در مقام یک وکیل حقوق بشر نیستم که صلاحیت لازم را داشته باشم   ولی در مقام یک فرد مشاهده گر (هر چند از دور) و وفادار به اصول آکادمیک،  بنظرم  آنچه در زاهدان گذشت یک قتل عام بود؛ یک عمل عامدانه و کینه توزانه و ضد انسانی که در آن نزدیک به ۱۰۰ نفر  انسان بیدفاع و بی گناه تنها بخاطر شرکت در یک اعتراض حق طلبانه به قتل رسیدند. انگیزه ها و خصلت این اعتراض کاملا حق طلبانه بود . حتی با حقایق بشدت تحریف شده رژیم هم هیچ توجیهی برای چنین جنایتی وجود ندارد.  با همین درک و بعنوان یک فرد  دفاع از حقوق مردم بی گناه و بخون غلطیده و محکومیت بدون قید و شرط رژیم جمهوری اسلامی سعی میـکنم به دو حرکت اعتراضی زاهدان بپردازم و پاره ای از خصوصیات آنها را توضیح بدهم  با این امید که این اعتراضات به فاز بالاتری ارتقا پیدا کنند و به اهدافی کمک کنند که کل جنبش در ایران بدنبال آنست. 

الف– بعضی ازخصوصیات حرکت اعتراضی زاهدان

هرچند ناموزونی در مبارزات در همه کشور وجود داردولی  از این جهت در سیستان و بلوجستان حرکات اعتراضی خصوصیات ویژه ای داشته است. حالت ناموزونی در زاهدان بدین معنی است که حرکات در فاز متفاوت و ضعیف تری قرار دارند.  از جهات مشخص تری ناموزونی  حرکات اعتراضی زاهدان نتیجه دخالت ساختارهای ویژه ای است که در این استان ساخته شده اند و به چنین وضعی  دامن زده اند. البته در حال حاضر این ناموزونی تنها نسبت به جنبش سراسری ایران محدود نیست بلکه از درون هم با چنین محدودیتی روبروست. و  چنانچه  در این پروسه نیروهای  تازه نفس و قدرتمندی  (از درون و بیرون) برای جلو راندن آن وارد عمل نشوند ،ممکن است  این ناموزونی،  هر چند در شکل و فاز متفاوتی هم چنان باقی بماند و یا حتی جهات گوناگون و متضادی بخود بگیرد که بخشا با اهداف جنبش دموکراسی خواهی و حقوق زنان در ایران همخوانی نداشته باشد.

هرچند هنوز زود است بتوان تصویر روشنی از خصوصیات حرکت های اخیر زاهدان ارائه کرد ولی با نگاه اولیه میـتوان چند نکته را با احتیاط طرح کرد.

۱- فضای مکانی:  رابطه با مسجد و پیرامون مسجد عملا بمعنای محدودیت در ترکیب و نوع جمعیت است. اعتراض بمفهوم وسیع تر خیابانی و مانند مناطق دیگر ایران در برگیرنده  نیست. در زاهدان حرکت از درون مسجد است؛ و مسجد است که به عمل آنها معنی می دهد و آن را تقدیس می کند.  در حالیکه در ایران حرکت ها ازجهاتی  بر “علیه مسجد” ( دین  سیاسی) است. مسجد در دیگر نقاط ایران به سمبل قدرت سرکوب حاکم تبدیل شده است. پایگاه دروغ سازی و پخش دروغ و خباثت دیده میـشود. در همان حال  باید توجه کرد که مردم بلوچ بندرت به اعتراضات مدنی و خیابانی آشنائی دارند  چه بخاطر موانع شدید امنیتی و چه بخاطر نگاه سنتی و قبیله ای که  تاحدودی معنی مبارزه را در  دخالت مسلحانه می بینند. قهرمان واقعی را مسلح می دانند و این سنت به تقدیس خصلت مردانگی هم کمک کرده است.

۲-فضای زمانی هم متفاوت از مناطق دیگر ایران بوده است. در مناطق ایران در همه روزها شاهد اعتراضات بوده ایم ولی در بلوچستان تا حالا این حرکات در روزهای جمعه و بعد از نماز جمعه   صورت گرفته است. این محدودیت زمانی و رابطه با نماز جمعه هم در حال حاضر گسترش اعتراضات را محدود میـکند و به نیرو های امنیتی امکان می دهد حرکات را از نظر زمانی و مکانی پیش بینی کنند. 

