هر چه به تاریخ باصطلاح انتخابات ریاست جمهوری -برخی از اصطلاح خلاقانه «رای گیری» استفاده می کنند- نزدیک می شویم گمانه زنی برای لیست کاندیدهای احتمالی گرم تر می شود. نامزدهایی از جنس سیاسی، نظامی تا اقتصادی و فرهنگی و… چهره هایی اغلب آشنا در فضای سیاسی چهار دهه گذشته که هر یک بنوعی یادآور خاطرات آزاردهنده این دوران سیاه تاریخ ایران هستند. خبرگزاری های وابسته به سپاه همچون فارس و تسنیم و الباقی تلاش زیادی می کنند که تنور تبلیغات انتخاباتی را گرم کنند هر چند هنوز بطور رسمی تمام قد ورود نکرده اند و منتظر ثبت نام های نهایی هستند اما اینبار خودشان هم بصراحت اعلام می کنند که طبق پیشبینی ها میزان مشارکت پایین خواهد بود.
فارغ از بازی های تبلیغاتی نظر مردم همچنان همانی است که در گذشته بود یعنی “سگ زرد برادر شغال است!”.این یکی از آن ضرب المثل هایی است که باید مراقبش بود چرا که می تواند همچون شمشیر دولبه عمل کند. از یک طرف بار معنایی اش این است که مردم اعتماد و اعتقاد خود را به نظام سیاسی حاکم مطلقا از دست داده اند و دیگر فریب نخواهند خورد. اما از طرف دیگر نشان از خنثی بودن مردم دارد. یعنی برایشان فرقی نمی کند که سگ زرد باشد یا شغال و رای دادن یا رای ندادن خود را در آمدن یکی از این دو بی تاثیر می دانند و نتیجه می گیرند که بلاخره یکی از این دو از صندوق بیرون خواهد پرید، پس چرا ذهن خود را درگیر شرکت کردن یا نکردن کنند. سازمان های تبلیغاتی اطلاعاتی حکومت روی این بخش از جامعه حساب باز کرده اند. آنهایی که هنوز تکلیفشان با خودشان روشن نیست. به اعتقاد من این گروه از هموطنان اصلی ترین نقش را در باصطلاح انتخابات پیش رو بازی خواهند کرد. گروهی که روی طنابی نازک راه می روند و به راحتی به یک سو پرتاب می شوند. رای های معلق میان زمین و آسمان. بنظرم این باور -متاسفانه حداکثری- که مشارکت یا عدم مشارکت فرقی در نتیجه ندارد و از میان شغال ها و سگ های زرد بلاخره یکی موفق خواهد شد، بیشتر از آنکه خمیرمایه سیاسی داشته باشد ریشه در فضای اجتماعی و فرهنگ دارد. نمایشی بودن انتخابات در ایران در ۴۲ سال گذشته و قبل از آن در دوران پادشاه فقید اعتقاد و ایمان مردم به قدرت نهفته در دل اتحاد مردمی را تا حد زیادی زیر سوال برده و می طلبد که اینبار بیش از سیاسیون نقش جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی در بازسازی ایمان مردم به قدرت خودشان پررنگ شود. و «سوابق تاثیرگذاری اتحاد و اجماع مردمی بر سر لزوم عدم مشارکت در نمایش های انتخاباتی در دیگر کشورها می تواند در این مسیر بسیار راهگشا باشد. ساخت مستندی از این سوابق تاریخی که به موفقیت جبهه مردمی در دیگر کشورها انجامیده حرکتی بزرگ در این راستا خواهد بود.» از آنجا که به اذعان غالب تحلیل گران، سیاست زدگی در ایران به آنچنان عمق و درجه ای رسیده است که مردم را به سمت و سوی ناامیدی مطلق از ملی گرایان و سیاسیون سوق داده این مهم وظیفه ملی همه روانشناسان و جامعه شناسان ایرانی است که در اقصی نقاط دنیا همچنان دل در گرو عشق به ایران و ایرانی دارند. راه اندازی چنین پروژه ای طبیعتا از توان یک نفر خارج و مستلزم کار تیمی است و عزم جزم رسانه ای را می طلبد. که امیدوارم اینبار جدی تر به آن پرداخته شود.
