نویسنده: تارا

«به یاد مهسا امینی و تمام کشته‌شدگان جنبش شهریور ۱۴۰۱ کشته‌شدگان جمعه خونین زاهدان، مبارزین در زندان یا به‌قتل‌رسیده چون ناگهان آکارسل و ریحانه کنعانی، اهل سنندج کردستان که طی حملات وحشیانه به کردستان بر اثر جراحات در حالیکه باردار بود به قتل رسید و همزمان نوزادش را نیز به دنیا آورد که کمی بعد جان باخت.»

این متن در حالی نگاشته می‌شود که ما هم اکنون در ایران در دل یک جنبش عظیم انقلابی هستیم. یکی از نقاط حائز اهمیت در این جنبش انقلابی کنونی در ایران، عبور از تمام مرزبندیهایی است که حاکمیت از ابتدای شکل‌گیری‌اش تا کنون آنها را به نام اقلیتهای اجتماعی_فرهنگی_سیاسی و غیره معرفی میکرد. تمام داستان و نقاط مترقی جنبش انقلابی کنونی مرکزیت این متن نیستند. شروع این جنبش برگرفته از ستم مشترک ایرانیان بود، اما در ادامه این جنبش انقلابی، گروهی طبق معمول نظم سرکوب بیشتر از باقی گروههای حاضر در میدان متحمل فشار سرکوب گشتند. این فشار مضاعف البته بعد از ادامه‌دار شدن جنبش انقلابی که تا به الان دو هفته ادامه داشته با استناد به پخش و اجرای سناریو تکراری و همیشگی حکومت بر آنان روا داشته شده است. نیروی سرکوب بعد از اینکه کل کشور را نتوانست به شکل یکدستی سرکوب کند بر آن شد که سناریو جدایی‌طلبی کردها را دوباره میان اذهان عمومی پخش کند. تیترها، مردم و جهان را باید متوجه این اخبارش میکرد. تیترها آغاز شدند: «حملات نیروهای نظامی ایران به مرزهای اقلیم کردستان.»

اما آیا برای جنبش مترقی کنونی در ایران دیگر پخش این داعیه‌ها و سناریوهای کذب جدایی طلبی برای انحراف اذهان عمومی کارساز است؟ مردم ایران در جنبش کنونی به شکل گستردهای هوش و بلوغ اجتماعی-سیاسی خود را در مبارزاتشان به جهانیان نشان دادند. به اشکال گوناگونی نیروهای خود را در جنبش پخش کردند. با تداوم این جنبش به شکلی از انقلاب ما شاهد اشکال گوناگونی نیز از سرکوب بودیم. سرکوبی که تاکنون به دلایل مختلف، همچنان اطلاعی از شکل دقیق سرکوب یا تعداد دقیق افراد بازداشت شده، مجروح یا کشته‌شده در دست نداریم. اما دو رمز اصلی شکل تا به الان موفق این جنبش، در دو نکته‌ی اتحاد و تداوم خلاصه میشود. جنبش اعتراضی شهریور ماه ۱۴۰۱ هر روز نسبت به روز قبلش علاوه بر گسترده‌شدن، شکل و روحیه‌ای انقلابی به خود گرفت که به مرور توانست تمام اقشار مختلف جامعه را با خود یکصدا و متحد کند و همین امر باعث شد پس از سالها اعتراض این بار جنبشمان جهانی شود.

اما در مقابل پیشبرد این جنبش توسط ایرانیان، همواره نظام با منطق سرکوب سریع، جهت منحرف و خاموش سازی مقابلمان ایستاد. مثل هر بار از اصول تکراریاش جهت سرکوب همگانی پیروی کرد مثل به میدان آوردن پلیس سرکوب در مواجه مستقیم با مردم معترض در خیابانها، پخش نیروهای نفوذی و اطلاعاتی جهت شناسایی مردم معترض، فراخواندن ارتش نیروهای سایبری برای حملات در رسانه‌ها و صفحات مجازی، و نیروی سرکوب جدیدی که البته از آن در اعتراضات سال ۱۳۹۸ پرده‌برداری کرد به نام قطعی اینترنت. نکته جالب توجه در جریانات اخیر اینجا است که پس از دو هفته سرکوب شدید هیچ یک از این اقدامات نتیجه دلخواه نظام را به وجود نیاورد. باید وضعیت جدیدی را برای سرکوب تعریف کند. اما آن چه میتواند باشد؟

