اینکه سرزمینهای شرق مهبط پیامآوران خداوندانی بود که خود نمیتوانستند بر زمین فرود آیند و نیاز بود تا پیامآورانی پرچم آرمان آنها را بر روی زمینی که اکنون مسکن مالوف انسان شده بود را برافرازند، کمتر تردید میتوان داشت. سرزمین ما نیز در تاریخ بلند خود از زمانی که مستندات اساطیری در دست داریم، از این حضور خداوند، یا حضور «حقیقت» خالی نبوده است. اینکه پراگماتیزم را به عملگرایی معنی میکنند، برای من وجهی از معنا ندارد. نزد یونانیان غالبا خداوندان «موضوع» نبودند، بلکه چیزهای دیگری مانند نیکی، فضیلت، زیبایی و مانند آن موضوعاتی بودند که در وجه دینی، موضوع محمولی به نام خداوند قرار میگرفتند، و به این سبب حضور خداوند غالبا وجه پراگماتیک پیدا میکرد. در شرق اما با پارادوکس پیچیدهای مواجه بودیم. خدایان نه تنها «موضوع» بودند، بلکه موضوعی به وجه «مطلق» بودند اما نمیتوانستند در این «وضعشدگی» باقی بمانند و در نتیجه همواره نیرویی برای رفع این وضعشدگی وجود داشت. برای رفع «موضوعیت» یا «وضعشدگی» نیاز بود تا مومنین آنها را منتسب به ساحتی قرار دهند که از حریم جلالی برخوردار باشد که هر ناظری را با تیغی بران گردن میزند، و جمالی که هر بینندهای را افسار در گردن به سمت خویش میکشد. این تقابل جلالیت و جمالیت، این وضعیتی که در آن خداوند هم موضوع است و هم متعلق به ساحتی که خارج هر وضعشدگی قرار دارد، در ضمن سرشت سیاسی جوامع شرقی را نیز ساخته است. آخرین نمونه چنین وضعیتی را در جنبش تودهای همگانی سال ۵۷ علیه نظام پیشین شاهد بودیم. توسعه و رشد سریع مناسبات فیزیکی یا محیطی سیستم، سبب توسعه فرهنگ سیاسی و اجتماعی شد که نمیتوانست در قالب ساخت قدرت سیاسی مستقر خود را تجدید کند و توسعه دهد. به این ترتیب امکان پرسش از ساخت قدرت سیاسی پدید آمد. چنین امکانی به سرعت رابطه خود را با همان نظامی که چنین امکان پرسشگری را فراهم کرده بود گسست و وارد ساحت «حقیقت» شد، حقیقتی که پایههای آن بر عرش الهی استوار بود و پایی بر روی سرزمینی نداشت که امکان پرسش علیه خود را فراهم کرده بود. فقدان عملگرایی، یعنی فراموش کردن وضعیتی که در عمل، نقد یک سیستم را ممکن میکنند، احاله کردن آن به «حقیقتی» که خارج از هر وضعیت ممکنی قرار دارد و خود را به عنوان «ضرورتی» که در بن هر «امکانی» قرار دارد. آرمانگرایی یعنی فرا رفتن از وضعیت سیستمی که امکان نقد خود را فراهم کرده و چنگزدن به ریسمانی که یک سر آن به عرش خداوندی وصل است. اکنون نیز شاهد نتیجه چنین چنگزدنی هستیم. در آرمانگرایی که به سرعت چادر سیاه خود را بر سر ایران کشیده بود، هم شاه سابق نظام، هم نیروهای مذهبی مدرن و هم سنتی ماقبل مدرن، هم روشنفکران چپ سنتی و هم چپ مدرن و بسیاری دیگر اشتراک داشتند. آرمانگرایی و تعلق خاطر به ساحت «حقیقت مطلق» پیوندگاه نیروهای سیاسی مختلف بود، به واقع معرکهای بود دیدنی!
پراگماتیزم
شنبه, 24ام مهر, 1400
اضافه شده توسط گیلانی نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.