قیاس مع‌الفارق است اگر قتل جمال قاشقچی روزنامه‌نویس سعودی را با کارنامه عجیب و غریب نظام اسلامی ایران در ذبح مخالفین، موافقین، بی‌طرف‌ها، کودکان، جوانان، پیران، زنان،‌ مسلمانان، غیر مسلمانان، و حتی حیوانات و دیگر موجودات زنده مقایسه کنیم. اوج واکنش اروپا در برابر رفتارهای آشکارا غیرقابل تصور و ماورایی حکومت ایران را می‌توان به صرفاً چند سال «گفتگوهای انتقادی» منحصر نمود. البته پرونده اروپای پیر روشن است، کارنامه مردمان کشورهایی که تا نیمه شب در کافه‌ها و مراکز تفریحی پلاس‌اند و کار خود را از ۹-۱۰ صبح شروع می‌کنند و ساعت ۲-۳ عصر هم جیم می‌شوند،‌نیازی به وارسی ندارد. نکته این نوشته هم یادآوری این موارد نیست چون قبلاً نوشتم چرا اروپا در سراشیب تمدنی است و این سراشیبی از زمانی شروع شد که این تمدن «جنگ» را به مثابه فعلاً مهمترین ابزار حفاظت از صلح به کناری نهاد تا مجبور به روسپیگری سیاسی برای اجتناب از تشدید تنش باشد! کنار نهادن جنگ خود مهمترین دعوتنامه برای شروع جنگ است، نمونه معاصر بهتری از حمله نظامی روسیه به اوکراین نمی‌توان سراغ گرفت. از یاد نبریم که آمریکا پرونده حل مشکل روسیه و اکراین بعد از اشغال کریمه را بر عهده اروپا گذاشته بود، بزن اون زنگو مرشد! فرانسه با همه سابقه حضور تاریخی در لبنان، حتی از حل مشکل تشکیل دولت در آن کشور هم برنیامد تا به همه نشان دهد این قاره پیر تا چه اندازه چنگ و دندان خود را از دست داده است.

قبلاً هم نوشتم چگونه نظام اسلامی ایران توانست یک سپر دفاعی برای رفتارهای به شدت غیرمتمدنانه خود ایجاد کند: بازکردن چندین پرونده همزمان برای ایجاد سردرگمی بین سیاستمداران نابغه غربی، استتار باطن ایدئولوژی داعشی در ظاهر رفتارهای دیپلماتیک (داعشی‌ها از آنجا که اینگونه رفتار را منافقانه می‌دانستند، از آن اجتناب می‌کردند، شاید هم عقل درست حسابی نداشتند) مسأله «باطنی‌گری» و ربط وثیق آن با فرق متعدد شیعی چه روافض و غلات و حتی اخباری‌ها به ویژه در کلام اسلامی که در نهایت خود را در نظریه امامت الهی و سپس فرقه اثنی‌عشری تثبیت کرد و در نهایت با فربه کردن نظریه نیابت عامه، خود را در لباس ولایت فقیه چه نزد صاحب جواهر چه ملا احمد نراقی (همانی که با فشار به فتحعلی‌شاه باعث و بانی شروع جنگ دوم ایران و روس شد و بدبختی دیگری به این ملک و مملکت وارد آورد) و دیگران ظاهر ساخت،‌ موضوع بحث جداگانه‌ای است که قبلاً در باره آن نوشتم و بازهم اگر حوصله‌ای بود، خواهم نوشت. اما تا از یاد نبردم به اعتراض آیه‌الله صادق شیرازی به موضوع ولایت فقیه اشاره کنم که این ولایت را با ولایت فرعون هم‌ارز گرفته بود با استناد به یک آیه بسیار مهم از قول فرعون که انا ربکم‌الاعلی. این نکته‌ای که جناب آیه‌الله توجه داده، بسیار بسیار مهم است. فرصتی نیست توضیح دهم چرا ولایت فقیه چه در حوزه تشریع و چه تکوین طابق‌النعل بالنعل نظریه پادشاهی Kingship theory مصر باستان است و مهمتر از آن جریانات باطنی‌گری و حتی عرفان اسلامی هم -البته با واسطه از گنوستیسیزم اسکندرانی- از الهیات مصری مانند memphite theology اخذ شده که آبشخور نظریه پادشاهی سیاسی بوده است. با این وجود، سؤال مهمی که از آیه‌الله شیرازی که مرد وارسته‌، سلیم‌النفس و ملاّیی می‌نماید،‌می‌توان پرسید این است که قربان، قبل از نظریه ولایت فقیه، نظریه امامت الهی و مکتب امامیه جناب شیخ مفید، متخذ از فرعونیت است اگر به درستی با نظریه پادشاهی مصر باستان آشنا باشیم. بگذریم تا از منظور خود دورتر نیافتادیم.

