اردوگاه مرگ آشُویتس، هولوکاست و احمدی نژاد
نوشتهی شیما روادار
سخن گفتن از رویدادهای جهانی که آثار و تبعات عظیم از خود بر جای میگذارند یا گذاردهاند، کاری سهل و در عین حال بسیار پیچیده است، چنان پیچیده که گاهی ناممکن مینماید. آن را سهل برمیشمریم، زیرا ذهن انسان پیوسته مشغول ساده سازی پدیده هاست، تا بتواند آنها را درک کند. این برداشتها و فهمها همه شخصی هستند و نه الزاما معتبر. و هر چه انسان بی تجربهتر و ناآگاهتر باشد، برداشتها و تولیدات ذهنیاش فرومایه تر و کم ارزشتر خواهند بود. همهی ما در بارهی همه چیز اظهار نظر میکنیم و موضع میگیریم. اما این که معتبر و مستند سخن بگوییم موضوعی کاملا جداست.
من تا هنگامی که در حوزهی حریم شخصی خودم سخن بگویم و کاری بکنم به شکلی که اثرش از سوی کسی دیده نشود یا شنیده نشود، هر چیزی میتوانم بگویم و بکنم. من میتوانم سخنان پست و رکیک و نژادپرستانه بگویم. در خانه ام لخت مادرزاد راه بروم، روی فرش اتاق پذیرایی خانه ام خرابکاری کنم، جیغ بکشم و به زمین و زمان ناسزا بگویم. یا آن که به جهاتی بر عکس، سخنان بسیار بشردوستانه بگویم، حق طلبی کنم (به زعم خود)، روزی هزار رکعت نماز بخوانم و یا قرآن، انجیل، تورات و یا اوستا بخوانم. مادامی که کسی از این اعمال من آگاهی ندارد هیچ یک از این کارها ارزش اخلاقی ندارد یعنی خنثا است. اما اگر در خیابان هر یک از این کارها را بکنم، موضوع عوض میشود، زیرا بر دیگران تاثیر میگذارد یا میگذارم. در این نقطه من بخشی از “آزادی” خود را از دست میدهم زیرا خود را در معرض قضاوت دیگران میگذارم. در صحنهی اجتماعی کار من اخلاقی است در نتیجه در معرض قضاوت دیگران قرار میگیرم. کار اخلاقی، به عنوان کاری که به روابط انسانها مربوط شود و بتواند مورد قضاوتی اخلاقی قرار گیرد، صرفا جنبهی مثبت ندارد، جنبهی منفی هم دارد، همانی که بدان میگوییم “غیر اخلاقی، ” یعنی کار اخلاقی با بار منفی. ما در صحن اجتماع آن کاری را که دستاوردهای سودمند و نیک داشته باشد کار اخلاقی مثبت تلقی میکنیم و آن کاری را که نتایج و دستاوردهای منفی و زیانبار داشته باشد کار اخلاقی منفی.
سپهر اجتماعی متعلق به همه است. ثروت همگان است به یکسان. به همین دلیل جامعه دارای قانون میشود. قانون برای تنظیم روابط اجتماعی است تا بهترین و بیشترین دستاوردهای مثبتِ ممکن را تولید کند. محک ارزشگذاری بر قانون نیز همین نکته است. ما با همین ابزارِ تولید (بیشترین دستاورد مثبت برای عامه) قانونِ خوب را از قانونِ بد تمیز میدهیم.
در سطح جهان نیز ما نیازمند قانون هستیم. قوانینی که روابط میان ملتها را به بهترین شکلی تنظیم کنند تا سود بیشتری نصیب ملتها شود. تاریخ قرن بیستم پرشورترین صفحهی تاریخ است. شاید به این دلیل که به عصر ما بسیار نزدیک است و دستاوردهای نیک و بدی داشته است که در تاریخ موجودیت بشر بی نظیر بوده است.
قوانین بینالمللی و مسئولیت ملی
در جهان امروز، دولت نمایندهی ملت است، نه نمایندهی امام زمان نه نایبش و نه شاه. در جهان امروز یک نمایندگی رسمی از سوی مردم در صحن جهانی مورد نیاز است. اسمش را میگذاریم “دولت” و در دنیای امروز دولتِ موردِ پسند، دولتِ منتخب است نه دولتِ منتصب. و بر همین پایه، دولتی را که در جامعهای سر بر میآورد، تجلی ذهنی شعور آن ملت میدانند. این تجلی و این برداشت برای شهروندان مسئولیت به بار میآورد. برای همین است گاهی از دولتی که انتقاد میکنیم آن را به آحاد ملتش نیز سرایت میدهیم.
