در رسانهها خبر شد که جناب رئیس جمهور ایالات متحده سفری به منطقه خاورمیانه خواهد داشت، در چند نشست امنیتی و سیاسی مهم شرکت خواهد کرد و دیدارهای «مهمی» را با رهبران منطقهای برگزار خواهد نمود. انتظارات از این سفر آنچنان بالا رفته که برخی را این گمان افتاده است که این سفر یک رویداد مهم تاریخی خواهد بود و نتایج آن روی پیمانهای دفاعی مشترک، تأمین انرژی جهانی، وضعیت مذاکرات برجام، و دیگر مسایل منطقهای و بینالمللی تاثیرقاطع خواهد داشت.
درست اما آن است که به گمان من جناب بایدن و دستگاه سیاست خارجی او نیز تصویر روشنی از اهداف و نتایج محتمل این سفر ندارد. درواقع آمریکا بدون در دست داشتن اهرمهای واقعی قدرت در منطقه و صرفاً با اتکا به پیشینه و حیثیت خود -حیثیتی که اکنون بسیار مخدوش است- در تلاش برای قدرتنمایی و تظاهر به قدرت تعیینکنندگی در تحولات منطقهای است. قبلاً نوشتم کشوری که نتواند بعد از حضور مستقیم بیستساله در کشوری و خرج هرینهای بالغ بر ۳ تریلیون دلار در آن کشور، پیشبینی درستی از مسیر تحولات سیاسی و نظامی آنجا داشته باشد را نباید زیاد جدی گرفت. البته نمونه افغانستان تنها نمونهای از این دست نیست، امریکائیان هیچ پیشبینی درستی از مسیر تحولات سیاسی ایران انقلاب و پساانقلاب نیز نداشتند. آنها علیرغم هشدارهایی که از سالیان پیش در مورد چین داده میشد نیز سیاست درستی در قبال این کشور اتخاذ نکردند. آنها سیاست درستی در قبال تحولات مصر زمان مرسی و کودتای سیسی نیز نتوانستند اتخاذ کنند، ایضاً لیبی و این رشته سر دراز دارد. بنابراین بایدن خواهد آمد و خواهد رفت و تغییر محسوسی در روند تحولات این منطقه روی نخواهد داد. تنها یک نکته میماند و آن این است که همانگونه که از چند سال پیش نوشتم، آمریکا تلاش میکند تا مانع از گسترش یک مسابقه تسلیحات هستهای در منطقه شود. قبلاً نوشتم که پلان بکآپ امریکائیان که اکنون در تلاش برای انجام آن هستند، ایجاد یک چتر حمایت و بازدارندگی هستهای توسط اسرائیل برای کشورهای عرب و غیرعرب منطقه در حضور یک ایران هستهای است. این حمایت در ضمن با حمایت اطلاعاتی-امنیتی و همچنین دفاع پدافندی موشکی-پهپادی اسرائیل تکمیل خواهد شد. اما آیا امریکائیان واقعاً عرضه انجام همین کار کوچک را هم دارند؟ تردیدهای جدی در این زمینه وجود دارد. ایرانیان اکنون بعد از قطعی شدن توان هستهایشان، دنبال بازسازی روابط با کشورهای مسلمان منطقه هستند تا با اتکاء به پیوندهای دینی و روابط تاریخی خود، آنها را از اسرائیل دور کنند و خود را به عنوان برادر بزرگتری که میتواند در برابر زیادهخواهیهای اسرائیل بایستد، جا بزنند. کشورهای منطقه نیز متوجه شدند که میزان قدرت تعیینکنندگی و اهرمهای واقعی و نه رسانهای قدرت، در دستان روسیه و چین است و نه ایالات متحده. در نتیجه، آنها استقبال پر سر و صدایی از بایدن در مقابل دوربین رسانهها به عمل خواهند آورد اما وقتی به کاخهای خود برمیگردند حتماً احساس خواهند کرد که از شر پذیرایی از یک مهمان پرمدعا راحت شدهاند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.