تقدیم به پولاد دختان ایران زمین از زندان، پیامی ست که زندانی سیاسی سعید ماسوری در دومین ماه قیام سراسری مردم ایران بر علیه حاکمیت ولایت فقیه، رو به زنان ایران نوشت.

به گزارش کانون حقوق بشر ایران، روز یکشنبه اول آبان ماه ۱۴۰۱، زندانی سیاسی سعید ماسوری در پیام خود پس از شرح کوتاهی از بردگی و ستم بر زنان طی قرون و اعصار گذشته، به ظلم و ستم چند برابر به زنان در ۴۳ سال حکومت ولایت فقیه پرداخته می نویسد:
«در ۴۳ سال اخیر در این حکومت استبدادی در زندانها و شکنجه گاهها و میدانهای تیرباران هزار هزار به تخت شکنجه بسته و از چوبه های دار حلق آویز میشدند بازهم جهانیان و حتی اغلب ایرانیان خبردار نشدند که بر سر زن ایرانی چه آمد.»

وی سپس به خیزش زنان در قیام حاضر پرداخته و در خصوص خواسته زنان می نویسد«
«حقوق به یغما برده شده آنها، تنها در پوشش و حجاب خلاصه نمیشود و این تنها یکی از صدها حقوق به یغما برده شده آنهاست.»

«اصلی ترین حق، حق انتخاب و آزادی است که اگر این نباشد، هیچ حق دیگری نه بدست میآید و نه به کار میآید.. و زن ایرانی برای همه حقوق خود که آزادی است آزادی و آزادی…. برخاسته»

متن کامل پیام سعید ماسوری به زنان قیام کننده در ایران از زندان به این شرح است:

تقدیم به پولاد دختان ایران زمین
از زندان

دیده ایی که گلوله و یا تیری که به خاک اندر آورد شیری
دیده ای که پاره سنگ کم وزن که چو از مبداش برون بپرد
دل بحر عظیم را بدرد در همه موجها شود نافذ

آری این پاره سنگهای خرد و ضعیف (به زعم آخوندها، ضعیفه ها) زنان و دختران ایرانی هستد که چون به حرکت در آمده اند، دل بحر عظیم ستم را میدرند و همه موجهای بی عدالتی را سراسر می شکافند. در تاریخ اجتماعی خوانده ایم که در دوران برده داری چه برسر برده ها می آمد (حتی بعنوان انسان به رسمیت شناخته نمی شدند)حال تصور کنید که برده زن چه شرایطی بوده!!!؟

در دروران فئودالیته(ارباب، رعیتی) رعیت بیچاره را تصور کنید و اوضاع زندگیش را… حال تصور کنید زن و دختر رعیت از چه حقوقی برخوردار بوده …. به همین ترتیب تا نظامهای حکومتی امروز و ایران امروز خودمان!

آنچه که مطلقا دیده نشده یا به ندرت از اعماق تاریخ صدایی از او بگوش رسیده است اساسا عنصری به اسم زن بوده که حتی طی ۱۲۰ سال اخیر(از مشروطه) با وجود حضور فعالش، تاکنون چیزی بدست نیاورده است.

حتی در ۴۳ سال اخیر در این حکومت استبدادی در زندانها و شکنجه گاهها و میدانهای تیرباران هزار هزار به تخت شکنجه بسته و از چوبه های دار حلق آویز میشدند بازهم جهانیان و حتی اغلب ایرانیان خبردار نشدند که بر سر زن ایرانی چه آمد.

در حالیکه ذره ای انصاف هم تصدیق میکند که مبارزه کردن، از خانه بیرون رفتن، فراری و متواری شدند و به زندان رفتن برای یک زن بسیار سختتر، پرهزینه تر و غیرقابل قبول تر بوده و هست تا در مقایسه با یک مرد، با همین شرایط و به همین دلیل غیرت و جنگندگی در آنها بیشتر درونی شده چون هزینه بیشتری داده اند در تمامی این دورانهای تاریخی، انسان ها از حقوق انسانی خود محروم بوده اند: از کرامت انسانی، حیات انسانی، عدالت، امنیت، کار شرافتمندانه، آسایش، رفاه و …. ولی زنان به اضعاف.

اگر هم در دورانهایی بر اثر تحولات اجتماعی، انقلابات و خیزشهای اجتماعی درصدی از این حقوق انسانی بدست آمده، هیچگاه تضمین کننده آن نبوده که استثمار شده ترین لایه انسانی یعنی زنان هم از آن حقوق بهره مند شده باشند، مگر درصد بسیار ناچیزی از همان حقوق اندک که معادل “هیچ” بوده است.

