جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: کشور ایران در فاصله کمتر از نیم قرن، دو انقلاب سیاسی را تجربه کرده است. یک‌بار در سال ۱۳۵۷ که منجر به سقوط نظام سلطنتی و کنار گذاشتنِ دودمان پهلوی از حکومت شد و بار دیگر در سال ۱۴۰۱. انقلاب اخیر ایران اما هنوز به سرانجام نرسیده و با وجود سه ماه مقاومت مردم در برابر حکومت جمهوری اسلامی، دقیقا مشخص نیست، نتیجه خیزش سراسری مردم بر علیه حکومت ایران به کجا خواهد انجامید.
حسن نایب هاشم

نسلی که انقلاب مردمیِ سال ۱۳۵۷ را رقم زد، امروز هم شاهد انقلاب دیگری است. مجله حقوق ما، برای مقایسه شباهت‌ها و تفاوت‌های دو انقلاب، با حسن نایب هاشم، پزشک، مدافع حقوق بشر و فعال دانشجوییِ سابق در دهه ۱۳۵۰ شمسی گفت‌و‌گو کرده است.

  • شما در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ به‌عنوان فعال دانشجویی، شاهد رخدادهای آن روزها بوده‌اید. اگر بخواهیم ماه‌های پیش از انقلاب ۵۷ را با وضعیت این‌روزها در ایران مقایسه کنیم، چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی میان انقلاب سال ۱۳۵۷ با اعتراضات سراسری ِ امروز در ایران وجود دارد؟ آیا در آن دوران هم برخوردها، کشتار مردم و بازداشت‌ها مانند امروز بود؟

فارغ از اینکه بخواهیم به مواردی مانند کودتای ۲۸ مرداد و رخدادهای دهه ۴۰ شمسی بپردازیم و اگر صرفا اواخر دوران حکومت پهلوی را در نظر بگیریم، می‌توان گفت بخش اعظمِ کشته شدگان، مربوط به یک ‌سال آخر حکومت پهلوی است.

بعد از دوران سکوت سال‌های ۳۲ تا ۴۲، از سال ۴۲ به بعد و زمانی که هویدا بر سر کار آمد، حکومت پهلوی تا حدی تثبیت شد. از طرف دیگر، هم‌زمان جنبش‌های چریکی هم در ایران اعلام موجودیت کردند.

 عماد الدین باقی، پژوهشی در مورد کشته‌ شدگانِ اعتراضات مردمی در دوران پهلوی از سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ انجام داده است. مطابق این تحقیق، در این بازه زمانی، دست‌کم سه هزار و ۱۶۴ نفر از مردم ایران در جریان اعتراضات مردمی کشته شده‌اند که تعداد دو هزار و ۸۷۱ نفر از این کشته شدگان مربوط به فاصله سال ۱۳۵۶ تا سقوط سلطنت در بهمن سال ۱۳۵۷ هستند. در این تحقیق تا حد زیادی سعی شده که درباره آمارها و افراد، راستی آزمایی شود اما زمانی که از کشته شدگان حرف می‌زنیم، باید این نکته را هم در نظر بگیریم که ممکن است این آمارها دقیق نباشند.

همچنین در سال‌های بعد از رشد جنبش‌های چریکی در ایران، مطابق این تحقیق، دست‌کم ۳۴۱ چریک هم عمدتا از دو سازمان مجاهدین خلق و سازمان فدائیان خلق در درگیری با نیروهای نظامی و امنیتی شاه کشته‌ شده‌اند.

از آنجایی‌که شاه در آن سال‌ها خود را تثبیت شده تلقی می‌کرد و ارتباط تثبیت شده‌ای هم با آمریکا داشت، گمان می‌کرد دولت آمریکا تا آخر پشتیبان او خواهد ماند اما در آمریکای دوران کارتر که با شعارهای حقوق بشری بر سر کار آمده بود، آن پشتیبانی‌ای که شاه از آمریکا انتظار داشت، در آن دوران صورت نگرفت.