۳- فضای اجتماعی با توجه به خصوصیت مکانی و دینی  بسیار مردانه است و محدود به بلوچ هاست. چنین خصوصیتی ایجاد رابطه را با اقشار دیگر مثلا غیر نماز گذاران در همان مکان، زنان جوان و فعال  (البته زنان عمدتا میانسال و مسن با برقع در محیط بسته ای در مسحد حمع می شوند ولی نه تنها بشدت کنترل می شوند بلکه در شرایطی ممکن است جانشان هم بخطر افتاده وبا خفگی روبرو بشوند)  و غیر بلوچ ها و غیر سنیان  بسیار محدود می کند. این خصوصیات از جهاتی هم بیانگر مخالفت بخش مهمی از این نوع اجتماعات با آزادی و حضور زنان در اماکن عمومی است.

۴- فضای سیاسی و دینی و شعار ها: خصوصیات بالا فضای سیاسی را محدود می کند. مثلا در ایران مردمی که در خیابانها و بعضا مؤسسات (دانشگاهها) جمع میـشوند با شعارهای زن، زندگی ، آزادی و شعارهای سکولار سیاسی حرکت می کنند ولی در زاهدان شعارهای  عمده، بویژه در حمعه سیاه  الله اکبر بود که البته تا حدودی پاسخی به کشتار های گسترده بود. در حرکات تا حدود زیادی حیا و غیرت مردانه اعتراضات را جهت می داد  و از این زاویه اعتراض به تجاوز به یک  دختر خرد سال هم امری مردانه تلقی می شود.  برای بخش مهمی از جمعیت مهسا امینی هم نه سمبل آزادی زنان و دموکراسی در ایران بلکه بیان یک ضعیفه برادران سنی کُرد دیده می شد .  این بدین معناست که برای بخش های سنتی دیدگاههای عشیرتی  و دینی آزادی زنان اهمیتی ندارد بلکه حاکمیت ارزش های کهنه مردسالاری اساسی است. 

۵- شواهد نشان می دهند که نیروهای سرکوبگر  انتظامی از قبل آماده و با حتمال زیاد با دستور از بالا دست به شلیک و کشتار بیرحمانه مردم دست زدند.  علت و منشا چند مورد حمله با سلاح  که به کشتن یک مقام اطلاعاتی سپاه منجر شد که گویا در موج های بعدی اعتراضات صورت گرفت  هنوز روشن نیست. ولی امکان دارد نتیجه شلیک های گسرده و خونین خود ماموران امنیتی رژیم باشد و یا   عملی منفرد و نتیجه خشمی باشد  که کشتار های اولیه بر انگیخته بود.  علیرغم تبلیغات رزیم جیش عدل هم چنین عملی را بعهده نگرفت. البته  بسیاری از مردم در آنجا سلاح دارند و در شرایط بشدت حاد  جلوگیری از آنها ممکن نیست.

۶-ناموزونی داخلی را از جنبه هایی در بالا هم بیان کردیم ولی با تاکید بیشتر می توان گفت: را بطه ملموسـی بین  مردم بلوچ سنی با مردم غیر سنی و غیر بلوچ  و بطور خاص بین سیستانی و بلوچ هنوز دیده نمیـشود. زنان هنوز نقشی مهم در حرکات ندارند. از نظر جغرافیائی  بجز حرکتی محدود در چابهار، قبل از حرکات زاهدان، حرکات تا زمان حاضر فراتر از زاهدان نرفته است.   بعد دیگر که در مقایسه با کل ایران توضیح دادیم اگر کسـی از انقلاب و نزدیکی یک انقلاب  در ایران سخن بگوید، در این استان هنوز مرحله اعتراض است که به زاهدان محدود بوده و اگر سخن از انقلاب زنانه در ایران باشد اینجا  هنوز سخن از اعتراض عمدتا مردانه است. بنظرم مولوی عبدالحمید نقش مهمی در ایحاد این ناموزونی بازی کرده است.

