امروز می خواهم دست روی «جای حساس!» اگر نگویم همه که اکثریت قریب به اتفاق بگذارم!
در گذشته ای نه چندان دور (که حال به قبل از میلاد مسیح می ماند!)، خانواده هایی که دچار بحران اقتصادی و خرابی اوضاع مالی می شدند می گفتند حسابمان تک رقمی شده است. ضرب المثل قدیمی فارسی که می گوید “بر حال آن کسی باید گریست که دخلش بیست دخلش نوزده” از نظر محتوایی ظاهرا ربطی به این موضوع ندارد و بیشتر بدنبال گوشزد نمودن لزوم مدیریت دخل و خرج و پرهیز از عقب افتادگی مالی و خطر ناهماهنگی میان دخل و خرج در یک خانواده یا جامعه است اما بی ارتباط هم نیست و بنوعی شاهدی است بر این ادعا که زمانی تفاوت یک رقم می توانست خانمان برانداز باشد. این داستان بمرور به دو رقم ارتقا پیدا کرد و آنهایی که اوضاع مالی خرابی داشتند می گفتند حسابم دو رقمی شده است (این دوره را خود من شاهد بودم و اکثرا حساب خودم دو رقمی بود). کمی که جلوتر آمدیم، ماجرا سه رقمی شد، و سه رقم ملاک خرابی اوضاع و احوال مالی. رفته رفته به چهار رقم رسیدیم. اینگونه کسی که پس انداز و حساب بانکی اش چهار رقمی بود، فرضا چند هزار ریال احساس نداری می کرد. چند سال بعد، پنج رقمی ها دچار دغدغه اقتصادی شدند و چهار رقمی ها اصولا در باغ نبودند. این دوره تقریبا مقارن با تغییر رژیم در سال ۵۷ است. دوره ای که ارقام پنج رقمی ریالی بسته به عدد (از ۱۰.۰۰۰ تا ۹۹.۰۰۰ ریال) چندین تا چند ده سکه تمام پهلوی و از صد و خرده ای تا چند صد دلار ارزش داشت. سپس نوبت شش رقمی ها شد. فرض بفرمایید کسی که ششصد یا هفت صد هزار ریال در حسابش بود نگران آینده خانواده تحت تکفلش می شد. البته در آن دوره هنوز نگاهی زیر چشمی به فرش های زیر پا، سکه های درون قلک پس انداز بچه ها و بانک خانواده های ایرانی یعنی طلاهای چسبیده به دست و پای عیال مربوطه معمولا رفع دغدغه می نمود. این هم گذشت و نوبت به هفت رقمی ها رسید. هفت رقمی ها میلیونرهای ریالی بودند که دیگر خود را ندار و گرفتار مشکل اقتصادی می دانستند. موقعی که می نالیدند می گفتند شش صفر -چند صد هزار تومان- بیشتر ته حسابم باقی نمانده. و اما هشت رقمی ها. یا همان میلیونرهای تومانی. از این زمان خاطرات زیادی در ذهن دارم. به ایام جوانی من باز می گردد. میان دوستان به شوخی یا جدی می گفتیم بابای فلان دختر بازاری و مولتی میلیونر است، اگر بتوانیم به تورش بیندازیم نانمان در روغن است و آینده تضمین شده است. و واقعا هم همینگونه بود. دوره ترکتازی این مولتی میلیونرها خیلی زود پشت سر گذاشته شد و نوبت به نه رقمی ها رسید. نه رقم در حساب می توانست نوید بخش آینده ای بی دغدغه باشد. می توانست یک خانه، ماشین و اسباب رفاه یک خانواده را به راحتی تامین کند. از نظر ریاضی همان مولتی میلیونرها بودند اما بدون باز ماندن دهان و افتادن فک هنگام گفتن طرف مولتی میلیونر است. حرمتش شکسته شده بود و در حد رفع دغدغه مالی یک زوج جوان ارج و قرب داشت. همه گمان می کردند که این دوره طولانی باشد اما برعکس کوتاه تر از دوره های قبلی بود. و ده رقمی ها وارد میدان شدند. میلیون و مولتی هایش به تاریخ پیوست. و حضرت میلیارد یا بیلیون –فعلا هنوز ریالی- ظهور کرد. پایان داستان بود؟ البته که نه! ده رقمی ها هم زودتر آز آنچه انتظارش می رفت با سرعتی باورنکردنی دغدغه مند شدند. ارقام ده رقمی گاها بسختی برای خرید یک اتومبیل چینی یا کره ای دست دوم کارآیی داشت و برای خرید یک آلونک چند متری یک خوابه در پایتخت ام القرای جهان اسلام و دیگر شهرهای بزرگ آن به وجود ارقام یازده رقمی نیاز بود. اینگونه یه تومن و دو تومن که تا دیروز توسط بازاری ها برای پارتی های تجاری کلان بکار گرفته می شد به حضرت میلیارد انتقال یافت و همان ارج و قربی که در گذشته میلیون و مولتی میلیون و میلیونرها و مولتی میلیونرها داشتند تقریبا یک شبه به میلیارد و میلیاردرها و مولتی میلیاردرها انتقال یافت. این روزها دیگر یازده رقمی ها هم ارج و قرب سابق را ندارند، چرا که حتی یک بزرگ مرد دارنده یک حساب