پیشنوشت: به نظرم میآید همین ابتدا لازم است بنویسم که کوچکترین امیدی ندارم که این نوشته – و صدها نوشته مانند این٬ اما پرقدرتتر٬ به قلم دیگر افراد – کوچکترین تاثیری روی افرادی داشته باشد که مخاطب این یادداشت هستند. مانند دفعات پیشین٬ باز هم باید شاهد تندی و عتاب و اعتراض بود و احتمالا نصیحتهای دوستانه برای رعایت مصلحت.
با این وجود مینویسم٬ چون تصور میکنم که باید در این زمینه نوشت. باید آنقدر نوشت که شاید در دیگران تاثیری داشته باشید یا لااقل توجه افرادی دیگر را هم به این مساله جلب کند.
مسالهی دومی که مایلام به آن اشاره کنم٬ این است که این حرفها و صحبتها را به حساب خارجنشینی هم نگذارید! در تمام سالهایی که از ایران خارج شدهام٬ به دلیل همین مساله بسیار خودم را سانسور کردهام. اتفاقا در ایران که بودم٬ بسیار صریحتر و تندتر مینوشتم.
دوران اصلاحات برای بسیاری از ما٬ دوران اوج و شکوفایی مطبوعات بود. نسلی که در زمان انقلاب به دنیا نیامده بود/ آن زمان را در خاطر نداشت٬ دوم خرداد و وقایع پس از آن٬ اوج آزادیهای قلب لمس در مطبوعات بود. گرچه بهار مطبوعات در دوران اصلاحات دیری نپایید و با دستور رهبر جمهوریاسلامی٬ نشریات تعطیل شدند.
آنچه که اما در دوران اصلاحات به مطبوعات و روزنامهنگاران لطمه زد٬ تبدیل آنها به پایگاههای سیاسی و فرو رفتن در نقش بازیگران سیاسی آن دوره بود – معرفی لیست برای انتخابات مجلس ششم از سوی روزنامهنگاران٬ از شواهد این مساله است-. از دیگر اتفاقات آن دوران٬ حمایت تمام و کمال رسانهها از دولت خاتمی بود. این البته بدان معنا نیست که هیچ نقدی به دولت خاتمی در نشریات منتشر نمیشد – که میشد – اما مساله آن بود که بخش اعظمی از نشریاتی که خود را «مستقل» مینامیدند٬ عملا تبدیل به بلندگوهای تبلیغاتی دولت خاتمی و احزاب اصلاحطلب شده بودند. در این نشریات نه تنها نقد عملکرد خاتمی٬ احزاب اصلاحطلب و … کمتر به چشم میخورد٬ بلکه حتی در دیگر حوزهها – برای مثال حوزه اقتصادی – کمتر شاهد آن بودیم که نقدی نوشته شود٬ فسادها افشا شود٬ بیتدبیریها زیر سوال رود و … – نگویید که در دورهی اصلاحات فساد اقتصادی وجود نداشته است٬ دهها نمونه از این دست وجود دارد -.
این مساله باعث چند مشکل شد: نخست آنکه اعتماد بخشی از جامعه به مطبوعات و روزنامهنگاران را از بین برد. بدین معنا که این نشریات٬ تبدیل به رسانههای حزبی شدند که کاری جز مدح خاتمی و اصلاحات و ذم محافظهکاران٬ انجام نمیدادند. هر فعلی از سوی اصلاحطلبان عین ثواب بود و هر عملی از سوی محافظهکاران٬ گناهی بود نابخشودنی. به این ترتیب هم در چشم بخشی از مردم و هم در چشم حاکمیت٬ نقش این رسانهها٬به بلندگوهای تبلیغاتی جریان اصلاحات تنزل پیدا کرد – طبیعی است که مردم هنوز از رسانههای اصلاح طلب بیش از رسانههای اصولگرا استقبال میکنند٬چون صدایی متفاوت هستند -.