ملت آلمان با وجود همهی بی رحمی و خشونت و قساوتی که رژیم نازی بر سر مردم خودش آورد، خود نیز مسئول بوده است و مورد شماتت، به خاطر مجموعهی جنایاتی که رژیم نازی آلمان برای جهان به ارمغان آورد. مردم ژاپن نیز مسئول تمام جنایاتی بودند که توسط امپراتوری ژاپن بر مردمان دیگر تحمیل شدند. به همین دلیل دولتهای آلمان و ژاپن پس از جنگ ناچار شدند خسارت بپردازند و نیز بلند پایهترین مقامات کشورهاشان از دولتها و مردمانِ قربانی جنگ رسما عذرخواهی کنند. این مسئولیت به نسلهای بعدی منتقل میشود. دولتِ نوبنیادِ عراق نیز مجبور به پرداخت خسارت به کویت شد در حالی که هیچ یک از مقامات مسئول کنونی در تجاوزات کشور عراق به کشور کویت نقشی نداشت، اما ملت عراق مسئول است با وجود حکومت جنایتکارانه و دیکتاتوری صدام حسین که خود ملت عراق را نیز قربانی کرد. بنابر این، ما (ایرانیان) نیز نسبت به همهی کارها و سیاستهای خارج از عُرف بین المللِ جمهور اسلامی مسئول هستیم. از همین روی این حق ماست که از رژیم جمهوری اسلامی بخواهیم سیاستهای خود را تعدیل کند و به موازات عرفِ جاریِ بین المللی و قوانینِ بین المللی رفتار کند.
جمهوری اسلامی و اسرائیل
آیت الله خامنهای درست میگوید که اگر یک قدم در برابر غرب عقب بنشیند غربیان دو قدم به پیش میآیند و مطالبه بیشتری میکنند. اما آیت الله نیمهی نخست گزارهی منطقی خود را نادیده میگیرد و یا نمیداند. وقتی دولت ایران رسما بر علیه منافع و حتا موجودیت کشور اسراییل اقدام میکند، این به این معنی است که به یک کشور عضو جامعهی جهانی اعلان جنگ میدهد. جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز تولدش قوانین بین المللی را زیر پا گذاشت وقتی صحبت از نابودی اسراییل کرد و بعد هم سفارتخانهی آمریکا را اشغال کرد. پیام آیت الله خمینی به مردم ایران و منطقه جز پیام جنگ چیز دیگری نبود. شعار “اسراییل باید از بین برود” را بنیادگذار جمهوری اسلامی مطرح کرد و تا کنون هیچ مقام دولتی این سخن بی منطق و نامتمدنانهی آیت الله خمینی را نقد نکرده است و همه آن را به عنوان سخن خداوند و یکی از اصول دین پذیرفتهاند. اما این را هم فراموش کردهاند که همین آیت الله گفت: “حفظ نظام از اوجب واجبات است.” یعنی از دین و نماز و اصول دین مهم تر است؛ در نتیجه هر عملی برای حفظ نظام مباح است. این سخن معروف آیه الله خمینی در واقع سرمایهای است برای رژیم ایران که از این بن بستِ خودساخته بیرون بیاید.
پرسیدنی است: چگونه آیت الله خامنهای انتظار دارد روابط دوستانه و برابر با غرب ایجاد کند در حالی که به یکی از اعضای مهم اردوگاه غرب اعلان جنگ میدهد؟ چگونه انتظار عادی سازی روابط با آمریکا را دارد در حالی که با اسراییل در حال جنگِ سرد به سر میبرد؟ این جنگ سرد را ما به راه انداخته ایم نه اسراییل. اسراییل یکی از معدود کشورهایی بود که در زمان جنگ با عراق از ما حمایت کرد و سلاح به ما داد. ایران و اسراییل در زمان جنگ روابط پنهانی داشتند که امروزه برملا شده است. این نکته چیز پوشیدهای نیست. و این همه در زمان حیات آیت الله خمینی و نخستوزیری میر حسین موسوی و ریاست جمهوریِ آیت الله خامنهای و ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی بر مجلس شورای اسلامی بود. یعنی کسانی که با اسراییل معامله میکردند خود را دشمن اسراییل هم معرفی میکردند. اگر این تناقض نیست پس چیست؟ اگر این موضع گیری خیانت به منافع ملی ایران و ایرانیان نیست پس چیست؟ معنای “دروغ” چیست؟ دیگر وقت آن رسیده به حساب اعمال همه در زمان حیاتشان رسیدگی کنیم. و این وظیفهی شهروندان ایرانی است. دیگر باید گفت شتر سواری دُلا دُلا نمیشود. اگر میخواهید یا میخواهیم عضوی از جامعهی جهانی شناخته شویم و حقوقمان را بگیریم میباید الزاما با عرف جهان و حقوق بین الملل هم سازگار باشیم. اگر هم اختلاف نظری داریم از راههای قانونی موجود میباید بهره جوییم تا به اختلافات رسیدگی کنیم.
