در روزگاری که همهی آنانی که تا دیروز خود را از سیاست مبرا میدانستند و تنها مشغول بازیگری و ورزش و زندگی شخصی خود بودند و اکنون در حال تشکیل ائتلاف و زمینهچینی برای غصب رهبری و انقلاب تودهی ملتهای ساکن ایران هستند، بسیار شگفتآور میبود اگر “عبدالله مهتدی” از قافله جا میماند.
ائتلافی که شاهزاده داشت و تنها خان را برای تکمیل کلکسیون اربابسالاری و بازگشت به دوران فئودالی موجود در رویاهای عبدالله مهتدی و خاطرات شیرین حکومت بر بردگان و رعایای بوکان و کردستان کم داشت. آنزمان که “کاک فواد”ها زمینهایشان را به دهقانان و زحمتکشان کردستان میبخشیدند و اتحادیه دهقانان برعلیه ستم اربابان و زمینداران منطقه را تشکیل میدادند، شخص عبدالله مهتدی و عبداللههای مهتدی، داعیهی کمونیست بودن و انقلابی بودن را برداشته و آنزمان نیز همانند امروز، نمیخواستند از قطار قدرت و خانسالاری خود جا بمانند.
به گواه اسناد تاریخی کومەلە که بسیاری از آنان به قلم خود عبدالله مهتدی نگارش شده است، آزادی واقعی انسان تنها با برقراری سوسیالیسم و وقوع یک انقلاب کارگری میسر میشود، آنهم وقتی که دولتهای بورژوایی و اربابان برای همیشه حذف شده و انسان صاحب واقعی دسترنج خود باشد. همان شخصی که روزگاری مدافع سرسخت طبقه کارگر و دشمن تشنه به خون سرمایهداری و حاکمیت ارتجاعی شاه و شیخ بود. همان شخصی که سالهایی از عمر خود را در زندانهای رژیم پهلوی گذراند و بعدها در تشکیلاتی کمونیستی به ادامه مبارزه برعلیه رژیم جمهوری اسلامی پرداخت.
او همان شخصی است که در سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۲ دبیر کل حزب کمونیست ایران بود، حزبی که باور راسخ به مبارزه طبقه کارگر و از بین رفتن قدرتهای ارتجاعیی چون شاه و شیخ و هر آلترناتیو ضد کارگری دارد.
اکنون او خود را در ائتلافی میبیند که یکی از اعضای اصلی آن “رضا پهلوی” است. شخصی که خود را همچنان شاهزادهی قانونی ایران و صاحب و وارث تاج و تخت میداند؛ تاج و تختی که به سبب نسبت موروثی مردسالارانه به پدر دیکتاتورش به او میرسد، آنهم در انقلاب “زن زندگی آزادی” !
شخصی که هنوز چپ را ارتجاع سرخ میداند و نسخهی عمر حاکمیت طایفهای او را همان کارگرانی که او تشکلهای مدافع آنان را ارتجاع سرخ میداند پیچید و پدر دیکتاتور وی عبدالله مهتدی را با همین برچسب در سیاهچاله محبوس کرد. آیا ائتلاف وی با این چند نفر با زمینه تاریخی مشخص، یک تاکتیک اپورتونیستانه به نسبت یک رخداد تاریخی نیست؟ آیا عبدالله مهتدی به اصل اربابی خویش و آرزوی قدرت برگشته و با پشت به مبارزههای پیشین خود تنها به فکر حضور در حلقهی قدرتی است که رسانههای امپریالیستی پررنگ کردهاند؟ آیا عبدالله مهتدی نمیداند که زمان شاه و شیخ و رهبرسازیهای خارج از جنبش به اتمام رسیده؟ یا وقتی به این حقیقت دست بیابد، چندباره خود را با رنگ سیاسی جدیدی نمایان خواهد کرد! و در آخر آیا این محک تاریخی، برای سنجش عیار عبدالله مهتدی و ائتلاف چند نفرهی تشنگان قدرت کافی نیست؟!
زانا سعیدزاده
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.