مدت‌ها پیش بود نوشتم چرا اروپا و دیگر قدرت‌های جهانی عملا در مقابله با مشکلات منطقه خاورمیانه بدون هیچ ابتکار عملی، گرفتار معضلات خود ساخته هستند، نوشتم سبب چیست و بنیان فلسفی این معضل در کجا قرار دارد، توضیح دادم چرا باید از جنگ اعاده حیثیت کرد و نباید دیپلماسی پایانی بر جنگ انگاشته شود، نوشتم ضعف و فتور گفتمان بشر به مثابه بشر و مهمتر از آن حقوق جهانی بشر در کجا قرار دارد، چرا نباید آدمیان را از نظر حقوقی برابر انگاشت و مطالب دیگر. توضیح دادم که اروپا به ویژه تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا اثبات کند پایان عصر جنگ در تاریخ بشر سرآمده و دیپلماسی تنها راه حل مشکلات بشری است. اروپا که خود را در قامت نجات‌دهنده بشر و عقلانیت او به میانجی کاربرد دیپلماسی در مناسبات بین کشورها می‌پندارد، عملا از حل مشکلات کشور کوچکی مانند لبنان برنمی‌آید چه رسد به مشکلات بزرگتر. قبلا توضیح دادم چرا مدتهاست ایران از نقطه بی‌بازگشت توسعه سلاح هسته‌ای عبور کرده است و بیان کردم در حالیکه آژانس و کشورهای دیگر نگران عبور ایران از نقطه بی‌بازگشت تکنیکی بودند، ایران به آرامی از این مرحله در قالب سیاسی عبور کرده است. اما بن‌بست مذاکرات وین در نقطه دیگری است که کشورهای غربی تمام تلاش خود را انجام می‌دهند که آن را مخفی کنند. اگر هر توافقی در وین بین ایران و کشورهای مختلف به دست آید، این عملا به معنی شکست دیپلماسی است و نه پیروزی آن. مسئله این است که چه ایران با دریافت امتیازات مهمی به برجام برگردد و چه بدون دریافت هیچ امتیازی، عملا به معنی شکست یک طرف از مذاکرات خواهد بود زیرا آشکارا ایران در چند ماه اخیر مسیر تقابل مستقیم را در پیش گرفته است. از طرف دیگر، اگر ایران به برجام یا هر توافی جدید دیگری برنگردد، بازهم به معنی شکست دیپلماسی خواهد بود. گیجی سیاستمداران غربی در باره مسئله ایران این است که نمی‌دانند مسکوت گذاشتن وضعیت عملا به یک رویارویی در عرصه سیاسی یا نظامی تبدیل خواهد شد،‌ رویارویی که معنی آن شکست دیپلماسی و قدرت آن در تنظیم مناسبات میان کشورهاست. البته همانگونه که مدتها پیش نوشتم، کشورهای غربی شکست دیپلماسی را در مقابل ایران پذیرفتند، وجود یک ایران هسته‌ای را قبول کردند و اکنون تمام سعی خود را برای مدیریت وضعیتی که به فشل کامل پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و مسابقه تسلیحاتی نامتعارف در منطقه بیانجامد، به کار می‌بندد. این تنها گزینه کشورهای غربی است که روی میز قرار دارد. اروپا و کشورهای دیگر کم کم به این نتیجه مهم فلسفی دست پیدا می‌کنند که گفتمان انسان جهانی که از حقوق برابر برخوردار است اسطوره‌ای است که باید آن را هر چه زودتر کنار گذاشت.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)