از سوی دیگر، موضوعی که باید حتما در نظر گرفت این است که نیروهایی که در انقلاب شرکت داشتند، چگونه عمل کردند؟ واقعیت این است که بعد از سرکوب‌هایی که در مورد جنبش‌های چریکی اتفاق افتاد، سازمان مجاهدین خلق و سازمان فدائیان خلق آسیب‌های زیادی دیدند و می‌توان گفت در آستانه انقلاب، تقریبا از مجاهدین خلق چیزی نمانده بود و کسانی هم که از سازمان جدا شده بودند سازماندهی کافی نداشتند، این مساله در مورد چریکهای فدایی هم صادق بود و تعداد کمی از آنها باقی مانده بودند. به همین دلیل این سازمان‌های چریکی عملا توانایی کافی برای رادیکالیزه کردن جنبش را نداشتند.

در آن دوران، من در جنبش دانشجویی فعالیت داشتم و در سال آخرِ حکومت شاه، اگر هم شعارهای رادیکالی نظیر «تنها راه رهایی جنگ مسلحانه» یا «ایران را سراسر سیاهکل می‌کنیم» سر داده می‌شد، عملا امکان آن را نداشتیم که در این راستا حرکت کنیم. همچنین نیروهایی مانند نهضت آزادی یا جبهه ملی که در انقلاب نقش داشتند، در مجموع، سیاست صلح آمیزی را در پیش گرفته بودند و حتی در مواردی از خمینی طرفداری می‌کردند. این گروه‌ها سیاست گل در برابر گلوله را در پیش گرفته بودند و در تجمعات، بر سر لوله تفنگ سربازان ارتش شاه، گل می‌گذاشتند. با این وجود، دست‌کم بیش از سه هزار نفر از مردم به دلیل تظاهرات مسالمت آمیز یا مخالفت با شاه کشته شده‌اند که نسبت به جمعیت کل کشور در آن دوران رقم بالایی است.

در حال حاضر اما وضعیت جنبش کنونی با آن دوران تفاوت‌هایی دارد. فارغ از کشته شدگان و اعدام شدگان دهه اول انقلاب و جان باختگانِ قتل‌های زنجیره‌ای و کشته شدگانِ قیام دانشجویان در سال ۱۳۷۸ و قیام سال ۸۸، اگر بخواهیم فقط تعداد کشته شدگان دی ماه ۹۶ به این‌سو را در نظر بگیریم، تا مقطع امروز، رقم بسیار بالایی را در برمی‌گیرد و بیم آن وجود دارد که تعداد بیشتری هم در روزهای آینده کشته شوند.

در دوران پهلوی تا حد زیادی با غلو‌ و اغراق در آمارها مواجه بودیم اما در ایرانِ امروز، امکان راستی آزمایی آمارها تا حد زیادی وجود دارد. در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ اما ممکن بود آمار کشته شدگان تا هزار برابر هم تبلیغ شود. به‌عنوان مثال، یکی از شعارهایی که در سال‌های آخر علیه شاه سر داده می‌شد این بود: «۷۰ هزار کشته، ۱۰۰ هزار زخمی، جلاد ننگت باد» اما واقعا این ارقام درست نبود یا درباره کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که به «جمعه سیاه» معروف شد، در ۱۵ نقطه از تهران، تعداد ۲۴ کشته احراز هویت شدند. در آن دوران اما از طرف افراد معتبری مانند میشل فوکو، تعداد کشته‌های این روز تا چند هزار نفر هم اعلام شد.

  • اشاره کردید که سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ مصادف با دوران دانشجویی شما بود و احتمالا نحوه برخوردها با معترضان را به‌خاطر داشته باشید. همان‌طور که می‌دانیم بازداشت و کشتار معترضان بر عهده نیروهای دستگاه‌های امنیتی شاه مانند ساواک و ارتش و شهربانی بوده است. آیا حکومت شاه درباره این مساله پاسخگو بود؟ آیا در آن دوران، کسی از نیروهای امنیتی بابت این کشتارها، تحت پیگرد قرار گرفت؟ یا اینکه حکومت پهلوی هم مانند حکومت جمهوری اسلامی پاسخگوی اقدامات خود نبود؟