“سازمان ملل متحد” پس از تجربهی تلخ و سیاه جنگ دوم جهانی بر این نظر بنا شد که از بروز جنگ میان ملتها جلوگیری کند (نمیگوییم همیشه موفق بوده است). مجموعهی قوانین بین الملل در زیر چهارچوب و اساسنامهی این سازمان تعریف میشوند. یک نهاد مرکزی، منبع و مرجع ارزشگذاری بر سر یک سری قوانین است که جهان شمول هستند. یعنی محدود به زمان و مکان خاصی نمیشوند. حقوق بشر در زیر این چهارچوب تعریف میشود و به دولتها ابلاغ میشود؛ نه پیشنهاد. حالا اگر جمهوری اسلامی میگوید ما ضوابط حقوق بشری خودمان را داریم و مال شما را نمیپذیریم (ادعای آیت الله آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، بنگرید به این منبع. او البته در جای دیگری سخنی متناقض بر زبان آورده) ؛ این موضعگیری منجر به دور ماندنِ خودخواسته از جامعهی جهانی میشود.
موضوع مردم فلسطین نیز میباید از کانال همین نهاد (سازمان ملل متحد) حل و فصل شود. استفاده از هر کانال دیگری به معنای جنگ و کشتار و نابودی و شکست است. چیزی که تا کنون اعراب سه بار تجربه کردهاند و نتیجهی یکسان گرفتهاند. و حالا ایران بناست چه چیزی را تجربه کند؟ بنا نیست به خاطر مردم فلسطین (که در زمان جنگ جانب صدام حسین را گرفتند) ما با اسراییل درگیر شویم. اسراییل دشمن منافع ملی ما و امنیت ما نیست. اسراییل ما را تهدید نمیکند ما چرا باید اسراییل را تهدید کنیم؟ جمهوری اسلامی در طول حیات خودش کوشید خود را به جهان عرب نزدیک کند و جهان عرب پیوسته دست رد به سینهاش کوفته است. لجاجت این حکومت درکشدنی نیست. تا کی باید آب در هاون کوبید؟ این که میگوییم اسلام با منافع ملی ایران سر سازش ندارد در اینجا روشن میشود و مقامات جمهوری اسلامی هم بارها گفتهاند حاضرند ایران را فدای اسلام کنند. بنابر این، چه چیز به این افراد مشروعیتِ حکومت بر ملت ایران را میدهد؟
لازم است از رییس جمهور تازهی ایران، حسن روحانی، بپرسیم: مشکل رابطه با اسراییل را چگونه حل خواهد کرد اگر میخواهد ایران به جامعهی جهانی بپیوندد؟ طرح این پرسش از این رو ضرورت دارد که بدون عادی سازی روابط ایران و اسراییل هیچ یک از اهداف بلند مدت ایران محقق نخواهد شد. راه عادی سازی روابط تهران و واشنگتن از تل آویو میگذرد. بدون تأمین منافع و رضایت اسراییل، آمریکا به ایران چیزی نخواهد داد. ما یک سیاستمدار راستگو و صادق و شجاع میخواهیم که این را در ایران اعلام کند. البته این وظیفهی آیت الله خامنهای است؛ زیرا تصمیم گیرندهی نهایی کشور، او است. پس این مشکل هم بر دست وی حل میشود. اما لازم است رییس جمهور تازهی ایران این نکته را توضیح دهد چگونه مشکلات فراوان امنیتی و اقتصادی و اجتماعی ایران را حل خواهد کرد در حالی که کشور ما با غرب در جنگِ سرد بسر میبرد. مشکل ما این جنگ سرد است که باید هر چه زودتر به پایان برسد پیش از آن که منجر به سقوط رژیم شود.