۷-اما نقش مولوی عبدالحمید چه بوده است؟ از آنجا که حرکات اخیر در محور  مسجد، نمازگزاران و جمعه قرار داشته اند، مولوی عبدالحمید خواسته و یا ناخواسته  نتوانسته است خود را از تشنجات  کنار بکشد.  با فشار هایی که وارد شد، مولوی بیشتر به سخنانش جهت انتقادی داده است ولی کماکان و  علی رغم تهدید هائی هم که از بالا با آن روبروست، بعنوان خیرخواه دولت اسلامی و ایجاد رفرم عمل می کند. نمی توان همین سطح از انتقاد مولوی را بی ارزش تلقی کرد ولی باید در نظر داشت که مولوی  فرد محافظه کاری است و  خواهان حکومت اسلامی (او هرگز طالبان را مورد نقد قرار نداده است ، سکولاریسم را قبول ندارد و به هیچ وجه به جنبش برابری حقوق  زنان در ایران نپرداخته و از آن حمایت نکرده است) و بر قراری قانون حجاب هست و لحن انتقادی او بنحوی نیست که رابطه بین حرکات اعتراض زاهدان با کل جنبش در ایران را تسهیل کند. با توجه به تمایلات سنتی اش در رابطه بین روحانیت و حکومت،    شاید هم او متوجه شده است که این رژیم دوام نخواهد داشت بنابراین سعی کرده است خود را برای تحولات محتمل آماده کند تا باز هم جایگاهی را که دارد حفظ کند.

او نماز جمعه و دستگاه دینی قدرتمند سنیـهای دیوبندی را بطور عمده ای در دست دارد. احتمالا مولوی تلاش خواهد کرد برای گسترش و حفظـ نفوذ خود بقایای سر قبایل را با خود همراه کند و در جبهه ای واحد تشکیلاتی نظیر اتحاد المسلمین که در در زمان انقلاب ۱۳۵۷ شکل گرفت بپردازد. البته در آنزمان روحانیت سنی در بلوچستان سیاسی نبود و و حتی درک روشنی از دئوبندیسم (دیوبندیسم) نداشت و در حوزه ادبیات سیاسی و دینی بسیار فقیر بود  ولی اکنون از هرجهت موقعیت ممتازی بدست آورده است.. در آنزمان تعداد  مولوی ها از سیصد تن فراتر نمی رفت و تعداد طلبای تماام وقت  هم تقریبا در همین حدود بود. ولی اکنون شرایطـ بسیار متفاوت است. اکنون با دررنظر گرفتن تعداد طلبه ها و مولوی ها و نیز نیروهای وفادار در شبکه تبلیغ جماعت  تعدادشان به چند صد هزار نفر می رسد.
با توجه به خاطرات و ارتباطاطی  که با مولانا  فضل الرحمن  و قبلا مولانا درخواستی داشت ممکن است  حزب مورد نظر خود را شبیه  جمعیت علمای اسلام پاکستان وارد سیاست کند هرچند از نظر فکری مولوی تا حدودی التقاطی است و بعضی از ایده های اخوان المسلمینی، بویژه نزدیک کردن بخشی از قشر متوسط تحصیلکرده به خود.  البته دئوبندیان در بلوچستان هم یکپارچه نیستند و ممکن است به شاخه های رقیب همدیگر نیز تقسیم شوند

۸-گرایشات اقلیت های سنی در خود بلوچستان هم در میان اکثریت غالب سنی، دئوبندیان، لازم است مورد توجه قرار بگیرد. این اقلیت ها مانند صوفیان سنتی‌، بریلویان،  و حتی سلفی ها با توجه به فشارها یی که از طرف دیوبندیان بر آنها وارد می شد  شدیدا به جمهوری اسلامی و حتی نیروهای امنیتی نزدیک شده بودند و هنوز شواهدی از برش آنها وجود ندارد ولی نیروهائی بشدت آسیب پذیر بوده اند. اخوان المسلین را هم تا حدودی می توان  جزیی از همین اقلیت ها دید ولی آنها با  احتیاط و محافظه کاری  رژیم را مورد  انتقاد قرار می دهند.

۹- باید در نظر داشت که این حرکات در اعتراض بر علیه  ستمگری رژیم  و این  عمل جمعی مردم  در نفس خود یک قوت بود.   با آنکه حرکت روز جمعه ۱۳ اکتبر  بازهم حرکتی مردانه و از  از مسجد شروع شد و زنان در آن مشارکت نداشند  تا حدود زیادی  از حرکت جمعه سیاه متفاوت بود. شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر بسیجی بیشرف بیشتر شده بود و شعار الله اکبر کمتر.  اما این را هم باید مدنظر داشت که در هیچکدام از اعتراضات  شعارهای ضد شیعه و ضد فارس هم مطرح نشد. گفته می شود جوانانی که معمولا به نماز جمعه نمی رفتند  در این جمعه برای اعتراض بیشتر به مسجد رفته بودند هر چند  این عمل جوانان با خود ضعف و قوت هایی را حمل می کرد. گزارشاتی در مورد حرکات  دانشجوئی در زاهدان و بعضی حرکات پراکنده در دبیرستانهای دخترانه شهرستانهای بلوچستان هم وجود دارد که گفته شده به دستگیریهایی هم منجر شده اند ولی این حرکات  هنوز محدود است ولی اگر گسترش پیدا کند رابطه های نوینی ایجاد می کنند که کل اعتراضات را  در سیستان و بلوچستان بمرحله عالیتری ارتقا بدهند.   

