آیا واقعا با یک هشتگ میشود به یاری گروهی از افراد جامعه شتافت؟ آیا واقعا میشود یکی از اقشار جامعه را همراهی کرد؟ به باور من نمی شود. 

صرفِ هشتگ زدن، به معنای حمایت نیست. همه دیدید که هشتگ زدنمان نتوانست مانع از اعدام نوید افکاری شود. هشتگ زدن هامان نتوانست مانع از کشتار فرزاندانمان در آبانِ سیاه شود. ما برای همه کس و همه چیز هشتگ زدیم، و میدانیم که جمهوری اعدام اسلامی از هشتگ هامان نمی ترسد.

ما با یک سیستم دمکراتیک روبرو نیستیم که اعتراض از طریقِ هشتگ، باعث شنیده شدنِ صدایمان شود. 

البته نمیشود انکار کرد که این هشتگ کوچک، کارهای بزرگی انجام داده و می دهد. برای نمونه یک هشتگ میتواند ما را در شادی و یا مصیبت گرد هم آورد، و کمک کند ما غمها و شادیهامان را با هم به اشتراک بگذاریم، با همدیگر بخندیم، بگرییم، و یا خشممان را فریاد بزنیم. هشتگ ها اساساً دریچه ای از جامعه ای از افراد با علایق، ارزش ها، و نظرات مشترک را به رویمان باز می کنند. اگر چه هشتگ ها راهی ساده برای کشف افراد بیشتر با نقاط مشترک و ارتباط با آنهاست، اما تاثیر گذاری شان، وابسته به زمان و مکان است. البته که باید هشتگ هامان را بزنیم و اعلام کنیم که بیشماریم. اما کاش روزی برسد که، به هشتگ زدن اکتفا نکنیم، آستینها را بالا زده و وارد میدان شویم. تجربه نشان داده است که جمهوری اعدام، از حضور ما در خیابانها هراس دارد.  

هشتگها برای ما ایرانیان تنها یک تاکتیک اطلاع رسانی هستند و تا زمانی که طرفِ مقابل ما جمهوری اعدام اسلامی است، هشتگها به تنهایی منجر به اصلاحات اجتماعی یا تغییرات سیاسی نخواهند شد. چرا که با وجود میلیونها هشتگ و بمباران های توئیتری: هنوز سیستان و بلوچستان تنهاست، خوزستان تنهاست، ٖاصفهان تنهاست، هنوز کشاورزان تنهایند، خانواده زندانیان سیاسی تنها هستند، هنوز ٖتشنگان تنها، سیل زدگان تنها، زلزله زدگان تنها، و هنوز مردم ایران تنهایند و در کل ایران تنهاست.

 

 

  

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)