دیدار از آشُویتس
من این مطلب را پس از دیداری از آشُویتس مینویسم. در تمام مدتی که آن مکان را میکاویدم تا آن “دروغ برساختهی صهیونیسم” را (به نقل از رییس جمهور فعلی ایران، محمود احمدینژاد) کشف کنم از آنجا که آقای احمدی نژاد تاریخ قرن بیستم را به زیر سؤال برد بدون آن که زحمتی برای اثبات مدعای خویش بکشد، من به جای او در اردوگاه مرگ آشُویتس قدم میزدم و بر شناعت بی پایان بشر میگریستم.
دامنهی جنایات هولوکاست تنها محدود به یهودیان نبود. ملت لهستان به واقع قربانی اصلی هولوکاست بود. شهر پر از موزههای مربوط به دوران جنگ است. حتا کاخ ریاست جمهوری این کشور در زمان جنگ مقر ستاد ارتش آلمان برای فرماندهی جبههی شرق بود. به طور کلی برخورد آلمان با لهستان در مقام اشغال و الحاق این کشور به خاک خود بود و هیتلر دستور مستقیم به نیروهای مسلح داده بود که هیچ گونه رحم و شفقتی نسبت به مردم لهستان روا ندارند. او حکم به نابودی کامل ملت لهستان داده بود. آنها خاطره و فرهنگ ملت لهستان را نابود میکردند. آموزش در این کشور محدود به دوران ابتدایی شده بود که بچهها فقط بتوانند بخوانند و بنویسند و جمع و تفریق کنند. آموزش متوسطه و عالی ممنوع و غیر قانونی بود. تمامی اهالی فرهنگ لهستان هدف گشتاپو (پلیس مخفی آلمان نازی) بودند. تعداد بسیار زیادی از قضات و وکلای لهستانی و استادان دانشگاه و مهندسان و متخصصان و هنرمندان لهستانی قربانی گشتاپو شدند و به قتل رسیدند. فقط به این جرم که تحصیل کرده بودند. پس از جنگ تنها از زندان مرکزی گشتاپو در شهر ورشو نزدیک به ۶ هزار کیلوگرم خاکستر انسان بیرون کشیدند. این در حالی است که اشغال فرانسه، برای نمونه، فقط تا پایان جنگ بنا بود ادامه یابد و گشتاپو هرگز به آن اندازه که در لهستان سختگیر بود بر فرانسویان سخت نگرفت. از هیچ زندانی در فرانسه خاکستر مردگان کشف نکردند یا خبرش را من در هیچ جای نخوانده ام. بنابر این، اگر جنایت هولوکاست را صرفا محدود به یهودیان بدانیم اشتباه تاریخی مرتکب شده ایم. حق ملت لهستان و کولیها (اهالی رومانی) و روسها و سایر قربانیان را از سرتاسر اروپای اشغال شده نادیده گرفته ایم.
مسئله اسرائیل
در ادبیاتِ سیاسیِ ایران پیوسته از صهیونیسم به عنوان یک جنبش ضد بشری یاد میکنند در حالی که تاریخ قرن بیستم را نمیدانند. صهیونیسم در واقع جنبش آزادی بخش برای یهودیان است، به ویژه یهودیان اروپا که پیوسته مورد تبعیض و ستم اروپاییان مسیحی بودند. پس از تجربهی نازیسم و هولوکاست یهودیان تصمیم به تشکیل کشوری گرفتند که بتواند از حقوق و جان مردم خود دفاع کند. این یک عمل مشروع اخلاقی است. معنی کشور اسراییل این است. موضوع روانشناختی مقامات اسراییلی دفاع از یهودیان است در سطح جهان تا دوباره جنایات هولوکاست تکرار نشوند. آنان در سرزمین باستانی اسراییل کشور خود را بنا کردند که در آغاز در توافق با فلسطینیان (که هنوز کشوری تشکیل نداده بودند) و مردم منطقه بود. چرا گناه موضوع جنگ طلبی را فقط باید بر دوش اسراییلیان انداخت؟ چرا باید نقش منفی اعراب را در این مناقشه نادیده گرفت؟ مظلومیت صرفا برابر با بی گناهی نیست.
البته در شکل اخلاقی و انسانی باید گفت فلسطینیان به همان اندازه از حق برخورداری از امنیت و آزادی نصیب میبرند که یهودیان. ایدهی دو کشور همجوار در سرزمین باستانی اسراییل هر روز بیشتر نیرومند میشود و ملت اسراییل دارد خود را آماده پذیرش این حق برای فلسطینیان میکند. اعراب هم وجود اسراییل را به عنوان یک کشور مستقل پذیرفتهاند. ایران در این وسط چه میگوید و چه کاره است؟ ما که بنا نیست کاسهی داغتر از آش باشیم.
