسخ داده است.
- بهنظر شما، آیا خیزش سراسری جاری در ایران را میتوان جنبشی مبتنی بر مطالبه حقوق بشر دانست؟
به اعتقاد من، خیزش سراسریای که در ایران در جریان است، ویژگیهای منحصر به فردی دارد. بدین معنی که قابل مقایسه با آن تصویری که از انقلاب در طول تاریخ ایران یا خیزشهای مختلفی که در کشورهای منطقه داشتهایم، نیست.
از یک سو، این خیزش سراسری، یک انقلاب مارکسیست-لنینیستی نمیتواند باشد. یعنی با آن تعاریفی که از یک انقلاب مارکسیست-لنینیستی وجود دارد، مطابقت ندارد و طبق تعریف، در این خیزش، یک جزب پیشتاز که جامعه را به سمت یک انقلاب پیش برده باشد و رهبری آن را برعهده داشته باشد، وجود ندارد. از سوی دیگر، باید گفت این خیزش، یک انقلاب با مختصات ناسیونالیستی یا ملی گرایانه هم نیست. بدین معنی که با انگیزهها و خواستهای ملی گرایانه و مبتنی بر بیرون راندن یک نیروی خارجی یا رها شدن از استعمار خارجی شکل نگرفته است.
بهنظر من، خواستههای قاطبه مردمی که در خیزش جاری در ایران حضور دارند، بهعنوان نقطه مرکزی این انقلاب، مشتمل بر مفاهیم انسانگرایانه یا اومانیستی است. شعار «زن زندگی آزادی» بهعنوان شعار محوری این جنبش، چیزی است که مجموعه مردم را به دور یکدیگر جمع کرده و سازماندهی کرده است. طرح این شعار در جامعهای که در آن، مفهوم انسان به طور کلی، به یک مفهوم ثانویه در مقابل خدا، دین و نهایتا نمایندگان و مدعیان نمایندگی خدا و دین تبدیل شده است، نشان میدهد که هدف مردم از شرکت در این خیزش، مساله کرامت انسانی یا Dignity یا شکلی از انسانگرایی است.
با توجه به این مختصات میتوان گفت بله، این انقلاب، انقلابی است که در مرکزیت آن یک مفهوم حقوق بشری وجود دارد چرا که مساله کرامت انسانی یک مفهوم بنیادین در فرمول بندی و ساختهای بنیادین نظام حقوق بشر بین المللی است.
همه آنچه که در منشور حقوق بشر سازمان ملل مندرج شده و همچنین مفاد مندرج در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق جهانی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، برای این است که مساله کرامت انسانی به طور خاص، محافظت و ضمانت شود.
در خیزش جاری در ایران، موضوعی که در واقع مردم را برآشفت، نادیده گرفتن کرامت انسانی یک زن بود. آن رخدادی که منجر به آغاز این انقلاب شد، خود متضمن مجموعهای از نقضهای حقوق بشری است که نتیجه نادیده انگاشتن کاملِ مفهوم کرامت انسانی است. مسائلی مانند شکنجه، نقض حق حیات، نقض حق آزادی و امنیت انسان.
همه این موارد با هم در این خیزش مردمی دیده میشود و خواست مردم برای تغییر وضعیت موجود هم، بر محور به دست آوردن همه حقوق بنیادین حرکت میکند.
- به نظر شما، آیا میتوان گفت در ایران، بهطور مشخص، جنبش حقوق بشر وجود دارد؟ اگر بله، این جنبش اکنون در چه وضعیتی است؟
بله، به طور قطع میتوان گفت در ایران جنبش حقوق بشر وجود دارد. البته به این موضوع هم بستگی دارد که جنبش را چگونه تعریف کنیم. به نظر من، به جرات میتوان گفت بله، یک جنبش بسیار ریشه دار حقوق بشری در ایران وجود دارد اما در کنار آن اگر بخواهیم ارتباطش را با این خیزش در نظر بگیریم، باید این را در نظر گرفت که دلیل اصلی وجود این جنبش ریشه دار حقوق بشری، این است که در ایران، جامعهای وجود دارد که بهطور ویژه و نظاممند در آن حقوق بشر نقض میشود و حکومت هم هیچ احساس مسئولیت و احترامی در قبال حقوق بشر و همچنین در قبال تعهدات بین المللی و کنوانسیونها و پیمانهای حقوق بشریای که امضا کرده و متعهد به اجرای آنهاست، قائل نیست.
