▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

(۱)
آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر می‌شوید…

(۲)
جز خیالت
چیست تسلی این دل
غربت رفته؟!

(۳)
شاعر نمی‌مرید
بال می‌گشاید
پرنده می‌شود
و فراموش می‌کند راه زمین را

(۴)
سنگ‌ها هم دل دارند!
این را
از اشک‌های پدرم فهمیدم،،،
پدری،
که مادرم به او “سنگ‌دل” می‌گفت!

(۵)
باران ناخواسته آمد؛
و لبخند مرد کارتن خواب را
— خواسته شست!

#زانا_کوردستانی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)