سخنان اخیر رهبر نظام اسلامی حاکم بر ایران، یک دلالت مشخص دارد که شایسته توجه است. منظور من از دلالت معنای دقیق این واژه است و اکنون آن را به معنی دلالت پسینی یعنی مجموعه استنتاجات ممکن در داخل گفتمان امروزین حکمرانی میگیرم. سخن اصلی این است که مشکلات اقتصادی کشور معلول عللی است که در داخل «دولتها» وجود داشته است و با توجه به اینکه نظام اسلامی دولتهای متعددی را در حیات چهل ساله خود تجربه کرده، معلوم میشود این مشکلات نه معلول «دولتمردان» بلکه معطوف به خود «دولت» به معنی مدرن آن است. اینکه روسای دولتها هم پس از مدت کوتاهی نمیتوانند خود را با شرایط حکمرانی سیاسی در نظام اسلامی هماهنگ کنند معلول همین مسئلهای است که رهبر نظام اسلامی حاکم به آن توجه داده است. تا اینجا روشن است که «نهاد» دولت مدرن عملا در گفتمان حکمرانی اسلامی فشل است. اینکه از اساس چرا چنین نهاد مدرنی از اول تاسیس نظام اسلامی توسط خمینی پذیرفته شد را حدود بیست واندی سال پیش نوشتم. تعمیق شکاف ملت-دولت در ایران، از اساس «سیاستورزی» را ممتنع کرده و قبلا در نوشتهای توضیح دادم چگونه این حالت منتج به نوعی سیاستورزی «اسطورهای» هم در طرف دولت و هم در طرف ملت خواهد شد. ادامه چنین سیاستورزی در طرف ملت در نهایت به فروپاشی ملت منجر میشود که قبلا در باره آن نیز نوشتم. نتایج یا دلالتهایی که فروپاشی ملت دارد اکنون مورد بحث من نیست اما از آن میان یکی آن است که دولت مدرن غیرضرور خواهد شد، زیرا دولت مدرن «دیگری» ملت به وجه دیالکتیک آن است، همین موضوعی که رهبر کنونی نظام اسلامی آنرا علنی کرده است. اما با فروپاشی دولت، ساختار حکمرانی سیاسی در ایران چگونه تغییر خواهد کرد، یعنی فرماسیونهای ممکن نظام که بقای آن را ممکن یا تضمین میکنند، چه خواهند بود؟ اکنون حوصله ورود در این موضوع را ندارم و تنها به نکتهای اشاره میکنم که در چند نوشته قبلی به آن توجه دادم. با الغای دولت مدرن که خصلت انقباضی دارد، تعارض ذاتی که از ابتدا در بنیان حکمرانی اسلامی قرار داشته یعنی تعارض بین انبساط ایدئولوژیک که گرایشی تمامیتخواهانه دارد و انقباض کارکردی مربوط به دولت مدرن از میان میرود. اما کارکرد دولت اسلامی که در ضمن «ابزار» اعمال اراده نظام بوده باید به نهاد دیگری منتقل شود. روشن است که تنها نهاد آلترناتیو در این میان سپاه است که دارای عقبه ایدئولوژیک قدرتمندی است. این نهاد در واقع نهادی میانی بین دولت و رهبری بوده که این نهاد اخیر به لحاظ نظری نماینده روحانیت رسمی و منبع مشروعیت آسمانی نظام سیاسی تلقی میشود. انتقال وظایف دولت به سپاه پاسداران بالضروره همراه خواهد بود با تضعیف این عقبه ایدئولوژیک، یعنی وابستگی سپاه پاسداران به نهاد مشروعیتساز دینی را تضعیف خواهد کرد. سوال اصلی این است که چه مدل یا فرماسیونی ممکن است وجود داشته باشد که همزمان خصلت انبساط ایدئولوژیک و انقباض کارکردی را در نهادی ماننده سپاه پاسداران ممکن کند؟ قبلا توضیح دادم چگونه نظام چینی که از یکطرف خود را متعهد به مبادلات آزاد بر مبنای لیبرالیسم اقتصادی میداند و از طرف دیگر متعهد به نوعی تمرکزگرایی سیاسی-اجتماعی و فرهنگی که برخاسته از خصلت ایدئولوژیک آن است، میتواند بدیلی برای فرماسیون سیاسی آتی در ایران باشد. البته فرماندهان سپاه که سابقه تحصیلی و طرفیت ذهنی آنها نیاز به یادآوری ندارد در نهایت میتوانند کاریکاتوری از وضعیتی که در چین برقرار است را شبیهسازی کنند، با این وجود نباید از یاد برد که تمرکز بیش از پیش اقتصاد و فرهنگ و سیاست در نهاد سپاه پاسداران به زودی موجب تغییرات رادیکالی در داخل این نهاد خواهد شد که صدای آن بعدا شنیده میشود.
دلالتهای سخنان اخیر رهبر نظام اسلامی
یکشنبه, 10ام بهمن, 1400
اضافه شده توسط گیلانی نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.