نام حاج داوود یادآور شکنجه قفس، خاطرات تلخ یک زندانی
حاج داوود مبدع شکنجه قفس از استادش لاجوردی پیشی گرفت!
۱. قفس
حاج داوود در سال ۱۳۶۲ شیوه شکنجه قبر (یا همان قیامت، تخت، تابوت، جعبه، دستگاه) ابداع کرد. در این روش زندانی باید درمیان تختههای نئوپانی که از سه طرف او را احاطه کردهاند (به طول ۲ متر و عرض و ارتفاع حدود ۸۰ سانتیمتر) با چشمبند و در سکوت مطلق بدون هیچ تماسی با زندانیان دیگر به صورت چمباتمه می نشست.
این شکنجه مستمر بود. روزها، هفتهها و ماهها ادامه می یافت. این شکنجه آن قدر ادامه می یافت تا یا زندانی تسلیم شود و یا سلامت روانی اش را از دست بدهد.
گاهی در میان این سکوت در تمام مدت از بلندگوها، سخنرانیهای مذهبی، اذان، قرآن یا بعدترها مصاحبه افرادی که بریده بودند، پخش میشد. در این شکنجه، هدف تحت اختیار گرفتن تمامی حواس و تحرک زندانی و به تبع آن تمامی تفکر و اراده او است.
درباره؛ حاج داوود بیشتر بخوانید
یک خانم زندانی دیگر می نویسد حاج داوود به او می گوید که باید به دستگاه برود. یعنی دستگاه آدم سازی!
«در هر گور یک زندانی، با چادر و چشمبند، رو به دیوار نشسته بود. زندانی نخست با فاصلهای از دیوار نشسته بود که حدود بیست سانتیمتر از آن فاصله داشت و زندانی بعدی در انتهای گور، با فاصله ۲ متر از دیوار نشسته بود و همین جریان تا انتهای دیوار ادامه داشت. بدین ترتیب زندانیان نسبت به هم یک زیگزاگ را تشکیل میدادند».
یک زندانی سیاسی دیگر مشاهداتش را از گود زورخانه قزلحصار چنین شرح می دهد: «درب را بازکردم و رفتم بداخل. آن چه را دیدم نشانی از یک کشتار، یک جنایت خونین بزرگ بود. من که داخل راهرو شدم روشن بود. قدمی برداشتم. سمت راست چند اتاقک داشت. … در این حمام نمرههای مرگ، انسانهای جوان بی شماری را دیدم. مردانی نحیف واستخوانی که به دیوار و یا از سقف انگار آویزان شدهاند…. انگار اتاق حلق آویز انسانها بود…». [حماسهخاموش زنان زندانی دهه۶۰؟ : گفتگو هما جابری]
خانم مهری حاجی نژاد در باره قفس می گوید: «روزهای آخری قفس بود که یک شب هراسان همه را از قفس بیرون آوردند. اسم ۵۰ نفر را خواندند که اسم من هم جزو آنها بود… زیر پایم آن قدر خون بود که پایم روی زمین رد میانداخت. این خون اعدام شدهها بود. ولی ما نمی فهمیدیم آن ها را چگونه اعدام می کنند چون صدای هیچ گلولهای به گوش نمی رسید. ۴۷ نفر از این لیست ۵۰نفره را همان جا اعدام کردند…
همه مزدوران با عجله محل را ترک کردند و درها را بستند و ما سه نفر را همان جا گذاشتند. از پشت در صدایی را میشنیدیم که میگفت اینجا چیست؟ و صدای حاج داوود رحمانی جلاد را شنیدیم که گفت اینجا انباری است…».
این هیأت بازدید کننده منتظری بود که برای بازدید از زندان بعد از انتشار خبر مربوط به قفس آمده بودند.
خانم هنگام حاج حسن در مورد شکنجه در قفس می گوید: «حتی سرفه نمیتوانستیم بکنیم و مثلا اگر قاشق مون میخورد به بشقاب به بهانه این که شما با سلول بغلی مورس زدید تا با هم ارتباط برقرار کنید، پشتش شکنجه بود.
همیشه چند تا پاسدار بالا سر بچه ها بود و بدون اینکه ما بفهمیم یهو مورد ضرب و شتم قرار میگرفتیم!
طوری که یک بار به خودمن لگد زدن که من پرت شدم و سرم خورد به دیوار روبرو و تازه این کمترین چیزش بود».
۲. واحدهای مسکونی حاج داوود
در زندان واحد مسکونی بازجوی مرد در خصوصی ترین امور زنان زندانی مداخله میکرد. واحدهای مسکونی جایی بودند که پاسداران و شکنجه گران حاج داوود تمام وقت با زنان زندانی در یک جا بودند. پاسداران وحشی آزادی عمل داشتند که هر کاری با زنان زندانی بکنند.
خانم هنگامه حاج حسن در این مورد می گوید: «در زندان واحد مسکونی بازجوی مرد در خصوصی ترین امور زنان زندانی مداخله میکرد.