حتی در حوزه مبارزات صنفی هم نهایتا آن چیزی که بهعنوان مطالبات محوریِ آن نیروها وجود دارد، به نوعی با حقوق بشر مرتبط است. از جمله حق کار و حقوق دیگر که میتواند ذیل حقوق مندرج در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق جهانی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تعریف شود.
اما پرسشی که ممکن است مطرح شود این است که آیا خیزشی که در ایران در جریان است، به طور آگاهانه به عنوان یک جنبش حقوق بشری خود را بازنمایی میکند؟ من نمیتوانم این را با قاطعیت تایید کنم. چرا که فکر میکنم با وجود اینکه مطالبات محوریِ این خیزش سراسری، مطالبات حقوق بشری است اما این خودآگاهی، در بخشی از نیروهایی که درگیر این جنبش هستند به ویژه نیروهای سیاسی، متاسفانه وجود ندارد. بدین معنی که این نیروها متوجه اهمیت مساله حقوق بشر در شرایط موجود و در این خیزش نیستند و مرکزیت آن را مورد توجه قرار نمیدهند.
- از دیدگاه شما حق آزادی در حقوق بشر چیست؟
مساله آزادی در ساختار بین المللی حقوق بشر، یک مفهوم یکپارچه و تکی نیست. آزادی در قوانین بین المللی حقوق بشر، به مجموعهای از آزادیها تقسیم شده و اگر بخواهیم مفهوم آزادی را به زبان فارسی برگردانیم، فقط به مفهوم آزادی نیست بلکه مفهوم رهایی را هم شامل میشود. برای مثال، به زبان انگلیسی، عبارت Freedom from torture بهکار میرود که معنای آن، حق رهایی از شکنجه است. یعنی حقی برای افراد قائل است و آن حق این است که از شکنجه و تهدید وجود شکنجه در جامعه انسانی باید رها باشند.
به عبارت دیگر، مفهوم آزادی هم مفهوم سلبی دارد و هم ایجابی. یکی از اصلی ترین این مفاهیم، رهایی از تهدیداتی است که علیه کرامت انسانی وجود دارد مانند همان رهایی از شکنجه، رهایی از بردگی و رهایی از کار اجباری.
همچنین، بخش دیگری از آن بر آزادیهای ایجابی دلالت دارد. مانند آزادی بیان، آزادی تجمعات و آزادی حق تعیین سرنوشت. در کنار اینها یکی از تکین ترین جلوههای آزادی که در نظام بین المللی حقوق بشری وجود دارد مفهوم حق تعیین سرنوشت است. یعنی باقی و مجموعه دیگری از آزادیهای مندرج در نظام حقوق بشر، میتواند ذیل مفهوم حق تعیین سرنوشت قرار بگیرد.
افراد در همه جای جهان، برای اینکه حق تعیین سرنوشت داشته باشند، باید حق آزادی بیان، حق آزادی تجمعات، حق آزادی تشکیل سازمانها و احزاب آزاد را داشته باشند. همچنین باید از تهدید شکنجه از تهدید زندان و قتل و تهدید به رفتارها و مجازاتهای فراقانونی و غیرقانونی مصون باشند. به عبارت دیگر، حق تعیین سرنوشت، در واقع خوشه یا مجموعهای از آزادیهایی که به رسمیت شناخته شدهاند را در خود به نوعی متضمن است.
این گفتوگو را در شماره ۱۸۷ از مجله حقوق ما بخوانید:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.