شاه در مراحلی از انقلاب، خطاب به مردم گفت «صدای انقلاب شما را شنیدم» و عملا در آن مراحل در برابر مردم عقب نشینی کرد اما هم‌زمان، ارتشبد ازهاری به‌عنوان نخست وزیر، حکومت نظامی اعلام کرد. با این وجود، در مراحل پایانی انقلاب، برای جلوگیری از رادیکال تر شدن انقلاب مردم، در دی ماه ۵۷ زندانیان را آزاد کردند و حتی دستگاه امنیتی شاه در ماه‌های پایانی، دنبال دستگیری مخالفان و معترضان نبود بلکه حتی بازداشت شدگان را هم آزاد کردند. شاه برخلاف سران جمهوری اسلامی، در ماه‌های آخر در برابر مردم عقب نشینی کرد. حکومت جمهوری اسلامی اما هنوز تن به چنین اقداماتی نداده است.

از طرف دیگر، به نظر من پاییز امسال شباهت‌هایی به مهر و آبان سال ۵۷ دارد چرا که در پاییز آن سال هم همه دانشگاه‌ها در اعتصاب و تعطیل بودند و دانش آموزان مدارس هم مانند امروز به انقلاب پیوسته بودند.

به خوبی به یاد دارم روزی که در مسیر دانشگاه تهران بودم، جمعی از دانش آموزان قصد داشتند به سمت دانشگاه بیایند و به اعتراضات دانشجویی بپیوندند اما نیروهای شاه آنها را به گلوله بستند. فقط در ۱۳ آبان ۱۳۵۷، چندین دانش آموز به دست ماموران امنیتی شاه کشته شدند که آمار کشته شدگان از ۸ نفر تا ۶۵ نفر در سراسر کشور متغییر بود.

 

  • با توجه به پاسخ قبلی شما، در حال حاضر حکومت جمهوری اسلامی هنوز مانند حکومت شاه، تن به عقب نشینی در برابر مردم نداده است. در تاریخ انقلاب ۵۷ اما می‌بینیم که ارتش در برهه‌ای، دیگر تحت فرمان شاه نیست. در همین ارتباط، گزارش‌هایی از فرار نظامیان از پادگان‌ها و تمرد افسران از دستور مافوق برای مقابله با مردم هم وجود دارد. همچنین در ماه‌های پایانیِ حکومت شاه، همافران با خمینی دیدار کردند. در آن دوران به نظر شما چه عاملی باعث پیوستن ارتش به مردم شد؟

ارتش با مشاهده وضعیت انقلابی جامعه، روحیه خود را از دست داد. البته این نکته را اضافه کنم که قیام همافران و دیدار آنها با خمینی تنها سه روز قبل از سقوط سلطنت اتفاق افتاد. هرچند نیروهای ارتش در کشتنِ بخش قابل توجهی از سه هزار و ۱۶۴ نفر از مردم در جریان اعتراضات عاملیت داشتند اما به‌طور کلی در ماه‌های آخرِ منتهی به انقلاب ۵۷ ارتش دیگر بنا نداشت بیش از آن، مردم را بکشد. از طرف دیگر، در ماه‌های پایانی وضعیت به‌گونه‌ای بود که اگر ارتش بر علیه مردم دست به اقداماتی می‌زد با اعتراضات عمومی مواجه می‌شد و این موضوع در عقب نشینی ارتش بی تاثیر نبود. همچنین اقداماتی در حال انجام بود مانند سفرِ ژنرال رابرت هایزر به تهران، تا ارتش بعد از خروج شاه از کشور به مردم بپیوندد.

البته در حال حاضر هم گزارش‌هایی از خودداری برخی از نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی در سرکوب مردم منتشر شده است. همچنین اقداماتی مانند انتشار بیانیه «تفنگت را زمین بگذار» که از طرف جمعی از سینماگران ایرانی منتشر شد و اقداماتی از این دست، روحیه تمرد را در میان ماموران امنیتی بالاتر برده است و نشانه‌هایی از تمرد در میان نیروهای امنیتی و نظامی دیده می‌شود. به نظر من، در آینده نزدیک نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی هم به این نتیجه خواهند رسید که باید برای نجات جان خودشان هم که شده به مردم بپیوندند.

