رابین رایت اخیر در مقاله‌ای به مسئله نظامی ایران پرداخته است و نقل قول‌های بسیاری را مبنی بر افزایش توان نظامی ایران در سه مولفه توان موشکی (تعداد، دقت و تکنولوژی)، توان پهبادی و نفوذ استراتژیک شامل نیروهای نیابتی در چند سال اخیر آورده است. این مقاله به ویژه بند پایانی آن که نقل قولی است از ژنرال آلابامایی سنتکام که در صورت حمله ایران به نیروهای امریکایی، جنگ خونینی در خواهد گرفت که در بلند مدت (منظور او یکسال است) به پیروزی امریکا منجر خواهد شد، بازتاب زیادی در رسانه‌های فارسی زبان پیدا کرده است. در ابتداء باید گفت که آشکارا نویسنده مقاله از دانش نظامی مناسبی برخوردار نیست، ثانیا مخاطبان او خوانندگان بی‌حوصله روزنامه‌ها هستند، ثالثا او خود تحلیل نظری درستی از جریانات سیاسی در منطقه خاورمیانه ندارد. البته باید منصف بود و مقاله او را نمونه خوبی از نوشته‌هایی دانست که خوانندگان سطحی امریکایی را خسته نمی‌کند و حوصله آنها را سر نمی‌برد به ویژه با آب و تابی که به قدرت نظامی ایران داده و نیروهای امریکایی را همچون جوجه‌هایی تصویر کرده که در چنگال شاهینی گرفتار آمده‌اند، جوجه‌هایی که اگر حمله موشکی به عین‌الاسد هم به آنها آسیب نرساند، آنها خود از ترس ناشی از آن دست به خودکشی می‌زنند،‌ بر جذابیت نوشته خود افزوده است. چنین تصویرسازی‌هایی البته از کشش دراماتیک مناسبی برای نگه‌داشتن خوانندگان امریکایی پای مقاله برخوردار است و این خود یعنی تیراژ روزنامه بالاتر می‌رود و در نهایت یعنی پول بیشتری به روزنامه سرازیر می‌شود و تمام!

نقل قول ژنرال مکنزی هم به دو ریال نمی‌ارزد،‌ یعنی چه که چنین جنگی یکسال طول می‌کشد؟ امریکا با حضور بیست ساله خود در افغانستان و داشتن بزرگترین پایگاه نظامی منطقه در آنجا و داشتن بزرگترین پایگاه سی آی ای در کابل و داشتن صدها افسر اطلاعاتی آنجا و هزینه بالغ بر یک تریلیون دلاری در آنجا نتوانست پیش‌بینی کند چه زمانی طالبان قدرت را در دست خواهد گرفت! پیش‌بینی که هر فرد محلی آشنا با امور هم می‌توانست انجام دهد. حدس من این است که برنامه روزانه سیاستمداران و افسران اطلاعاتی آنها به این ترتیب است: ساعت ۸:۳۰-۹ در اداره خود حاضر می‌شوند (شکایت می‌کنند امروز ترافیک بوده و آنها دیر سر کار حاضر شدند). ساعت ۱۰ باید در جلسه‌ای شرکت کنند و بدون اینکه از قبل آمادگی داشته باشند و جلسات هم به رد بدل حرف‌های بی‌معنی سپری می‌شود. ساعت ۱۱:۳۰ آماده برای نهار می‌شوند و ساعت ۱ مثلا بک تو ورک می‌کنند. بعد از ظهر هم به خواندن چند ایمیل و جواب دادن به ایمیل می‌گذرد و یکساعتی هم صرف تکمیل گزارشی می‌کنند که باید ۶ ماه قبل آماده می‌شد و هنوز هم تمام نشده. ساعت ۴ هم صرف رفتن به دستشویی و آماده شدن برای ترک اداره و ساعت ۴:۳۰ که شروع می‌شود have fun , see ya ,… تا فردا به همین ترتیب.

اما اینکه این نوشته را بدون نکته درخوری تمام نکرده باشم، توجه می‌دهم که تسلیحات نظامی تنها یکی از مولفه‌های جنگ است، فرماندهی (وحدت، تاکتیک واستراتژی) مولفه مهم دیگری است که نیروی نظامی ایران فاقد آن است. در صورت یک درگیری نظامی، ساختار فرماندهی ایران به سرعت از هم می‌پاشد، شهرهای موشکی که در عمق زمین است هیچ کانال ارتباطی برای تماس با فرمانده خود نخواهد داشت و عملا قادر به تحرک نخواهند بود. اما این همه ماجرا نیست. بسته به نوع درگیری نظامی (غافلگیرانه و کوبنده علیه نیروی نظامی ایران آنچنان که آنها را دچار شوک کند و امکان صدور حمله متقابل را از آنان سلب نماید و یا حمله مدیریت شده که فرماندهان نظامی را قادر به انتخاب سناریوهایی کند که برای دشمن قابل پیش‌بینی باشد) نوع حکمرانی سیاسی در ایران تغییر خواهد کرد. منظور این است که چنین درگیری باعث خواهد شد نیروی نظامی عملا مسیر خود را از روحانیت جدا نماید و به گونه‌ای تمام ارکان قدرت سیاسی را قبضه نماید. چنین تحولی این امکان را فراهم می‌کند تا نیروهای سپاه عقبه ایدئولوژیک خود را کنار بگذارند و وارد سازوکار عقلانی تصمیم‌گیری شوند که در آن صورت گزینه‌های چندی در دسترس آنان خواهد بود که در نوشته‌های پیشین در مورد آنها توضیح دادم.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)