رویکرد عمومی دولت جدید در قبال مشکلات تقریبا لاینحل نظام اسلامی چه خواهد بود؟ از سالیان دور نوشتم که نظام اسلامی برای حل معضل بنیادین حکمرانی سیاسی خود، یعنی ارائه مدلی برای آشتی انبساط ایدئولوژیک و انقباض کارکردی که به آن دچار است و در ضمن موتور محرک دینامیک درونی ساخت قدرت و صورت آن نیز هست، تنها توانسته سه گفتمان را تولید کند و از این بابت دچار انسداد تولید گفتمانی نیز شده است، یعنی دولت شبه-انقلابی، دولت سازندگی آمرانه و دولت مشارکت سیاسی. استدلال هم کردم چرا نظام جمهوری اسلامی یک «سیستم» است و به مثابه سیستم، در موارد زیادی مکانیزمهای درونی آن برای بقاء، بالای سر تصمیم‌گیرندگان اصلی و رهبران نظام عمل می‌کند. اینکه سناریوی محتمل ساخت جدید قدرت بعد از مرگ رهبر کنونی نظام چیست و چرا مدل اسلامی‌شده چین کمونیست شانس بیشتری برای بالا آمدن دارد را توضیح دادم. اما علی‌الاصول دوره جدید دولت باید تکرار دولت مشارکت سیاسی جناب خاتمی بوده باشد همچنانکه دولت روحانی تکرار دولت هاشمی و یا احمدی‌نژاد تکرار گفتمان انقلابی دولت رجایی و پس از او بوده است. با این وجود به نظر می‌رسد کودتایی برای تصاحب قدرت در داخل نظام اسلامی صورت گرفته تا این چرخش را متوقف کند. اما به نظر نمی‌رسد ضرورت‌های درونی که مکانیزم بقاء آنها را تحمیل می‌کند قابل توقف باشد. مسئله به این ترتیب است که نیروهای جدید که خود را اصولگرا می‌نامند عملا در حال ادامه همان سیاست‌های هستند که الزاما می‌بایست در تکرار دوره جناب خاتمی در پیش گرفته می‌شده، یعنی استفاده از نیروهای جدید، کاستن از فشار سیاسی و تلاش برای ترمیم شکاف بین دولت و ملت. به این ترتیب، دوره دولت جدید تلفیقی از سه گفتمان پیشین خواهد بود با این امید که بستری ایجاد شود تا مدل دو سیستم در یک کشور با ملاحظات اسلامی بعد از مرگ رهبر کنونی نظام پیاده گردد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)