چرا که اگر هم حقوقی بدست آمده، به زنانی که همیشه “درجه دو” تلقی میشده اند، چیزی از آن حقوق نرسیده است. بدین دلیل که ، خودشان در مبارزه برای کسب حقوقشان اگر هم تلاش کرده اند ولی در هدایت و رهبری آن سهمی نداشته و بعهده نگرفته اند ولی اکنون با شرایطی مواجه هستیم که زنان و پولاد دختان ایران زمین به مطالبه همه حقوق خود بپا خواسته اند، حقوقی که اگر نگوئیم در طی تاریخ، حداقل در ۴ دهه اخیر به تمامی از آنها گرفته شده و آنچنان تحقیرشده اند که تنها باید در پستوی خانه ها، خانه داری کنند و پشت دیوارهای جنسیتی وو… و بی آینده باشند حتی با مدارج تحصیلی بالا.

حقوق به یغما برده شده آنها، تنها در پوشش و حجاب خلاصه نمیشود و این تنها یکی از صدها حقوق به یغما برده شده آنهاست.

اصلی ترین حق، حق انتخاب و آزادی است که اگر این نباشد، هیچ حق دیگری نه بدست میآید و نه به کار میآید.. و زن ایرانی برای همه حقوق خود که آزادی است آزادی و آزادی…. برخاسته و این خیزش و رستاخیزی است که از عمیق ترین لایه و سرکوب شده ترین قشر جامعه ایران برخاسته و در نتیجه همه چیز را زیر و زبر میکند و بی دلیل نیست که کل جامعه ایران را به همراه خود دارد و جهان را به تحسین واداشته .. و کل اقشار و آحاد ملت ایران را هم نمایندگی میکند وقتی سرکوب شده ترین قشر جامعه که همیشه تیغه سرکوب و استثمار برگردن آن بود، حقوق حقه خود را میگیرد و طبعا همه اقشار و آحاد مردم ایران هم به حقوق خود خواهند رسید.

فلذا اولین و اصلی ترین مانع آزادی یعنی دیکتاتوری را باید هدف قرار داد تا اصلی ترین خواسته یعنی آزادی را مطالبه و بدست آورد چرا که چون صد آید نود هم پیش ماست.

علت خیزش و پشتازی زن ایرانی، چنین پتانسیلی است و شهادت مهسا، تنها بستر و شرایط این رستاخیز را فراهم نمود و به همین دلیل هم فروکش نخواهد کرد چون علت انفجار برطرف نشده، علت کماکان، ستمی مضاعف از طرف حکومتی”زن ستیز” است، و لاجرم زنانی ستم سوز و جنگنده را به میدان کشیده که بر بنیاد ستم تاخته اند نه علیه گشت ارشاد و حجاب و بی حجابی که آنهایی که ظرفیت این همه عصیانگری را ندارند میخواهند آنرا به حجاب و تنها جسم و بدن زن تقلیل دهند.

ولی زنان ایران زمین طی یکماه قدرت و توان انفجاری خود را تجربه کرده اند. تجربه لحظاتی از آزادی که هر چه میخواهند میگویند، بر هر مانع غلبه و هجوم میبرند و خود را آزاد و رها و قادر به هرکاری می دانند این تجربه حتی اگر تنها لحظات و ساعتی باشد، طعم آن فراموش شدنی نیست و آنرا فرو نخواهند گذشت چون بردگی زندگی شان را کشته اند…. تا سروری تاریخشان زاده شود … وحال دستادست ایستاده اند و هنگامیکه چون مهسا، نیکا و سارینا زندگیشان را هم گرفتند، حماسه زندگیشان برای ایران توفانی تر آغاز شد….

سعید ماسوری از زندان گوهردشت
مهرماه

زندانی سیاسی سعید ماسوری از قدیمی ترین زندانیان سیاسی است. وی مدت ۲۳ سال است که بدون یک روز مرخصی، مقاوم و تسلیم ناپذیر در زندان است.

سعید ماسوری متولد۱۳۴۴ از خرم‌آباد است. وی مدتی در آلمان و سپس نروژ زندگی و در رشته پزشکی تحصیل کرده است.

سعید ماسوری و غلامحسین کلبی در ۱۹دی ماه ۷۹ پس از ورود به ایران در شهر دزفول به اتهام «همکاری با سازمان مجاهدین خلق» دستگیر شدند. هر دو آنها مدت ۱۴ ماه در انفرادی اداره اطلاعات اهواز تحت بازجویی بوده و سپس به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند. در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب تهران به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد. ولی در ‌‌نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد. وی هم اکنون در زندان گوهردشت کرج محبوس است.

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)