صرفن یک سؤال بود برای شفافسازی؟ برای اینکه مشخصاش شود که نرگس محمدی همچنان در پشت میلههای زندان به سر میبرد؟ برای اینکه ملتفت شود که اگر هم زندان است؛ چه محرومیتهایی را متحمل میشود؟ از چه حقوقی برخوردار است؟ چرا نمیتواند با بچههایش که سالیانِ سال است که آنها را ندیده؛ از طریق تلفن صحبت کند؟ دغدغهی رنجِ بچههای او را داشت؛ که دور از مادرشان بودند و نمیتوانستند حداقل به کلامی و سخنی از فرسنگها دور صدای مادرشان را بشنوند؟ خود را داشت جای او میگذاشت و از رنجِ او رنجور میشد؟ رنجِ مبتلابه سرزمین بود که فکروذکرش را به رنجهای او هم راه میبُرد؟ همهی تلخیها و تباهیها و تیرهگی و سیاهیهای مسلط به روزوروزگارِ وطن بود که ذهن او را تا پسوپشت میلههای زندان اوین هم برده بود و نمیتوانست ذهن خود را از زیر بار آن رها کند؟ انگار که یکی دور از وطن، ولی در همه حال به ذهنی مشغول در حالوهوای وطن؟
و یا اندیشهی دیگر زندانیانِ در بند بود که او را واداشته بود که نرگس محمدی را اینچنین به پرسش بکشد؟ اندیشهی حقوحقوق آنها بود که آنها چه حقوحقوقی دارند؟ رنجِ سختی گذرانِ آنها داشت او را آزار میداد که آیا آنها هم چون نرگس محمدی میتوانند با خانوادهشان از طریق تلفن ارتباط برقرار کنند؟
هرچه بود فقط رنجِ مردم بود که او را اینچنین واداشته بود که به زبانِ غریب، سؤالش را اِستوری کند؟ مخاطباش چه کسانی بودند؟ داشت آنجلیناجولی را شیرفهم میکرد که رودست خورده است؟ داشت هیئت نوبل نروژ برای اعطای جایزه صلح را به نقد میکشید و شیرفهمشان میکرد که برندهای را که برای صلح معرفی کردهاند؛ چندان شایستهی این مُسما نیست؟ داشت چشم جهانیان را به ظلم هویدایی میگشود؟ داشت در کارزارِ نبرد برای رهایی از شرِ دیکتاتوری، از جهانیان یاری میجست؟
یا به کمک آنجلینا جولی آمده بود تا با معرفی بیشتر برندهی جایزهی صلح نوبل در همراهی با مبارزهی مدنی زنان ایرانزمین شریک شود تا بتوانند گامِ جهانی بلندتری در این مسیر پر سنگلاخ بردارند؟
داشت از موقعیتی که برای خودش متصور بود؛ گامی برای تسکین درد زندانیانِ در بند برمیداشت؟ داشت از موقعیت راهبریایی که برای مسلکومرامِ سلطنت قائل بود؛ نمودِ عینی و واقعی رواداری را نه فقط با طرفداران سلطنت که با کلیهی ایرانیان دردمند به تمرین میگذاشت؟ با هوش سرشاری که در خود سراغ داشت، عزمِ آن داشت که با جدوجهدهای اینچنینی، راهِ برای گفتوگوی همهی ایرانیان را باز کند؟ میدانست که مخالفانِ وضعیتِ موجود ایرانزمین را فقط گفتوگو و تحمل یکدیگر است که میتواند گِرد هم جمع کند؟ میدانست که حلقهی مفقوده برای پایان دادن به استمرار وضعیتِ موجود، همان تبلیغ و تکثیر و تمرین تساهل و تسامح و گفتوگوست؟ و از اینرو بود که با توجه به جایوجایگاه خود در میان سلطنتطلبان، میخواست اولین قدمِ مبارک را در این راه بردارد تا به تکثیر آن در بینِ طرفداران سلطنت، راهی برای گستردهگی ایران پیدا کند؟
ولی شوربختانه اینچنین نبود. او هم غرق در حالوهوایی بود که خود را بینیاز از صحبت و گفتوگوی با دیگران میدید. او هم اسیروعبیر ویژهگی و خصلت تعلق خاطر به تعلقات قومی و قبیلهگی بود. او انگاری چشمانش نظارهگرِ چشماندازی نبود که بتواند کلیت وضع موجود را رصد کند. او نمیتوانست به آن نگاه راهبُردی دست پیدا کند که کسانی چون بهارهی هدایت آنرا دریافته و مشخصههای اصلی گیر کردن در وضعیت ممکن را بهخوبی دریافته بود که از پشت میلههای زندان، از “بیپرواییِ برخی نیروهای سیاسی در دامن زدن به نزاعهای بیهوده بهجای انجام دادنِ کارویژههایشان” شِکوه میکرد و همهی مخالفان را اینگونه نهیبشان میزد که:« و شما در قامتِ رهبریایستادگان، به قدرِ بزرگی کاری که میخواهید انجام دهید، بزرگ باشید. و چشم از هدف برندارید که تاریخ این سرزمین ما را نخواهد بخشید اگر این میدان را به تمناهای شخصیمان ببازیم، و از این بابت احدی را از آیندهی ایران مأیوس کنیم.»