میان اسراییلیان و فلسطینیان سرانجام توافقی صورت خواهد گرفت: یا به صورت دو کشور دوست در همسایگی با یکدیگر زندگی کنند و یا سرزمینهای فلسطینی به صورت پیمان مشترک المنافع زیر حاکمیت اسراییل تشکیل شود و به صورت یک منطقهی خودمختار اداره شود. ایران بهتر است که از این توافقاتِ محتملِ آینده حمایت کند تا آن که بگوید همهی سرزمین باستانی اسراییل متعلق به فلسطینیان است و بعد رییس جمهورش بگوید یهودیان بروند در آمریکا یا در نقطهای در اروپا ساکن شوند. تعیین تکلیف برای ملتی بدون شنیدن نظر آنان مصداق فاشیسم است. آنان نیز برای ملتهای دیگر تکلیف روشن میکردند و نظر خود را تحمیل میکردند. مگر هیتلر، موسولینی، استالین و هیرو هیتو (امپراتور ژاپن در زمان جنگ دوم) چه کار میکردند؟ آنها هم میگفتند از فلانی یا فلان جماعت خوشمان نمیآید درنتیجه یا باید بمیرند یا بروند در گولاک یا آشُویتس زندگی کنند تا بمیرند.
چند عکس از آشُویتس
برای عبرت آقای احمدی نژاد در اینجا چند عکس از آشُویتس به رسم سوغات میآورم. این نوجوان ۱۶ ساله تنها یک ماه در اردوگاه مرگ آشُویتس دوام آورد. به چشمان نجیب و بی گناه او نگاه کنید. چشمان کنجکاوش هفتاد سال است که میپرسند چرا؟
یا به تصویر این دختر بچه دو ساله خوب نگاه کنید که نقش موش آزمایشگاهی را برای پزشکان دیوانهی نازی بازی کرده بود و به آن خال کوبی روی دست چپش نگاه کنید:
شما انتظار دارید یهودیان همچنان بی پناه زندگی کنند؟ چرا؟ چون شما صهیونیسم را نمیپسندید و تایید نمیکنید؟ جهان که بر پایهی فهم و شعور جمهوری اسلامی نمیگردد.
به این آمار دقت کنید:
در فاصلهی سالهای ۱۹۴۰-۱۹۴۵ نازیها دست کم ۱۳۰۰۰۰۰ انسان (شهروندان، و اسرای جنگی) را تنها به این اردوگاه آشُویتس تبعید کردند. بیش از ۱۱۰۰۰۰۰ از این افراد به قتل رسیدند. این که یک مقام رسمی دولت ایران تاریخ را با وجود هزاران سند رسمی به جا مانده از آرشیو دولت آلمان نازی و سایر دولتهای درگیر جنگ، و نیز خاطرات افراد جان بدر برده و نیز اعترافات فرماندهی اردوگاه آشُویتس (رودُلف هِس در دادگاه نورنبرگ) را نادیده بگیرد و انکار کند، و بگوید این تاریخ دروغ است و سپس زحمتی برای اثبات مدعای خویش نکشد، خود یک جنایت است؛ زیرا او دارد همدستی با نازیها میکند. این کارِ شنیع و غیر اخلاقی را رییس جمهور ایران کرده و هزینه اش را ملت ایران میپردازند. وی در تازهترین سخنرانی خود گفته است: “طرح مسئله هولوکاست ستون فقرات نظام سرمایهداری را متلاشی کرد. این موضوع تنها عامل قدسی آنها بود. به هر حال ما مثل شما بسیجی و بیترمزیم. سرمان را پایین انداختیم و مباحث را مطرح کردیم. ما در بحث اصلاح جهان هم به دنبال جنگ نبودیم بلکه از تعامل و اندیشه و فرهنگ حرف زدیم.”
آقای رییس جمهور، به شما توصیه میکنم برای عبرت سری به آشُویتس بزنید و از بارگاه قربانیان و نیز بازماندگان، از ملت لهستان، از ملت یهود، از کولیان، از روسها و سایر مللی که در این اردوگاه و همهی اردوگاههای نازیها جان باختند طلب بخشش و مغفرت کنید اگر وجدان دارید.
پرسشی که در پایان مطرح میکنم این است: میراث جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیست و چه خواهد بود؟ به جز تحمیل یک ایدهئولوژی فرسودهی قرون وسطایی از درون حجرههای حوزههای به اصطلاح علمیه قم و نجف و محروم کردن ایران از برقراری روابط عادی و صلح آمیز با جهان چیز دیگری بوده است؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.