پس از انقلاب زندانی بودم، ترانه “سرای امید” در زندان پخش شد؛ زدم زیر گریه…

همبندم پرسید: چرا گریه می‌کنی؟

گفتم: شاعر این ترانه منم!

 

 

ای ایران، غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد

 

 

ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید

بنگر کزین رهِ پر خون
خورشیدی خجسته رسید

اگر چه دل ها پرخون است…
شکوهِ شادی افزون است…

سپیده‌ی ما گلگون است
وای گلگون است…

که دستِ دشمن
در خون است

ای ایران، غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد

راه ما؛ راه حق…
راه به روزی‌ ست

اتحاد اتحاد!
رمز پیروزی‌ ست…

صلح و آزادی…
جاودانه بر همه جهان، خوش باد
یادگار خونِ عاشقان…

ای بهار
ای بهارِ
تازه جاودان
در این چمن شکفته باش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)