او اگر به آن نگاهِ کلان دست یافته بود؛ به بیان و کلام پیراستهشده از تمناهای قومی مسلط میشد. اما در فقر از این نگاه بود که انگاری بدنبال بهانه بود که به جان برندهی جایزهی نوبل صلح بیافتد. در گرفتاری به تمناهای قومی قبیلهای بود که دنبال چنگ انداختن بود گویی.
در توصیف این وضعیت بود که بهمن کلباسی اینچنین توئیت میکرد:«همزمان با افزایش فشارهای حکومت روی نرگس محمدی و در واکنش به پاسخهایش به آنجلینا جولی، نخست در یک تویت مجری «من و تو» و حالا یاسمین پهلوی در اینستاگرام به سراغ برنده جایزه صلح نوبل رفتهاند. خانم پهلوی نوشته برایش «معما»ست که چگونه نرگس میتواند با آنجلینا صحبت کند ولی با پسرش نه.
آنجلینا جولی اما در همان آغاز، نوشته است پرسشها را از طریق خانواده برای نرگس فرستاده و «کوتاه» و «غیر مستقیم» با او صحبت کرده که قطع شده. کسانی که حداقل اطلاعاتی از شرایط زندان دارند میدانند که زندانیان بند عمومی حق تماس با خانواده در داخل را دارند. (خواهر، برادر و پدر نرگس در ایران)
برای تماس مستقیم با خارج اما فقط اگر مقامهای حکومت بخواهند اجازه دهند؛ ممکن است که همانطور که خانواده نرگس در پاریس بارها در مصاحبهها گفتهاند برای آزار و اذیت بیشتر او چنین اجازهای نزدیک دو سال است داده نشده.
خانم پهلوی توضیح خانم جولی در همان آغاز متن گفتگو در مجله «تایم» را نخوانده؟ اگر باز هم ابهام داشته چرا پیش از انتشار «استوری» درباره زنی که نیمی از دو دهه اخیر را به خاطر مقاومتش در برایر حکومت در زندان گذرانده، با فرزندان یا همسر نرگس در پاریس تماس نگرفته تا از شرایط مطلع شود؟»
این بود که از پسِ تلقینِ تشکیک او، انگاری فرمانی از مرکز فرماندهی سلطنتطلبی صادر شده بود. حسن دایی توئیت میکرد که:«فتوای تکفیر نرگس محمدی از طرف یاسمین پهلوی، مرجع تقلید شاهپرستان صادر شد.» از آن پس، طرفداران سلطنتطلبی، چون لشگری در شبکههای اجتماعی مختلف به سمتِ نرگس محمدی حملهور شدند. هر کدام هر کلمه و اصطلاحی را که در خشاب داشت به سمتِ او شلیک کرد.
مرتضی اسماعیلپور ضمن حمایت از سؤال “والاحضرت یاسمین پهلوی” و نواختن مخالفانش به نام “فاندبگیران” و “بیشرف” اینچنین توئیت میکرد:«نرگس محمدی در داخل زندان با آنجلیا جولی صحبت میکند اما با فرزندان خود صحبت نمیکند!!؟ چگونه است که طی سالهای اخیر مدام میگویند او از حق صحبت با فرزندان خود محروم است و خانوادهاش تایید میکنند اما خانم محمدی مدام بیانه میدهد و گفتگو میکند؟ مردم احمق نیستند شما بیشرف هستید.»
مجتبی واحدی هم داشت به «نرگس محمدی» بابت این مصاحبه کارت قرمز میداد. شاهین نجفی نیز در ادامهی این ترور شخصیتی، از احتمالِ همکاری او با سپاه و یا بازی در زمین سپاه، میگفت و ضمن رد اتهام همکاری با سپاه، او را متهم به بازی در زمین سپاه میکرد.
اکانتی هم که خود را آتروپات معرفی میکرد؛ توئیت میکرد که: «والاحضرت یاسمین پهلوی پرسشگری کرد که چطور جولی با نرگس محمدی تلفنی صحبت کرده! مادر یلدا اقافضلی که فرزندش در راه آزادی و آبادی ایران جاویدنام شد نسبت به توماج پرسشگری کرد اما….»
آیا کسی از آنها دنبال حقیقت بود؟ آیا دنبال جواب به “سؤالات و ابهامات” خودشان بودند؟ تداوم حملات سایبری به کلماتی رکیک و حتی توهین به مدافعان نرگس محمدی از سمت آنها، چندان شکی باقی نمیگذاشت که انگاری جز برای تخریب، کلمه از خشاب ذهنشان بیرون نمیکشند تا در شبکههای اجتماعی، چیز مبتذلی را تایپ کنند؛ با این همه، تقی رحمانی که به نحوی مخاطب سؤالات بود؛ توئیت کرد که:«برای گوش شنوا. مصاحبهها غیر مستقیم است. مانند دیگر مصاحبه و نوشتههای نرگس، نام افراد برای تلفن کردن زندانی از سوی زندانبان ثبت میشود. نام علی و کیانا میان نامها نیست، چون نزد من هستند. یکبار دایرکت کردیم برای صحبت با بچهها، اما با تهدید قطع تماس دائمی دایرکتکننده ،امکان منتفی شد.» ولی واکنشها و کامنتهای زیر این پُست تویتری آقای رحمانی، نشان میداد که “گوش شنوایی” در بینشان یافت نمیشد. اغلبشان با عناوین فِیک و کاذب، با توهین و تمسخر و به کار بردن الفاظ رکیک؛ انگاری فقط و فقط برای همین منظور، داشتند زیر آن پُست، به کلمات و اصطلاحات و محتواهای چرکین و زننده، کامنت بار میگذاشتند.