منظور اصلی این نوشته این بود که من برخی اوقات منطق جاری در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و غرب را متوجه نمی‌شوم. ایران از ابتدا با اشغال سفارت امریکا، اعلان جهاد تا رفع فتنه از دنیا، نابودی اسرائیل و حکومت‌های کشورهای عربی منطقه، بمب‌گذاری، ترور مخالفین و موافقین و … با تحریم‌های اقتصادی و تسلیحاتی غرب مواجه شد. بعد از مدتی، ایران پرونده هسته‌ای را علم کرد تا چندین پرونده همزمان را روی میز غرب بگذارد. غرب وارد مذاکره با ایران شد تا بسته مشکلات خود را با ایران حل و فصل کند. ایران گفت که اینطوری نمی‌شود، گاماس گاماس، یکی یکی. خوب فوری‌ترین مسأله هم برنامه هسته‌ای ایران بود که قطعنامه تحریمی شورای امنیت را پشت سر خود داشت. اوباما هم به گمان خود، برجام یک را امضاء کرد با این وعده به مخالفینش که صبر داشته باشید آقا، چه خبر است؟! در عوض لغو تحریم‌ها، بنده برجام‌های دیگر را هم به زودی امضاء می‌کنم! اما نشد (زود ایرانی‌ها یک کمی دیر است). ترامپ با خود فکر کرد بسیاری از تحریم‌هایی که از ابتداء وضع شده بودند، اصلاً ربطی به مسأله هسته‌ای نداشتند و اکنون در این معامله سر ما کلاه رفته است (او ذاتاً معامله‌چی هست!) از پیمان امضاء شده توسط فارغ‌التحصیل هاروارد خارج شد و تحریم‌های اولیه و ثانویه را دوباره برقرار کرد و گسترش داد. خوب این حق هر کشوری است که سیاست‌های اقتصادی خود را تعیین کند و در حقوق بین‌الملل چیزی وجود ندارد تا کشوری را به خاطر عدم معامله با کشور دیگری مجازات نماید. ایران هم برنامه هسته‌ای خود را بیش از پیش گسترش داد و به سمت سطوح غنی‌سازی با کاربردهای نظامی رفت. خود این سیاست مستوجب مجازات بر اساس پیمان منع گسترش است و شورای امنیت می‌تواند وارد این پرونده شود. اکنون ایران ادعا می‌کند غرب تمام تحریم‌ها و مجازات‌های خود را لغو کند و تضمین‌های عجیب و غریب دهد تا ایران فعالیت‌های هسته‌ای خود را متوقف کند. اما مسأله این است که رفتارهای ایران یک پکیج است و تحریم‌ها در ابتدا به مسأله گروگانگیری، ترور و کشتار افراد بیگناه، دخالت‌های مخرب منطقه‌ای، ایجاد بی‌ثباتی در کشورهای همسایه و بسیار موارد دیگر مرتبط بوده است. برگردیم به قتل جمال قاشقچی. عربستان فقط یک پرونده گشوده روی میز داشت و با شدیدترین حملات از جانب کشورهای به ظاهر حقوق‌بشردوست غربی مواجه شد! ایران یاد گرفت (و این درس را یاد طالبان هم داد) که چگونه می‌توان سر سیاستمداران نابغه غربی کلاه گذاشت و آن‌ها را گیج کرد (ترامپ با تحلیل چی دادیم چی گرفتیم یک حاجی‌بازاری پی‌برد که دارد سرش کلاه می‌رود، برای همین مدعی شد که هوشش به ده تا استاد مدرسه حقوق شیکاگو می‌ارزد!) خوب، اگر تمام تحریم‌ها و مجازات‌های ایران در ازای تخفیف فعالیت‌های هسته‌ای لغو شود، کشورهای شرور دیگر همین رویه را برای در امان ماندن از مجازاتهای بین‌المللی در پیش نخواهند گرفت؟ این سؤالی است که اروپائیان هر وقت از خواب بیدار شدند- دیشب تا دیروقت مشغول پایکوبی شبانه بودند!- جواب خواهند داد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)