زنم من
خرمن اندیشهی هستی
زن و زایندگی با زندگی
پیوند مزدایی ست
دراین خاک اهورایی
در این فرهنگ شیدایی
که عرفان ریشه در ژرفای جان دارد
زلال واژگان دلنشین گاتها هستم
ریشهام را در زمین پاک ایرانویج میجویم
همین خاکی که روییده ست
ریواس بلند زندگی با مشی و مشیانه
من از مشیانهام
حوای زن بابا
به زور دِشنه در زنجیر خود آورد
نیایم از گُل خوشبوی ریواسند
نه از آدم
ز مشتی خاک آب آلود
نه از حوا
که آماسید زیر دندهی آدم
مرا هرمزد آن بیانگر هستی
خردمند خردمندان
مرا بانوی زیبا پیکر اَناهید
ایزد فرمانروای آبهای بی کران پشت است
ومِهر تابناک
آن زیرک دانا
که میراند همی گردونهی زرین زیبا را
با اسبان تک تیز از فراز خاوران
تا دامن مهتاب
و
من آکنده از عشقی کُهَن
برماند نیک این نیاکان را
به فرزندی که در این سرزمین زادم و پروردم
سپارم تا جهان باقیست
گیتی پورفاضل
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.