استاد “مرتضی زندپور“؛ فرزند “حسام”، شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی، زاده‌ی ۱۴ دی ماه ۱۳۳۱ خورشیدی در خرمشهر است.

وی کارمند سازمان بنادر و دریانوردی خرمشهر بود که با شروع جنگ به بوشهر منتقل شد. از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۵ مقیم بوشهر و در سال ۱۳۸۲ بازنشسته شد و از سال ۱۳۸۶ مقیم شیراز شده است.

ایشان طی سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۴ دبیر سرویس ادبی (هوای تازه) هفته‌نامه‌ی نصیر بوشهر بود، و پس از آن عضو شورای نویسندگان هفته نامه، شد.

گرچه از شانزده سالگی فعالیت ادبی داشته‌اند، اما نخستین کتاب خود را به نام “تابوت‌های خیس” که شامل اشعار سپید و نیمایی بود را در سال ۱۳۹۷ به چاپ رساند، و در سال ۱۳۹۸ به چاپ دوم رسید.

دومین کتاب ایشان “ارتفاع حوصله” نام دارد که بخشی از سروده‌های کلاسیک‌اش را در بر دارد و در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ وارد بازار کتاب شده است.


▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
برداشتم دست از تن دریا زمانی که…
باگریه می‌خواندم بر آن نام کسانی که… 
بر موج دریا مرد ماهیگیر می‌خواند
در یک جهاز کهنه با درد نهانی که… 
وقتی پرنده بال بر امواج می‌ساید
در چشم‌هایش نقش مردان جوانی که… 
از سرزمین آفتاب و موج می‌گوید
زیباترین افسانه با چشم و زبانی که… 
در پیکر نمناک دریا درد می‌پیچد
از پیکر تبدار این حجم روانی که… 
باید دوباره بر تن خورشید برگردم
چون قطره از چشمان مرد شروه‌خوانی که… 
اصلن چرا باید تو را از او جدا سازم
باید سخن‌ها بشنوی از جاشوانی که… 
شب خسته، دریا مرگ در آغوش می‌گیرد
آهسته مردی در میان موج می‌میرد!

(۲)
چون شعر تازه بود
باگیسوان پریشان
من اندیشناک کوچ پرندگان
پرواز در بال تردشان زمزمه می‌کرد
چشمان عاشقم
دریا گرفته مه
گسار بسته سنگـ
پرنده هراسان.

(۳)
سینه‌اش سوخته اما
دل او چشم به راه
کرم شب‌تاب
نشسته تنها
باد می‌آید و فانوس زمان می‌شکند!.

(۴)
بهار می‌رسد اما
هنوز زخم بر شانه‌‌ی درخت!
آیا شکوفه
خواب هزار ساله‌ی پرنده را
تعبیر می‌کند؟
چشمان خسته‌ام
در انتظار رویش گل‌های تازه است!.

(۵)
بندر
نگاه خسته‌ی جاشو
تور خالی صیاد
کوچِ  پرندگان
تاول نشسته برلب دریا
از انعکاسِ تابشِ خورشید
بندر، شرجی و گرگورهای مشبک
ساحل گرفته دامن دریا
گسار بسته سنگ.

(۶)
پرواز یک کلاغ
کنار جاده‌ی خاکی
چشمان گورکن
در امتداد گورهای قدیمی
بر شانه‌های باد.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)