از قفس و واحد مسکونی اگر بخواهم بگم توی قزل حصار بخاطر اینکه واقعا مقاومت کردن زنان برای اینها خیلی سنگین بود، یک زندانبانی بود اونجا جدا از خود لاجوردی که خط میداد به این حاج داوود رحمانی که رئیس زندان قزل حصار بود.
اینا آمدن یک سری قفس درست کردند که ما اسمش رو گذاشتیم قفس. یک سری که خودشون میگفتن تابوت و بچه هارو میکردن تو تابوت. یا واحد های مسکونی که میگفتن سگ دونی یعنی انقدر وضع اونجا خراب بود. نه نور داشت نه وسایل بهداشتی داشت حتی غذا رو هم مثل حیون میامدن پرت میکردن جلوی زندانی!
شکر محمد زاده برای من تعریف میکرد که تو واحد مسکونی چه شکنجه هایی که روی اینا اعمال نمیکردن. به طوری که گفت وقتی ما رو میاوردن تو قفس ما احساس می کردیم که داریم استراحت می کنیم. [اولین ملاقات حاج داوود و حاجی لاجوردی بعد از ۲۷سال (طنز سیاسی)]
بدلیل شدت شکنجه در واحد مسکونی، شکنجه های غیر انسانی شکنجه هایی که خارج از بیان است .مثلا خود شکر وقتی میخواست اینارو تعریف کنه لرزش پیدا میکرد.
شکر به من میگفت که ۶ روز، تونستم بشمارم ۶ روز ایستادم بعدش بیهوش شده بود که نفهمید که کی بهوش آمده .
خودش میگفت نمیدونه کی بهوش اومد به هر حال ولی توی واحد مسکونی شکنجه های بسیار رذیلانه شکنجه های غیرانسانی یک مشت پاسدار و بازجوی واقعا ضد بشر!
توی اون واحد مسکونی بودن که تمام ۲۴ ساعت شبانه روز بالا سر اینا بودن و به اصطلاح توی ، خب ما هم زن مسلمان هستیم با یه مردی اونم شما فکر کنید بازجوهای زندان وحشی اینها ۲۴ ساعت با اینها بودن حتی تو خصوصی ترین کار های اینا دخالت میکردن!
مثلا حتی میگفتن جرات نداریم بریم سرویس دستشویی و اگر هم میرفتن همه چیز در دسترس بود و بشدت بچه ها رو اذیت کرده بودن!
خود شکر میگفتش که به ما میگفتن که صدای حیوون در بیارید بعد دولا بشید بعد روی ما سوار میشدند و میگفتن حالا راه ببر ما رو خلاصه له میکردن! بچه ها رو به لحاظ شخصیتی میخواستن که بچه ها له بشن».
۳. شکنجه خاص زنان! توسط حاج داوود
به گفته اکثر زندانیان زن، حاج داوود رحمانی حساسیت و خصومت خاصی با زنان زندانی داشت. [زنان و حماسه های خاموش در زیر شکنجه های حاج داوود]
یک زندانی سیاسی در این مورد می گوید: «تجربه شخصی من این بود که وقتی وارد قزلحصار شدم، لمپنیزم کاملا آشکار در مقابل زنان زندانی را دیدم. به هر حال آن چیزی که در اوین آدم میدید، این بود که از نظر آنها در درجاتی، تو بالاخره ضد انقلاب یا مفسد فیالارض هستی. اما اینجا فرق داشت…».
او میگوید حاج داوود حساسیت خاصی روی زنان قد بلند با چشمان رنگی با عینک و با تحصیلات بالا داشت. او آنان را رهبران و خط دهندگان دیگران تلقی می کرد و برایشان سهیمه خاص شکنجه داشت.
یک خانم زندانی سیاسی دیگر به سازمان عدالت برای ایران می گوید: «شهریور ۶۰ بود، ما بچههای شهرستان را تازه برده بودند آنجا. حدود ۳۰۰-۴۰۰ نفر بودیم. راهروی طویلی بود که بندها را از هم جدا میکرد. آنقدر دراز بود که خودشان با دوچرخه از اول تا آخر آن میرفتند. ما را بردند آنجا و گفتند باید این مسیر را سینهخیز بروید… ما بینمان مادرهای مسن داشتیم که ناراحتی قلبی داشتند.
یک دختر نه ساله به اسم فاطمه بین ما بود. خلاصه گفتند باید سینهخیز بروید و هیچکس هم مستثنی نیست. میگفتند باید تمام مسیر را سینهخیز بروید و برگردید. بعد همانطور که میرفتیم و دیگر انرژی نداشتیم، مرتب هفت، هشت تا پاسدار با پوتینشان میزدند وسط پای ما. خود من خونریزی کردم، بچههای دیگر هم همینطور…».
باشد که تاریخ بزودی در مورد جنایاتی که حاج داوود و همدستانش در حق بهترین زنان و مردان آزادیخواه ایران زمین روا داشتند قضاوت کند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.