یازده رقمی ریالی هم بسختی بتواند برای پسر یا دختر جوان در سن ازدواجش مسکن مناسب فراهم کند و کاسبی در حد متوسط به راه بیندازد. خصوصا اگر بچه ها بیشتر از یکی باشند. لذا دوازده رقمی پا به صحنه گذاشت. گفتیم به نیت دوازده امام شیعیان این دیگر پایان راه است اما نبود! نوبت حضور سیزده رقمی یعنی تریلیون –فعلا هنوز ریالی- رسید. این روزها صحبت از یک تریلیون ریال (یک هزار میلیارد ریال – معادل یکصد میلیارد تومان) برای خرید خانه های نسبتا بزرگ ویلایی یا ویلایی در کنار ساحل دریای خزر بسیار عادی است و دخترهای خانواده های تریلیونر بقول قدیمی ها تو بورس هستند. ارقامی که اکثریت قریب به اتفاق آحاد جامعه و بالای نود درصد از خانواده ها حتی برای نوشتنش هم دچار مشکل می شوند و باید صفرهایش را چندین بار یکی یکی جدا کنند (کاری که من چند ساعتی است برای نوشتن این یادداشت انجام می دهم و احتمالا دست آخر اشتباه زیاد داشته باشد) تا بتوانند روی کاغذ بیاورندش. این روزها آنهایی که می خواهند با دوستان در مقام درددل به اوضاع و احوال مالی بشدت نابسامان خود اشاره کنند می گویند. جیبم خالی است و صفرهای حسابم ۸ رقمی شده است! چرا که ارزش آن ۸ رقمی یعنی یک عدد با هفت صفر ریالی نهایتا معادل تعمیرات نه چندان سنگین و جدی یک خودروی ایرانی و یا ترمیم دو دندان و یا خرج یک دست یا پا شکستن و امثالهم است.
من همیشه در ریاضی خصوصا حساب ضعیف بودم و از شما چه پنهان حتی جدول ضرب را هم با مشقت حفظ کردم اما لابلای چرت زدن ها یک چیز از کلاس های ریاضی بیاد دارم و آن اینکه صفرهای قبل از عدد چیزی به ارزش آن عدد اضافه نمی کند و اصولا به حساب نمی آید. در حالیکه هر صفر جلوی عدد یک واحد به ارزش آن می افزاید. حکومت اسلام ناب محمدی آیت الله خمینی همانگونه که در بسیاری از عرصه ها چالش برانگیز بود توانست برخی از اصول ریاضیات را هم به چالش بکشد از این طریق که ثابت نمود گاهی صفرهای جلوی عدد هم هیچ چیز به ارزش آن نمی افزایند. و این خود یک انقلاب بزرگ است! برای انقلاب سال ۵۷ اسامی و پیشوند و پسوندهای زیادی بکار گرفته اند مثلا انقلاب نور و غیره و غیره اما به اعتقاد من «انقلاب صفرها» بیش از هر نامی برازنده انقلاب آیت الله خمینی است.
آیا این حکایت به همین جا خاتمه می یابد؟ یعنی سیزده رقمی ها پایان این جاده جهنمی هستند؟ یا ۱۴ و ۱۵ در راه است؟ نام اعداد شانزده رقمی و بیشتر را کسی می داند؟ بر اساس سابقه باید از همین حالا تمرین کنیم و برای ورود حضرتش آمادگی داشته باشیم. کسی چه می داند شاید فردا یک جمهوری خواه رئیس جمهور آمریکا شد و یا نخست وزیر انگلیس تغییر کرد و یا… شاید در داخل به آیت الله خامنه ای وحی شد که دستور دهد درصد غنی سازی اورانیوم را بالا ببرند و یا سردار سلامی هوس فشفشه بازی و موشک پرانی کرد و یا حسین شریعتمداری با مقاله ای رویکرد سیاست خارجی را به چالش کشید و یا علم الهدی از کمالات خود همه را مستفیض نمود و… همه اینها در آینده ایران و تعداد صفرهای آتی تاثیر دارد!
یعنی قدم بعدی برای اعلام جیب خالی و وضعیت قرمز اقتصادی چیست؟ فردا باید بگوییم حسابم چند رقمی است که نشان دهد جیب خالی است و وضع مالی خانواده خراب و فلاکت بار. کسی می داند انقلاب صفرها تا کجا قرار است منقلبمان کند؟
راستی چه خبر از مذاکرات وین؟ آقای اولیانوف جدیدا با یک توئیت و منشن کردن آقای باقری و امیرعبداللهیان آینده مذاکرات وین و بتبع آن برجام و بتبع آن اقتصاد ایران و بتبع آن ظهور ارقام شانزده رقمی را روشن نکرده؟ راستی هر توئیت آقای اولیانوف چند صفر را جابجا می کند؟ امروز توپ در کدام زمین است؟ آمریکا یا ایران یا اروپا…؟ از آقای ظریف چه خبر؟ هنوز زمان افشای اسرار مگویش فرا نرسیده؟ عراقچی، تخت روانچی، غریب آبادی … الله اکبر
اما در باره خود من! می گویند “آنکه را حساب پاک است، از محاسبه (صفرها) چه باک است”. از این جهت به هیچ وجه دغدغه صفر نداشته و ندارم.
تا بعد

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)