درک علل و اسباب حمله حرامیان به دانشگاه صنعتی شریف و دستگیری برخی از بهترین فرزندان این آب و خاک ممکن است برای برخی محدود در جنبش‌ اعتراضی اخیر باشد و یا نهایتاً مسبوق به سابقه جنبش‌های دانشجویی. مسأله اما بیش از این است. موضوع البته محدود به دانشجویان و جنبش اعتراضی آن‌ها نیست آنچنانکه مثلا در ابتدای انقلاب فرهنگی، مسأله عمده نظام، استادان دانشگاه‌ها و شاید کمتر دانشجویان بود. اما با کمی باریک‌بینی، می‌توان ریشه‌های خشم بنیادگرایان اسلامی را نه با استادان و دانشجویان بلکه با خود مقوله دانشگاه دید و البته فراتر از آن به دشمنی آشکار آنان با دانش و علم مدرن رسید. از زمانی که اسلام‌گرایی در اثر ورود مدرنیته در ایران و کشورهای دیگر اسلامی توانست بر تن خود لباس مدرن کند تا صد عیب نهانش را بپوشاند، خیلی زود متوجه شد که دشمن اصلیش دانش مدرن و متدلوژی آن است. اما چرا؟ شناخت دکترین دشمن‌شناسی رهبر کنونی نظام اسلامی پاسخ این پرسش است، پاسخی که باید نزد سید قطب و آموزه‌های او جست زیرا هم خمینی و هم خلف او توانایی نظری بسیار کمی برای ساخت یک دکترین بنیادگرا داشتند. بدون تردید درک ماهیت نظام اسلامی بدون درک ریشه‌های دشمنی آشکار این نظام با علم و دیگر دست‌آوردهای دوران مدرن ناممکن است. اما ریشه‌های این خشم در کجا قرار دارد و چرا نظام اسلامی حاکم بر ایران در طول عمر چهل و اندی سال خود چنین به دشمنی با دانش و روشنایی برخاسته است؟ پرسشی است که پاسخ آن به نحو شگفت‌انگیزی ساده است: علم جدید باطل‌السحر ایدئولوژی‌هایی است که حول امر مقدس شکل گرفته‌اند. در یکی از نوشته‌های قبلی اشاره کردم چگونه امر مقدس به ویژه بعد از دوران مدرن مجبور شد هرچه بیشتر تغییر ماهیت دهد،‌ دامنه سلطنت خود را محدودتر سازد و عملاً دستان خود را در برابر علم جدید به علامت تسلیم بالا برد -برخی مؤمنین علاقمندند آن را تغییر در دریافت‌های جدید و نو شونده از امر مقدس بخوانند با این تسلی‌بخشی که امر مقدس جایی فرای درک انسانی و یا هر دریافت دیگری قرار دارد، منزه و سبحان است و هیچ تغییری نمی‌پذیرد- اما آنچه در دنیای واقعی و نه وهمی مشاهده می‌کنیم، بازنشست شدن خداوند سبحانی است که مدام در منابر و کوچه خیابانها نام او فریاد می‌شود و بر سر کار آمدن علم جدیدی که بدجوری حیطه‌های سابق سلطنت خداوند متعال را اشغال کرده است. مراکز اصلی فرماندهی این نبرد نیز مراکز علمی و دانشگاه‌ها است و از طرف دیگر معابد، مساجد، کلیساها و حسینه‌ها مراکز فرماندهی خداوند مقدس را بر عهده دارند. این نبرد البته هیچ‌گاه بین آن خدای سبحان نادریافتنی و علم شروع نشده، بلکه این نبرد با مداخلات بی‌مورد مومنین به این خداوند سبحان با قبض قدرت و تسلط بر زندگی آدمیان آغاز شد، آغازی که سپس به جامعه و طبیعیت تسری یافت و آنها را ملک طلق خود فرض کرده و تا اینجای کار نیز به نظر می‌رسد بدجوری قافیه را به علم جدید باخته باشد. برای لاپوشانی این باخت هم چنین به نظر می‌آید که امر مقدس مجبور شد توسط برخی از مؤمنین خود اعلان نماید حیطه‌های سابق‌الذکر از ابتداء دلمشغولی خداوند سبحان نبوده و کار بخشی از مؤمنین ناآگاه، شیاد و یا ساده‌دل است وگرنه خداوند متعال منزه از دخالت‌های پیش و پا افتاده اینچنینی است و سلطنت او فقط شامل امر و حریم خصوصی است. صد البته دیری نخواهد پائید که دامنه امر خصوصی نیز به اشغال هیولای علم جدید درآید و آنگاه خداوند متعال مجبور است ماوای دیگری برای خود پیدا کند.
جالب است توجه کنیم که قبل از برقراری نظام سیاسی خداوند متعال در ایران، سر و کله تعدادی دکتر و مهندس در کشورهای اسلامی پیدا شده بود تا با راه انداختن جنبش اسلام علمی، ضمن تایید علمی گرفتن برای قرآن و آموزه‌های اسلامی، فرصتی هر چند کوتاه برای تجدید قوای نیروهای بنیادگرا فراهم آورد. انگار این فرصت با برقراری نظام خداوندی در ایران فراهم شد. با این وجود، بنیانگذار نظام اسلامی مانند دیگر بنیادگرایان اسلامی ساده‌لوح نبود، او می‌دانست در یک رویارویی مستقیم با دانش مدرن دیری نخواهد پائید که باید حذف شود، پس بهتر آن دید که منافقانه -می‌توان خواند تقیه، همانی که اسلام هیچ مسلمانی بدون آن قابل قبول نیست، البته مظاهر این تقیه نیز چیزی جز دروغ، بهتان و افتراء نیست- دوگانه دانشمند غرب‌زده و دانشمند متعهد را برسازد تا به بهانه پاکسازی محیط مقدس (!) دانشگاه آن را برای مدتی تعطیل کند تا ببیند چه می‌شود و به قول معروف خدا بزرگ است. مسأله اصلی اما فراتر از دانشمندان بود، و دیر نپایید که اینبار علم اسلامی کردن دانشگاه را برافراشت. او هنوز با درافتادن مستقیم با خود علم جدید هراس داشت. اسلامی کردن دانشگاه هم ترکیبی از تصفیه افراد و استادان دانشگاه‌ها بود و تغییر در برخی از مفاد دروس دانشگاهی. در این میان هم اساتیدی را سر کار گذاشت تا کتاب‌های علمی جدیدی بنویسند به زعم اینکه انگار در حال انجام کار موجه و مقبولی هستند و در حال تولید علم‌اند! جانشین او اما انگار فضا را مناسب دید تا علم اسلامی کردن علوم انسانی را برافرازد. در‌واقع اما نظام اسلامی با علم به مثابه علم دشمنی دارد و موضوع محدود به علوم انسانی و غیر انسانی نیست. این علم جدید و متدلوژی آن است که جا را برای خداوند متعال تنگ کرده و مومنان او را چنین آشفته ساخته. نیروهای میدانی حمله کننده به دانشگاه‌ها نیز که عموما شامل جاماندگان از قافله علم و دانش و مردودین مدارس متوسطه هستند، نشان دهنده ماهیت نفرتشان از محیط‌های علمی و آکادمیک است. به این ترتیب مؤمنین بنیادگرای خداوند متعال که خود از فرودست‌ترین نیروهای فکری جامعه هستند ضمن اتحاد با اوباش و لمپن‌های شهری و روستایی، در صدد انتقام خداوند سبحان از علم جدید برآمدند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)