همزمان با آغاز انقلاب زن زندگی آزادی و نقش بسیار مشخص و روشن ما جوانان و نوجوانان انقلابی که به‌عنوان نسل Z هم نام‌گذاری شده‌ایم، تعبیرها و تفسیرها از خواسته‌هایمان نیز آغاز شده است. متاسفانه به دلیل اینکه نماینده‌های واقعی این نسل یا در زندان‌ها هستند و یا مواضع سیاسی‌شان به گونه‌ای است که نباید صدایشان بیش از حد شنیده شود! تریبون کلان رسان‌ها در اختیار افرادی انتخابی و گزینشی قرار داده می‌شود تا به طریقی شاید بتوانند رادیکالیسم نسل ما را تقلیل دهند و آنرا تفسیر به مطلوب خودشان کنند.

عمده هدف این جریانات، تفسیر وارونه رادیکالیسم نسل Z به اموری غیر واقعی است که ختم به ساختن یک عقیده مذهب‌گونه جدید برای این نسل می‌شود. نسلی که خواسته‌هایش را با نام بردن نقاط عطف مبارزاتی برخواهیم شمرد، حالا به ناگاه فضای کلان‌رسانه‌ها را جور دیگری می‌یابد و باید برابر چنین افکار ارتجاعی نیز واکسینه شود.
نسل Z به گونه‌ای تفسیر می‌شود که گویی خطی قرمز کشیده شده بر تمام آنچه که این نسل در قامت «مبارزه» از خود نشان داده؛ از مبارزه علیه مظاهر عقاید اسلامی در حکومت‌داری و زندگی شخصی مانند حجاب و عفاف گرفته تا ضدیت بی‌آشتی با تبعیض‌های قومی و ملی و البته حق‌طلبی با چاشنی خواست تحصیل باکیفیت، برابر و رایگان.

فضا آنگونه تعبیر می‌شود که اگر کسی نداند نسل ما چه مسیری را پشت سر گذاشته، به ناگاه خود را در دالان‌های ایدئولوژی ملی-میهنی آریامهری اسیر می‌بیند. ایدئولوژی‌ای که معیارهای رشد جامعه را نه مدرنیسم و حرکت رو به جلو، بلکه بازگشت به رژیم دیکتاتوری سابق می‌بیند و حتی نام و مواضع و خطوط قرمز احزاب و سازمان‌های سیاسی آن نیز قرابتی به جامعه امروز ایران ندارد که هیچ، بلکه در تقابل و تضاد با انقلاب‌مان است.

طبق ایدئولوژی‌های نام‌برده، به جای حقوق برابر فارغ از تبعیض‌های قومی، ملی، عقیدتی، جنسیتی، اجتماعی که در مبارزاتی نظیر ۲۱ تیرماه ۱۴۰۱ به وقوع پیوست؛ به جای خواست خدمات رایگان و باکیفیت و برابر تحصیلی و درمانی و آموزشی و مهارتی که به خصوص در جریان سال‌های آموزش مجازی به دلیل شیوع کرونا مطرح شدند؛ به جای خرافه‌ستیزی و ضدیت علیه مذهب و سنت مانند آنچه که در فستیوال اسکیت‌بازی شیراز شاهد بودیم؛ می‌خواهند واقعیت را تفسیر وارونه کنند و بگویند که این نسل به چیزی فکر نمی‌کند جز «هویت ملی» و تخت جمشید و پاسارگاد و «خدا شاه میهن». گویی فاشیسم ملی، امروز دوباره از گور سربرآورده تا اینبار علیه فاشیسم اسلامی، کودکان این سرزمین را در آغوش ارتجاع و انقیاد ایدئولوژی خود بگیرد و از آنان سربازان ایدئولوژی خود را بسازد.
سربازانی که باید الگویشان افرادی لمپن و فحاش باشند که کودتای علیه دولت‌های غیرشاهنشاهی را به لطف شعبان جعفری (ملقب به شعبان بی‌مخ) بستایند و انقلاب علیه رژیم سراسر تبعیض سلطنتی را به دلیل سرکوب شدنش توسط اسلامیون، مورد حجمه قرار دهند و از آن با الفاظی مانند فتنه و شورش یاد کنند.

اینها نمی‌دانند که ما نسل زدی‌ها، قبل از ورود به دانشگاه و مدارس، علیه ده‌ها گونه امتیاز خانوادگی مانند سهمیه ایثارگری و هیئت علمی و … مبارزه کردیم و به هیچ عنوان سیستمی که اساس آن به این شکل سهمیه‌ای باشد را نمی‌پذیریم! حتی اگر ۴۴ سال باشد که درباره رژیم دیکتاتوری سابق در کلان‌رسانه‌ها از مزیت دیکتاتوری تاجی به جای دیکتاتوری عمامه‌ای گفته باشید!
بدتر بودن جمهوری اسلامی به هیچ عنوان باعث نخواهد شد که ما به سیستمی که بد بوده و وارثانش قائل به این حقیقت نیستند، تن بدهیم!

امیدواریم رویکرد افراد و رسانه‌هایی که به صورت آگاهانه درباره حقیقت نسل Z و آمال و آرزوهای ما سانسور و تفسیر به میل خودشان می‌کنند، تغییر کند. از آنها می‌خواهیم که روزهای تظاهرات میدانی در انقلاب را به یاد بیاورند و بدانند دور نیست که آن روزها دوباره تکرار شوند و تکرار شوند و هربار پرشورتر از دفعات قبلی و با حمایت بخش‌های بیشتر جامعه به پیش بیاییم. اگر نسل ما احساس کند که رسانه‌ای به جای آنکه صدای ما است، در حال تفسیر به میل خواسته‌های ماست و برخورد گزینشی دارد، قطعا اوضاع و شرایط را به گونه دیگری تغییر خواهیم داد.

چرا «نه سلطنت نه رهبری؟!»
وقتی می‌گوییم نه سلطنت نه رهبری، مسئله ما صرفا شکل سراسر تبعیض آن سیستم سیاسی نیست. مسئله این است که از همین امروز جریانات طرفدار سلطنت، درحال سانسور گسترده، به علاوه تئوری‌سازی برای ادامه این سانسورها پس از پیروزی انقلاب هستند!
از همین امروز علیه تمام آنانی که ضد حکومت سابق بودند و یا اعلام تسلیم شدن برابر پیشگاه اعلی‌حضرت (در پروژه وکالت و امثالهم) نکرده‌اند، نفرت پراکنی می‌کنند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)