سه شعر هاشور از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

(۱۱۸)
عصرها برایت چای دم می‌کنم،،،
تو اما ،،،نیستی!
هر بار چای‌ی از دهن می‌افتد؛
مانند “دوستت دارم‌هایت”!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱۱۹)
-بهشت؟
-دوزخ؟،
نه! نه!

فقط آنجا که،،،
— تو هستی!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱۲۰)
کوچه‌های شهر؛
پیر شده‌اند و،
صبرشان سر آمده‌ست!
***
به انتظارِ عالمی؛
— معنا بده!

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)