همانطور که در بالا اشاره کردم این معضل بنوعی برگ برنده ای در دست سازمان های تبلیغاتی اطلاعاتی نظام شده است. اگر به عقب برگردیم خواهیم دید که امثال محمود احمدی نژاد و حسن روحانی یعنی دو کاندیدایی که هیچکس تا زمان نمایش انتخابات حتی نام آنها را هم نشنیده بود از همین سوراخ بیرون آمدند. برادران شغال بودند، سگ های زردی که زرد می گفتند و زرد می نوشتند اما از نظر مردم، همان مردمی که بودن یا نبودن خود پای صندوق رای را بی تاثیر می دانند لااقل شغال نبودند. اینجا دقیقا همان نقطه ای است که مشاطگان وارد میدان شدند و با ترفندهای مرسوم از طریق انواع و اقسام روش های پروپاگاندای سیاسی چهره پردازی کردند. در اینگونه موارد مطبوعات حتی آن دسته غیروابسته و مستقل نیز ناچار در این بازی وارد می شوند و اصطلاحا پیازداغش را زیاد می کنند. گاهی آنقدر زیاد که به کارخانه های تولید مصدق السلطنه و قوام السلطنه و مشیرالدوله و خلاصه همه مشاهیر و رجال نامدار سیاسی البته از نوع ثانی بدل می گردند. و متاسفانه از این طریق کمک شایان توجهی به آنهایی می کنند که شغلشان این است که گنجشک را رنگ کرده و جای قناری به ملت بفروشند. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان! گاهی بدلیل مشکلات اقتصادی پول هم در این صندلی مطبوعات چی ها میز بازی را پرشورتر می کند. (دور از جون اهل مطبوعات) در نهایت زردی ها با کمی سرخاب و سفیداب به صورتی گرایید و چهره های کریه المنظر به چهره هایی هر چند نه زیبا اما قابل تحمل بدل گردید. این بازی دیرینه است اما در آخرین هنرنمایی این مشاطگان -از حق نگذریم هنرمند- قابل تحمل کردن دو چهره ناشناس یعنی آقایان محمود احمدی نژاد و حسن روحانی را داشتیم. دو عجوزه ای که پس از بزک کردن های تخصصی برای میلیون ها ایرانی لااقل از پشت توری لباس عروس قابل قبول بنظر رسیدند و زمانی آحاد ملت به خود آمدند که توری روی صورت آنها کنار زده شد. دو عجوزه ای که با کوله باری از وعده هایی که همه در دل می دانستند هیچوقت تحقق نخواهد یافت اما صرف به زبان آوردنشان از جانب یکی از نامزدها برایشان شیرین بود، وارد ضیافت شدند.
اما اینبار، خبر رسیده است که عکس های فتوشاپی خبرگزاری های وابسته به حکومت که هر روز به لیست نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اضافه می کنند قرار است صرفا در همین حد باقی بماند. طبق آخرین خبرهای واصله برگرفته از آخرین گزارشات سازمان های اطلاعاتی هیچیک از چهره های شناخته شده قابلیت تحت عمل جراحی زیبایی قرار گرفتن و زیر دست چهره پردازان نشستن را ندارند و همگی مهره های سوخته رژیم و صرفا سیاهی لشکر این دور از باصطلاح انتخابات هستند. یکی دو چهره جدید ظرف چند روز آینده زیر دست مشاطگان اطلاعاتی تبلیغاتی خواهند نشست، به حول و قوه الهی برای تست گریم اولیه. از همین حالا برایشان سابقه سازی شده است. عکس های قدیمی آنها را با کراوات یا پاپیون از همین حالا می توان در فضای مجازی رصد کرد. خیلی هم پرشور به آیت الله خامنه ای می توپند. و آیت الله هم بزرگوارانه با نیشخند، قریب به این واکنش را از خود نشان خواهد داد که «از بنده حقیر خوشش نمی آید اما انتخاب مردم است، و ملاک رای مردم است!”
جمهوری آخوندی این عجوزه هزار داماد، هزاران رنگ و هزاران نیرنگ و هزاران مشاطه حرفه ای در آستین دارد. و برای مقابله با رنگ ها و نیرنگ ها و مشاطگانش به همه نیاز داریم. عکاس، نقاش، طنزپرداز، موزیسین، ورزشکار، خواننده، حقوقدان و… جامعه شناس (بیشتر از بقیه) و از همه مهم تر اهل مطبوعات. برآورد مشارکت همین حالا حداقلی است، کافی است توری روی صورت عروس را قبل از ورود به حجله کنار بزنیم!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)