۱۰-برای منزوی کردن حرکات اعتراضی بلوچستان از جنبش ایران دو نگرش دینی و قومی در اشکال افراطی خود در کارند. گروههای جهادی و افراطی های قوم گرا به چنین انزوا و شکافی بین سنیان و غیرسنیان و بلوچ و غیر بلوچ بشدت دامن می زنند هر چند  هنوز جهت خیلی روشن و فعالـی ندارند.  

 بنظرم گروههای معترض ترقی خواه با آنکه محدودند   در چنان حالتی هم فرصت تاثیر گذاری دارند  (توجه به بند ۹) و الا ممکن است مغلوب و صدایشان شنیده نشود.  ایجاد رابطه با کل جنبش دموکراسی خواهی و آزادی زنان می تواند حرکات آتی را در همه بلوچستان جهتی ترقی خواهانه بدهد.  شرکت وسیع جوانان در حرکات اعتراضی زاهدان بیانگر وجود پتانسبل برای تاثیر گذاری است. علاوه بر این، وجود هسته های کوچک و پراکنده  از  حرکات زنانه هم بخوبی بیانگر این است که میتوان آنها را به سوی یک نیروی جدی برد. یک طبقه متوسط گسترده تحصیلکرده در میان مردان و زنان اکنون در بلوچستان وجود دارد و بخش مهمی را هم تحصیلکردگان بیکار تشکیل می دهند. در همانزمان ساختار های قدرت و پرستیژ در محل در دست نیروهای صاحب امتیازی است که یا بشدت در مقابل حرکات میـایستند و یا اینکه میـخواهند آنها را با مقداری اصلاحات در چهارچوب وضع موجود متوقف کنند. اما از هم اکنون هم کسانی هستند که احساس میـکنند این رژیم دارد از قدرت میـافتد و سعی میـکنند از همین حالا  طوری برخورد کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب تا در آینده امتیازات خود را تا جائی که ممکن است حفظ کنند.

 

ب- حالا چه نتایجی می توان گرفت؟

با توجه به ارزیابی فوق  از دو حرکت اعتراضی زاهدان در دو روز جمعه و از جمله جمعه  فاجعه بار و سیاه، میـتوان به نکاتی رسید که از نظر من  تاکید روی آنها  لازم است. من در اینجا قصد نداشتم نکات  قوت و ضعف را با تفصیل  بیشتر توضیح بدهم اما عده ای هستند که اساسا منفعت شان در این نیست که به جنبه های ضعف این حرکات بپردازند تا بتوانند داستان های خود را  کاسبکارانه  بچند رسانه تصویری بفروش برسانند. توجه به ترکیب جمعیت از نظر جنسی و جنسیتی، ترکیب جمعیت از نظر قومیتی و نیز مذهبی،  ترکیب سنی،  نوع شعارها، زمان و روز اعتراضات،  مکان اساسی شروع و رابطه مکانی اعتراضات همه بما امکان می دهد که با جمع بندی  از  اعتراضات زاهدان تا این زمان به طرح نکات زیر بپردازیم. 

با آنکه جنبه هایی از ناموزونی موجود با کل جنبش ایران ممکن است با تداوم اعتراضات در بلوچستان کاهش پیدا کند ولی تا زمان حاضر با وجود مشاهده بعضی تغییرات، این شکاف در فاز اعتراضات  هنوز چشمگیر است. وجود و نفوذ ساختارهای قدرتمند  محافظه کار و صاحب امتیاز   دینی و سرطایفه ای و احتمالا هم قتل عام وحشتناک مردم معترض در زاهدان  نقش  مهمی در تداوم این ناموزونی بازی می کند.  

