رفتار تهاجمی ایران و نیروهای نیابتی او در منطقه عملا در مسیری افتاده که تمام اعتبار اخلاقی گفتمان «سلطه‌ستیزی» را مخدوش کرده است. به گمان من امریکا هدفمندانه رفتار تهاجمی ایران در منطقه را بی‌جواب می‌گذارد تا نظام سیاسی ایران از تمام اعتبار و سرمایه اخلاقی خود در تبلیغ مقاومت علیه نظام سلطه یا برقراری نظام عادلانه‌تر سیاسی در مناسبات جهانی، خالی شود. کافی است رفتارهای هیستریک ایران را در خلیج فارس و دریای عمان در نظر بگیریم، تهدیدات ناموجه گروه‌های بازنده در انتخابات عراق را علیه برندگان مشروع این انتخابات در نظر آوریم، رفتار متناقض و علیه منافع ملی حزب‌الله لبنان در رابطه با دادگاه انفجار بیروت و یا تشکیل دولتی که بتواند وضعیت به غایت آشفته این کشور را سروسامانی دهد، مرور کنیم و یا رفتار کودکانه ایران را در تعلل به پیوستن به مذاکرات وین را تحلیل نماییم، همگی نه تنها وجه گفتمان عدالت‌طلبی را نزد جامعه و دولت‌های جهانی با علامت سوال جدی مواجه می‌کند، بلکه موجب بیزاری و سرخوردگی مردم عادی منطقه خاورمیانه از این رفتارها می‌شود. مسلما آنچه عمق استراتژیک ایران را می‌سازد، مربوط به قدرت مانور ایران از طریق مسلح‌سازی نیروهای شورشی نیست، بلکه اعتبار اخلاقی است که در آن ایران به مثابه نیرویی که علیه «شر مطلق» عمل می‌کند، شناخته می‌شود. آنچه اکنون به تدریج شاهد آن هستیم،‌ رواج این ایده نزد مردمان عادی منطقه خاورمیانه است که یا نظام ایران نیز به همان میزان امریکا و کشورهای دیگر «شر مطلق» است، و یا اینکه دوگانه شر و خیر مطلق در مناسبات بین‌الملل اساسا محلی از اعراب ندارد. از یاد نبریم که سقوط اخلاقی رژیم کمونیستی شوروی نزد روشنفکرانی که هویت خود را در تقابل با نظام سلطه سرمایه تعریف می‌کردند، به تدریج به بدنه نیروهای عادی سیاسی نشت کرد و عملا این رژیم را از سرمایه اخلاقی خود تهی ساخت و در نهایت موجب فروپاشی آن گردید. قبلا نوشتم چگونه امریکا با در پیش گرفتن استراتژی مهار و فلج‌سازی مناطق بحران‌زده در عوض مقابله مستقیم با آن، مانع از گسترش و سرایت بحران به مناطق دیگر شده است. از آنجا که تنها انتخاب طبیعی نظام سیاسی ایران، «جهانی ساختن» خود به هر بهانه یا دستاویزی است، گرفتن فضای تنفس سیاسی ایران توسط امریکا از طریق فلج‌سازی مناطق بحران زده، عملا به مرگ نوع رادیکالیسم سیاسی منجر می‌شود که نظام ایران را گرفتار خود کرده است. چنین شرایطی فشاری را بر نظام سیاسی ایران اعمال می‌کند که عملا راه دیگری برای آن به جز انتخاب دکترینی متفاوت نمی‌ماند، و همچنانکه قبلا نوشتم این دکترین به سمت نوعی استراتژی بومی شده مدل چینی یک کشور و دو سیستم متمایل خواهد شد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)