طبق عادات سرکوب، منحرف کردن اذهان عمومی از اعتراضات و اعتصابات سراسری جهت شکستن اتحاد میان مردم ایران و جهان. باید سراغ اولین نقطه از شروع این اتحاد برود. باید دوباره حملاتش را جهت سرکوب به سمت قومیت کرد سازماندهی کند. بعد از گذشت دو هفته ما با چنین تیتری مواجه میشویم: حمله نیروهای نظامی ایران به مرز کردستان عراق. اما هدف از این حمله دقیقا چه بوده است؟

سناریویی از طرف نظام سرکوب همواره وجود داشته است: پخش سناریو نزاع با قومیت کرد و کردستان توسط خودش به بهانه رواج داعیه‌ی جدایی‌طلبی کردستان از خاک ایران. پس در مقابل اتحاد کنونی که تمام مرزکشیهای سیستماتیک را در نوردید، به گمانش تنها راه دوباره ایجاد بددلی با استناد به شایعات ساختگی تاریخی خودش است. در وضعیت کنونی با مطرح کردن دوباره این سناریو دو طرح در ابعاد کوچک و بزرگ در پس ذهنش دارد. ابتدا طرح کوچکش بد جلوه دادن نیت قوم کرد و پخش شایعات کذب قومیتی است و طرح بعدیاش ایجاد جنگی میان ایران و کردستان عراق است. این طرحها مثل روز روشن است که کاملا اطلاعاتی و امنیتی هستند. با اجرای این دو طرح و چرخاندن نوک پیکان اتحاد مردم به سمت حمایت از مرزهای ملی و پیوستن جوانان به مرز در جهت جنگاوری قصد دارد خشم ملت را به سمت کردستان روانه کند. در این میان تنها خواسته اولیه نظام سرکوب، کسب تمام توجه دوربینها، رسانه‌ها و اذهان عمومی به حملات و درگیری‌های مرزی است.

اما در مقابل باید نظام سرکوب هوشیار باشد که این اتحاد تفاوت فاحشی که با گذشته دارد در فراگیری اتحاد میان تمام اقشار جامعه است. در این بین مهمترین واکنش تاکنون به این حملات از سمت خود احزاب کرد بوده است. مرکز همکاری احزاب کرد، که شامل پنج حزب میشود، خصوصا خود حزب دموکرات کموله بیانیهای صادر کرد که در آن طی این جمله نشان میدهد که قرار است در مقابل این حملات نظامی چه رویه‌ای پیش گیرد: ما اتحادمان را با این حملات نظامی با دیگر اقوام و مردم ایران قطع نخواهیم کرد.

جلوتر از اهداف حاکمیت، احزاب کردستان متوجه هدف اصلی این حملات به خاک و مرزشان که شکستن اتحاد مردم است شدند. پس با تمام قوا با وجود سرکوب شدید، ایجاد بیش از ۹ روز اعتصاب همگانی، بازداشتهای پی در پی فعالین اعلام کرده است چه در عمل چه در سخن که وارد درگیری نظامی با ایران نخواهد شد تا نظام سرکوب هم به هدفش در جهت تضعیف اتحاد نرسد.

حاکمیت باید بداند مردم ایران نام دختری را جهانی کرد که اصالتی کرد داشته است. برای مردم مدرن و امروزی ایران دیگر چنین سناریوهای با منطق جدایی از هم به دلیل مناسبات جنسیتی، قومیتی، طبقاتی و غیره به هیچوجه قابل پذیرش نیست. حاکمیت باید بداند به هیچ شکل نمیتواند جلوی اتحاد کنونی را بگیرد. مردمی که در بزنگاه کنونی شعاری را دوباره جان جهانی بخشیدند که پیشینه‌ای تاریخی در زمینه متحدسازی دارد.

«زن زندگی آزادی» یا «ژن ژیان ئازادی» برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ توسط جنبش آزادی بخش زنان کردستان ترکیه سر داده شد. این شعار اعتراضی از جانب زنان این حزب در مبارزات حق‌طلبی جنبش زنان کرد بود. بعدها این شعار توسط مادران شنبه در شهر استانبول که برای ناپدید شدن قهری فرزندانشان تحصن میکردند استفاده شد. خیلی زود این شعار به حلقه اتصال گروههای فمینیستی کرد و ترک در شهرهای ترکیه تبدیل شد. در سال ۲۰۱۴ در جریان نمایش فیلم دختران خورشید در جشنواره کن از سوی زنان هنرمند در سالن جشنواره سر داده شد. تا سال ۲۰۲۲ پس از قتل مهسا امینی به دست گشت ارشاد در ایران زنان در مراسم خاکسپاری او در سقز با برداشتن روسری‌هایشان شعار ژن ژیان ئازادی را سر دادند.