 با توجه به فضاهایی مکانی، زمانی، سیاسی و ایدئولوژیک  و جمعیتی در حرکات تاکنون زاهدان،  برای رفع این ناموزونی و رادیکالیزه کردن اعتراضات دربلوچستان  بنظرم لازم است فراتر از وابستگی به مکان عبادی دینی (مسجد و مصلا) به حرکات ادامه داد؛ نه تنها موسسات بلکه محله و خیابان را مکان اساسی اعتراض قرار داد. اعتراضات در  محلات و خیابانها زمینه همکاری ومشارکت گسترده بلوچ و غیر بلوچ، سنی و شیعه و بهائی، سیستانی و بلوچ و حتی زنان را بیشتر  فراهم میـکند.   هرنوع تهدید و سرزنش غیر بلوچ و غیرسنی می تواند حرکات را بیشتر بسوی فرقه ای شدن و قوم گرائی تخاصم آمیز  ببرد و این چیزی است که جمهوری اسلامی در این شرایط به آن نیاز دارد و دامن هم می زند.

بنظر  ضروری می رسد که  وابستگی به روز و زمان خاص ( جمعه و بعد از نماز)  را به کنار گذاشت. از این طریق میـتوان هم  از وقفه و ناموزونی متعاقب آن کاست و هم توان عمل و  پیش بینی نیروهای سرکوب را بشدت کاهش داد و فضای مشارکت  را وسعت داد.

شعارهای دموکراسی خواهی، حقوق زنان و ایجاد همبستگی با تمامی مردم ایران اهمیت اساسی دارد. دادن فضا بزنان با  تشویق جدی آنها به شرکت و حتی دادن فرصت رهبری اعتراضات به آنها ضرورتی برای دموکراتیزه کردن این حرکات و  ایجاد رابطه با کل جنبش در ایران است.

دادن جای محوری به شعار “زن، زندگی، آزادی” همراه با ترجمه بلوچی آن و شعارهای ضد سیستم و بردن پلاکاردهایی از عکس های مهسا، نیکا، حدیث و البته قربانیان جمعه خونین زاهدان، آمدن زنان  و مردم غیر بلوچ و منجمله مردم سیستانی در حرکات اعتراضی در سیستان و  بلوچستان بسیار ضروری است.  مشارکت همه اقشار ساکن زاهدان توان تبلیغاتی و سرکوب رژیم را بشدت کاهش خواهد داد.  از این جهت شعاری مانند بلوچ، سیستانی, بیرجندی و کرمانی اتحاد اتحاد می تواند گام موثری در این جهت باشد.

توجه به این نکته هم حائز اهمیت است  که جنبش ایران که بحق زنان در آن نقش رهبری بازی کرده اند،  خود را به یک مرحله انقلابی نزدیک میـکند  و برای رسیدن به یک سیستم دموکراتیک و سکولار بر علیه این سیستم توتالیتر دینی و نظامی عمل میـکند. لازم است نیروهای ترقی خواه با درک چنین جهتی حرکات را بجلو ببرند. 

همانطور که تا حالا دیده ایم در زاهدان جوانان نقش اساسی را در حرکات  اعتراضی داشته اند و حتی با هوشیاری از دادن شعارهای تفرقه انگیز مذهبی و یا قومی خودداری کرده اند ولی باز هم لازم است نکات فوق هم مورد توجه قرار بگیرند تا هم  اعتراضات  رادیکالیزه  شوند و هم رابطه ها  با کل جنبش در ایران تقویت شوند و هم  ناموزونی موجود کاهش پیدا کند.  نیروهای سکولار و مترقی لازم است خود را از پوپولیسم رایج جدا کنند و  با استقلال از دستگاه دینی مولویان و از جمله مولوی عبدالحمید دست به فعالیت و نهاد سازی بزنند. مولوی عبدالحمید نمی تواند فراتر از یک رفرمیست محافظه کار دینی عمل کند و تلاش می کند رابطه با جنبش سکولار و زنان در ایران محدود شود و حتی در آینده از زاویه قدرت و تاجائی که ممکن است هم حجاب اجباری و هم سلطه دین بر سیاست و دولت حفظ شود.  

نکته  بسیار مهم دیگر این است که همدردی و همراهی گسترده تر جنبش دموکراسی خواهی و کلا جنبش “زن، زندگی, آزادی” دیگر نقاط ایران از اعتراضات زاهدان و محکوم کردن صریح و محکم  جمعه سیاه  می تواند عامل بسیار مهمی در بالا کشیدن اعتراضات زاهدان و گسترش آن به مناطق دیگر سیستان و بلوچستان باشد.  

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی)- لندن- ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)