آیا این همه نشان از بروز یک خشم داشت؟ آنها نمیتوانستند شخصیت مستقل از خود را به رسمیت بشناسند؟ کسانیکه تبار خود را مبارزه با دیکتاتوری در هر نامونشانی تعریف میکردند؟
نرگس محمدی در آن مصاحبه از فعالیت خانوادهی خود در زمان انقلاب گفته بود که به قصد «طرفداری از دموکراسی و مخالفت با استبداد» به انقلابیون پیوسته بودند. آیا خاطر “والا حضرت یاسمین پهلوی” از این مُکدر گشته بود که چرا برنده جایزه صلح نوبل، انقلاب پنجاهوهفت را در راستای مبارزه با استبداد قلمداد کرده بود؟
و یا گویی بهدلیل ابتلای به انحصارطلبی، حیلتها به کار بسته بودند برای تخریب و از میدان به در کردن هرگونه احتمال قوت و شکلگیری گفتمان رقیب؟
و در این صورت اینها پیروی از «رانههای شخصی» به بهانهی حمایت از جنبش نبود؟ بروز همان استعداد «فرقهسازی» و «فراموش کردن کارویژهها» و «نگاه تفننی به کنشگری» نبود؟ بروز و ظهور همان خصلتها و ویژگیهایی نبود که بهاره هدایت از پشت میلههای زندان، به استمرار این خصلتها هشدار داده بود؟ آنها با توجه به ادعایی که برای جای و جایگاه خودشان قائل بودند که اغلب ایرانیان را راهبری میکنند؛ در صورت باور واقعی به این ادعا باید در پی این میبودند که دنبال کدامین فضیلت باشند که بزرگترین ظرفیت ممکن برای اجماعسازی را فراهم کنند؛ نه اینکه چنان رذیلتی را موجب شوند که بیشترین نفاق و کینه و تفرقه را بهجای بگذارند. از این سبب نبود که اصولگرایان از بروز این نفاق، انگاری داشتند از شادی بال درمیآوردند؟ سیاوش اردلان توئیت میکرد که: «خشنودی روزنامه ارزشی همشهری از کارزار تخریب نرگس محمدی :توسط سلطنتطلبان: روزنامه همشهری سوال بحثانگیز یاسمین پهلوی رو ‘قابل تامل’ توصیف کرد. روزنامه همشهری نوشت: چیزی که مصاحبه نرگس محمدی به طور خاص افشا کرد، مجموعه دروغهای ضدانقلاب درباره شکنجه و سختی کشیدن زندانیان سیاسی بود.»
اگرچه تقی رحمانی، تذویر و ریای حکومت را هم اینگونه برملا میکرد که:«نظام در میان دعوای ناشیانهای که راه افتاده برای خود نوشابه باز میکند آن هم گازدار. اما توضیح نمیدهد که چرا کارت هوشمند تلفن نرگس فقط زمانی وصل میشود که به خواهر و برادرش باشد. نامی از شماره تلفن بچهها علی و کیانا نیست.»
و در نهایت، گویی حکومت از این آب گلآلود داشت ماهی خودش را میگرفت. انگاری ارتش سایبریاش را قاطی ارتش سایبری سلطنتطلبان میکرد تا بتواند از بلوای ایجاد شده؛ حظ خود را ببرد. و اینرا شراگیم زند اینگونه توئیت میکرد:«واقعا هم تهش رو بگیری حداقل در مورد یاسمین پهلوی به همین یک جمله میرسی. حسود هرگز نیاسود! و جمهوری اسلامی هم دقیقا از باگ شخصیتی این زن باخبر هست. این زن هیچگاه آرام نخواهد شد و تا وقتی که ببینه دیگر زنانی هستند که به خاطر فعالیتهاشون و تاثیرگذاریشون و عرضه و توانمندیشون مورد توجه و احترام مردمند؛ به سوی اونها با پشتوانه لشکر سایبری/شاهاللهی/صادراتی حمله میکنه. او در این مسیر حالا حتی قادر نیست ظاهرسازی کنه و سیاستمدارانه جلو بره. تکرار ادعاهای بیپایه و بیمایه علیه نرگس محمدی رو ما از سایبریهای کف توییتر و امثال سالومه انتظار داریم. اما حالا همین مزخرفات دستمایه حملات اولیاحضرت! به نرگس محمدی شده است. عجیب اما واقعی…»
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.