حال این شعار با چنین پیشینه‌ای، جهانی شده است و بارها در روز، در سرتاسر جهان فریاد زده و تکرار میشود. با چنین اتحاد ریشه‌ای و گسترده‌ای میان مردم ایران آیا میتوان مردم را با داستانهای دروغین علیه هم شوراند؟ به نظرم جواب همه ما ایرانیان حاضر در دوران این جنبش انقلابی یک نه محکم و متحد است.

در ادامه ساعاتی پیش نیز بیانیهی جمعی از فمینیستهای چپ کرد درباره خیزش اخیر منتشر شد. بخشهایی از آن را که سندیتی بر اتحاد قوم کرد با خیزش انقلابی کنونی در ایران است را با یکدیگر در این متن مرور خواهیم کرد:

«۱- این صدای ماست از کردستان، صدای جمعی از فمینیستهای اقلیت و چپ، از جغرافیایی که تاریخش از اولین روزهای انقلاب تاکنون با خون، شکنجه، اعدام، حبس، تبعید و تبعیض گره خورده است.»

«۲- این خیزش نه تنها مسئله ستم جنسی-جنسیتی را به موضوعی همگانی که کلیت ساختار سیاسی اجتماعی موجود رانشانه میگیرد بدل کرد، بلکه همزمان نشان داد که چگونه میتوان ستمهای متکثر جنسی_جنسیتی، ملی و طبقاتی را به شکلی مترقی به یکدیگر پیوند داد، به گونه‌ای که از دل آن اتحادی قدرتمند علیه دیکتاتوری، اسلام سیاسی، شویسنیسم، مردسالاری و سلطه سرمایه‌داری برآید.»

«۳- ما ضمن اینکه خود را بخشی از این جنبش میدانیم، از گروههای فمینیست و کوییرهای منطقه دعوت میکنیم تا در این نبرد به ما بپیوندند به ویژه همبستگی فمینیستهای چپ کرد، ترک، عرب، بلوچ و …»

در ادامه‌ی این سناریو باید سراغ سناریو دیگر یعنی کشتار در بلوچستان (زاهدان) برویم. جمعه ظهر، در تاریخ ۸مهرماه ۱۴۰۱ مردم زاهدان در حمایت از جنبش مردمی ژینا یا قتل مهسا امینی دست به اعتراض زدند. این اعتراض اما شروعی نداشت که نمازگزاران در مصلی توسط نیروهای سرکوب حاکمیت به رگبار بسته شدند. از روز ۸ مهر تا به الان یعنی ۱۳ مهرماه، زاهدان حمام خون شده است و در آماری دست و پا شکسته در کمترین حالت ممکن ۸۴ تن توسط نیروهای سرکوبگر کشته شده‌اند. اما هر دوی این سناریوهای سرکوب در عمل تکه‌هایی از پازلی وحشتناک هستند که تبدیل به قتل عام دیگری برای سرکوب شد. اگر این کشتار برای حاکمیت بازی سرکوب و ترساندن مردم است، برای مردم شکلی از خشم است که در برابر درد و نفرت مشترکمان، اتحادمان را مستحکمتر میکند. اما دوباره باید به این نکته پرداخت که چگونه مردم با پختگی و بلوغ تمام کنار هم ایستادند با اینکه دیگر هیچ مرزی را میان اقلیتها مشروع نمیدانند و با وجود تمام زخم و غمهای مشترک کنار هم میایستند. برای اتحاد ما دیگر سناریوهای سرکوب جوابگو نیست چه قتل مهسا امینی، چه حمله نظامی و کشتار در کردستان، چه کشتار نمازگزاران بلوچ، چه کشتن جوانان زیر ۱۸ سال در کف خیابان، چه دانشگاه شریف و…ما خشمی شدهایم میلیونی که هربار به جای ترس خشممان از خود خونهایی که در برابرمان میریزید تغذیه میکند و علیه شما قویتر میجنگد. این متن در پایان تمام تلاشش این بود به این بپردازد که ایران امروز با توجه به جنبش ژینا، جنبش شهریور ۱۴۰۱ آنچنان از نظر فکری و عملی، بالغ و مدرن است که دیگر مرزبندیهای قومیتی را به هیچ عنوان نمیپذیرد. ما، در جنبش شهریور ۱۴۰۱ جنبش ژینا (مهسا امینی) معنی یک اتحاد واقعی را دوباره تجربه کردیم و این پایان ناپذیر است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)