به نظر من، وضعیت فعلی ایران تا حدی شبیه به انقلاب سودان در سال‌های اخیر است. در سودان به خاطر جنایت‌هایی که انجام شد مردم و نظامیان «عمر البشیر» را کنار گذاشتند و من فکر می‌کنم یکی از سناریوهای محتمل این است که با توجه به اختلافاتی که در سپاه و نیروهای انتظامی و امنیتی وجود دارد، وضعیت به‌گونه‌ای پیش برود که نظامیان در نهایت برای حفظ قدرت یا تقسیم قدرت با مردم، خامنه‌ای و فرزندانش را قربانی کنند.

  • در ایران نیرویی به نام «سپاه پاسداران» به عنوان یک نیروی نظامی-امنیتی و ایدئولوژیک وجود دارد که زیرمجموعه‌هایی نظیر گروه شبه نظامی بسیج را اداره می‌کند. همین نیروی بسیج، تا درون خیابان‌ها و مساجد، پایگاه دارد و می‌توان گفت سپاه با ایجاد پایگاه، حوزه و ناحیه و در نهایت پادگان، تقریبا شهرها را اشغال نظامی کرده است. شاه چنین نیرویی در اختیار نداشت. با توجه به این اوصاف، به نظر شما آیا سپاه و زیر مجموعه‌هایش با چنین ساختاری، در نهایت به سمت مردم خواهند آمد؟

سپاه ادامه کمیته‌های انقلاب است. حکومت جمهوری اسلامی، در سال‌های بعد از انقلاب، سعی کرد کمیته‌های انقلاب را سازماندهی کند و از دل آنها سپاه را به وجود آورد. سپاه یک ارتش موازی است که به دلیل بی اعتمادی خمینی به ارتش به وجود آمد. درست است که سپاه در آن دوران علم نظامی نداشت اما به عنوان یک نیروی ایدئولوژیک برای سرکوب مخالفان سیاسی و همچنین در جنگ هشت ساله ایران و عراق برای نظام کارکرد داشت. در طول تاریخ، حکومت‌های فاشیستی مانند آلمان نازی و ایتالیا در دوران موسولینی، پیراهن قهوه‌ای‌ها یا سیاه جامگان را در اختیار داشتند. سپاه هم میلیشیای نظامی حکومت جمهوری اسلامی است اما این نیرو در طول دهه‌های گذشته تا امروز، به‌تدریج تبدیل به نیرویی فاسد و همچنین نیروهای عادی نظامی شده است.

اگر به‌عنوان مثال، بخواهیم این نیروها را با بقیه گروه‌های حکومتی مقایسه کنیم می‌بینیم که در محله‌ها و مناطق سپاهی نشین، آراء انتخاباتی با محلات دیگر آنچنان تفاوتی ندارد. می‌توان گفت تفاوت زیادی که میان سران سپاه و بالادستی‌ها با مجموعه نیروهای رده پایین وجود دارد باعث شده که اختلاف در میان این نیرو زیاد باشد. همچنین نیروهای بسیجی هم عمدتا مزدورانی هستند که برای سرکوب به خدمت گرفته شده‌اند و طبق گزارش‌ها مبلغی به میزان یک و نیم میلیون تومان برای هر روز شرکت در سرکوب‌ها به آنها پرداخت می‌شود. بدین معنی در بسیاری موارد، انگیزه نیروهای بسیجی برای شرکت در سرکوب‌ها انگیزه مالی است و انگیزه سیاسی‌ ندارند. بنابراین، با توجه به اختلافاتی که در بدنه سپاه وجود دارد و ممکن است در آینده بیشتر هم شود، اگر در میان سطح بالای سپاه شکاف ایجاد شود، این شکاف تا سطوح پایینِ نیروهای سپاه هم گسترش پیدا می‌کند.

در حال حاضر هم در رده‌های بالا، بین فرماندهان سپاه و حتی در بیت رهبری اختلافاتی وجود دارد. بسیاری از افراد واقع بین در سپاه منتظر فرصت هستند تا همه چیز را از جمله خامنه‌ای و فرزندانش را قربانی حفظ جایگاه خود کنند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)