درد دل سنگ مزار

چه کسی گفت دل سنگ، مظهر بی رحمی‌ست؟

گله مندم گله مند

هان که بود اول بار

در کنار نام آن سیرت زشت

صفت سنگ دلی را بنوشت

دل من می گرید

چشمها جوشان است

سختی من اما، داستانی دگر است

بسته ام عهدی با عیاران

سالها استادن           بر مزار یاران

تا گواهی باشم 

رزم این سرداران

سینه من صفحه نقاشی ست

بتراش، رخ زیبای عزیزت بر آن

 

آری آری سنگم          قلب من خونین است        کوله بار دردم

 

***

روزها  غمخوار خواهر فرزادم

مرهم فریاد مادر ابراهیم

من تسلی بخش مادر ستارم

***

آه! امروز دلم سخت گرفت

مادر پژمان بود با گلاب چشمش

قد و بالای مرا کامل شست

از کلامش دل من باز شکست

تو ندیدی اما!

آری آری سنگم     دردرونم غوغا    و به ظاهرصبرم

***

شب و بیداریها

پچ پچ من با خاک

من همه غمها را با نجوا با عزیزان شما می گویم

درد دوریها را با پژمان؛

شرح رنج و درد، مادر مهدی را؛

درد دلهای رهام پسر گلناز را

من برایش خواندم؛

دوش بهروز به من گفت

 پدرم میآید

راهش دور

غم و دردش سنگین

خسته از دوری فرزند ز ره میاید

تکیه گاه او باش!

من اطاعت کردم

قاب تصویرگواه سخنم!

آری آری سنگم     محرم اسرارم       همزبان خاکم

***

سالهاست من بلاگردان خفتگان خاکم

هان ندیدی جلاد، قامتم را بشکست بر مزار عباس

خاوران را بنگر

آن دلیران درخاک 

دیو را یارای

دیدن سنگی نیست

اینک اما امروز

عزم دیگر دارم

برشغالان برگو

بشکنید، قامت هرسنگی، هرکجایی دیدید

لیک باید دانست

 من شکسته، خطرناکترم

چونکه در دستان هرجوانی امروز

قطعه ای از من هست

رو به سوی ضحاک!

آری آری سنگم     یکسره فریادم      بازتاب خشمم

 

م.حلاج

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)