عکسی از اعزام کودکان به جبههای جنگ در سالگرد پذیرش آتش بس توسط خمینی؛ بسیاری از آنان هرگز به خانه بازنگشتند. این تصویر مربوط به خانی آباد تهران در سال ۶۴ است.
اما کودک دیگری که ظاهرا نتوانسته از جوی آب رد شود از داخل پیاده رو درحال دست تکان دادن برای مسافران خردسال اتوبوس است. کمی دورتر گروهی از بزرگسالان با نگرانی در حال تماشای این صحنه هستند. یک پاسدار که خود هم سربند بسته است، چند متر آنطرف در حال سوار شدن به اتوبوس است . . .
در این تصویر کودکانی مشاهده میشوند که تحت تاثیر تبلیغات گسترده روانی در مدارس با بستن سربند راهی جبهه های جنگ شدند و نهایتا به اسارت درآمدند.

گروه کوچکی از کودکانی که در یک تهاجم نیروهای سپاه و بسیج به اسارت نیروهای عراقی درآمدند
بسیاری از این کودکان هرگز به خانه بازنگشتند. برای روحیه دادن به این کودکان و ایجاد فضای شهادت طلبی با سوء استفاده از سادگی کودکانه آنان با فریبکاری به هرکدام از آنان یک کلید دروازه ورودی بهشت داده میشد که در دست خود بفشارند و یا اینکه از گردن خود آویزان کنند.
همان زمان از این کودکان به عنوان سربازان یک بار مصرف نام برده می شد که سران نظام به آن افتخار هم می کردند. کارکرد اصلی این کودکان باز کردن میادین مین و کمین های خطرناک با تحریک آنان توسط نوحه های مذهبی بود که با کامیون آنها را به کنار میادین مین برده و با شعار الله اکبر به داخل میادین مین می فرستادند. سالها بعد هاشمی رفسنجانی به این اعتراف کرد که ۳۶۰۰۰ تن از کودکان دانشآموز، در جبههها جان خود را از دست دادند.
البته این موضوع مختص دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق نیست و هنوز هم به اشکال مختلف ادامه دارد. در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بطور سیستماتیک روی کودکان برای ایجاد فضای نظامی گری و قتل و کشتار کار می شود.
وظیفه اصلی پایگاههای بسیج مستقر در مدارس به خدمت گرفتن دانش آموزان خردسال است.
به گفته مسئولان بسیج دانش آموزی فقط در سال ۹۷ بیش از ۷ میلیون دانش آموز در قالب اردوهای راهیان نور به مناطق جنگی جنوب و غرب کشور فرستاده شدند. سالانه بخش قابل توجهی از بودجه وزارت آموزش پرورش به جای ایجاد امکانات و فضای آموزشی صرف ایجاد تاثیرات روانی مخرب بر دانش آموزان می شود.
در یک نمونه نمونه بارز از این وضعیت محمد بطحائی وزیر آموزش و پرورش در یکی از اظهارات خود همه ۱۴ میلیون دانش آموز در سرتاسر ایران را سربازان جنگی خواند و گفت که اگر لازم باشد آنها همچون دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق «جانفشانی» خواهند کرد.
اسکندر بیرالوند فرمانده سابق تیپ ۸۴ پیاده خرم آباد، پس از آتش بس و پایان جنگ در خاطرهای از «سربازان یک بار مصرف» در زمان جنگ ایران و عراق، میگوید:

یک کودک سرباز ایرانی
«هنوز نمیدانستیم کار آن بچهها چیست… در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالیکه چهرههای همه شان پر از اشک بود به میدان مین نگاه میکردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه با هیجان و نگرانی چشم به آنان دوخته بودند. جوانی که تقریبا حدود ۲۰ سال سن داشت رو به دیگران کرد و گفت:
فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جانهای ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید.
یاحسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین شان در صدای انفجارها گم شده بود.»
اصلی ترین سربازان یک بار مصرف در میدانهای مین که برای «مصرف» جنگ خمینی خواسته میشدند کودکان دانش آموز بودند چون به راحتی تحت تاثیر تبلیغات روانی قرار گرفته و فریب می خوردند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.