مسالهی دوم آن بود که این شکل از برخورد٬ اتفاقا باعث تضعیف دولت خاتمی و گروههای اصلاحطلب شد. رسانههای دوران اصلاحات اگر واقعا به این مساله باور داشتند که مطبوعات٬ رکن چهارم دموکراسی هستند؛ آنگاه متوجه میشدند که با حمایت چشمبستهی خود از دولت و گروههای اصلاحطلب٬ باعث شدند که آنها متوجه نقاظ ضعف خود نشوند.
یک نمونه از اتفاقاتی که امروز میافتد٬ شاید برای توضیح این مطلب٬ لازم باشد. در دوران اصلاحات٬ موج ایجاد احزاب و گروههای سیاسی٬ فراگیر شده بود. روزی نبود که نشریات به بهانهای از این رشد در توسعه سیاسی٬ ابراز خوشحالی نکنند. احزاب مختلف اصلاحطلب٬ همواره از سوی این رسانهها٬ موردتمجید قرار گرفتند و کسی نبود که توضیح دهد حزب٬ تنها در یک اساسنامه و انتشار خبر تشکیل خلاصه نمیشود. برای حزب٬ برنامه و نیرو لازم است٬ کار تشکیلاتی لازم است و … نتیجهی این بیتوجهیها و تعریف و تمجیدهای بیماخذ آن شد که شانزده سال پس از دوران اصلاحات٬ دو عضو شورای شهر تهران که با حضور در لیست اصلاحطلبان وارد این شورا شدند٬ نه تنها به کاندیدای اصلاحطلبان برای شهرداری رای ندادند٬ که رقیب وی را انتخاب کردند و با همین دو رای٬ سرنوشت شهرداری تهران عوض شد.
مساله سوم آن بود که با توجه به شکل عملکرد رسانهها٬ آنها عملا تبدیل به بولتنهای دولتی شدند و این مساله روی شهرت روزنامهنگاران شاغل در آنها – که در موارد بسیاری هم با این خطمشی مخالف بودند – اثر منفی گذاشت. فراموش نکنیم که این مساله٬ انحراف از تعریف روزنامهنگاری هم هست. در همهجای دنیا٬منظور از روزنامهنگاری مستقل٬ تلاش برای گزارش بی طرفانه موضوعات و البته در نظر گرفتن خیر عمومی است. روزنامهنگار و رسانه٬ در خدمت دولت نیست؛ بلکه تلاش میکند با گزارشهای خود منافع مردم را تامین کند. حمایت یکطرفه و کورکورانه از دولت یا یک حزب و جناح سیاسی خاص٬ باعث میشود که روزنامهنگار به یک بولتننویس حزبی٬ تقلیل نقش پیدا کند.
متاسفانه این اتفاقی است که امروز و در دولت روحانی نیز در حال رخ دادن است. اینکه یک روزنامهنگار چه نوع نگاه سیاسی دارد٬ به چه کسی رای میدهد و … اهمیت زیادی ندارد. مهم آن است که وقتی در نقش یک روزنامهنگار ظاهر میشود٬ بی طرفی خود را حفظ کند. تلاش برخی دوستان روزنامهنگار برای توجیه تمام اعمال و رفتار دولت حسن روحانی – دو نمونه مشخص: انتخاب وزرا٬ به خصوص پورمحمدی٬ رحمانیفضلی٬ علی جنتی٬ و سخنان روحانی درباره انتخابات سال ۸۸ – در نهایت نه تنها به سود «تدبیر و امید»ی که این دوستان کبادهاش را میکشند٬ نخواهد بود؛ بلکه اتفاقا تبدیل به نظقه ضعف این دولت تبدیل خواهد شد.
برخی از دوستان روزنامهنگار را گویا سر آن نیست که از گذشته و از اشتباهاتی که رخ داده درس بگیرند٬ شاید امروز نوبت ماست که آنها را متوجه اشتباهاتشان کنیم.
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.