تنها دو ماه تا نمایش انتخابات ریاست جمهوری وقت باقی است. در داخل نظام تقریبا همه سازمان ها و نهادهای اطلاعاتی-امنیتی-تبلیغاتی به تکاپو افتادند. کاندیداها هم یکی یکی سر از سوراخ بیرون می آورند. قرار است با اسانس سیاسی تا نظامی و اقتصادی و فرهنگی نامزد داشته باشیم. چیزی شبیه به وضعیت دختر دم بختی که پدر خانواده در خانه را به روی همه باز گذاشته است و فقط یک شرط بیشتر ندارد، خواستگار باید از میان فامیل باشد، حتی فامیل دور! در این میان سپاه هم از قافله عقب نمانده است و برای اولین بار بطور نیمه رسمی تقلاهایی می کند. از چهره های نخ نمایی که پای ثابت همه نمایش های انتخاباتی چهار دهه گذشته بودند همچون کهنه سردار پاسدار محسن رضایی تا جوجه سردارهای تازه سر از تخم بیرون آورده و جویای نام همچون سردار پاسدار سعید محمد. هر چند نامزدی اولی سوژه خنده و پست های طنز اینستاگرامی است و دومی را در حالیکه هنوز درست روی پا نایستاده و در حال تاتی تاتی کردن بود خود سپاه به کاتیوشا بست و از صحنه انتخابات که هیچ کلا از صحنه محو کرد. بنظرم نام این بنده خدا را باید بعنوان یکی از اولین قربانیان بازی های انتخاباتی پیش رو گوشه صفحه یادداشت کرد. تا پایان نمایش لیست بلندبالایی خواهیم داشت.
آقای دکتر عارف (پدر “ژن خوب” و یکی از بنیانگذاران اصلی فلسفه “ژن برتر”) که بدلیل سکوت عارفانه اش در مقام نماینده مردم در مجلس در جامعه «عارف صامت» لقب گرفته است، نیز آغاز کارزار انتخاباتی خود را اعلام نموده. یکی دیگر از برندهای مطرح، آیت الله علامه سید حسن خمینی است، که در میان مردم کوچه و بازار به «ربع امامی» یا «ربع خمینی» معروف است. وی یکی دیگر از بنیانگذاران اصلی فلسفه ژن برتر در ایران اسلامی است. هر چند احساس نیاز نمی کند که به زبان بیاورد. از آنجا که وصیت نامه بابابزرگش کمی دست و پایش را بسته مدعی است، همچون مولای متقیان علی فقط اگر مردم به در خانه اش بروند و درخواست کنند بر اساس احساس وظیفه وارد صحنه خواهد شد. نشنیدم کسی به در خانه اش رفته باشد و درخواست کرده باشد ولی ظاهرا احساس نیاز نموده و پاچه ها را بالا زده و وارد گود شده است. آقای دکتر احمدی نژاد و دارودسته اش هم مطابق معمول زیرزیرکی و آب زیر کاه وار در قلعه فلک الافلاک ولنجک و البته خانه نارمک مشغول رایزنی با علمای اعلام و آیات عظام و حجج اسلام در اقصی نقاط ایران است. هر چند هنوز رسما و علنا وارد میدان نشدند، اما بیشتر از آنهایی که رسما وارد شدند فعالند.
تیم اصلاحات در حالت آچمز مطلق است. کیش و مات! خودشان هم بخوبی می دانند که نه «تَکرار میکنم» های آقای خاتمی، نه بیانیه های آقای کروبی از حبس خانگی در ویلایش در شمیرانات که توسط پسرش در لندن منتشر می گردد، نه دعاهای آقای میرحسین موسوی که به سختی و با کمک یک صندلی سر سجاده نشسته است، نه آویزان شدن های آقای حسن روحانی به لزوم برگزاری همه پرسی، نه تک مضراب های توئیتری صلح حسنی، نه فلسفه اسلام رحمانی و نه تفاسیر و تعابیر با طعم اصلاحات از آیات قرآنی، یا حتی مقالات آقای صادق زیبا کلام استاد الاساتید علوم سیاسی… نمی تواند بوی تعفن هشت سال گذشته که مشام جامعه را مسموم نموده خنثی کند.
و اما، آیت الله خامنه ای که مثل همیشه وقتی به بن بست می خورد و احساس خطر جدی می کند لحنش نرم و پدرانه می شود. از ایران اسلامی به ایران عزیز شیفت می کند و توجه مخالفین نظام سیاسی تحت رهبری اش را به خطراتی که عدم مشارکتشان در انتخابات برای ایران عزیز به ارمغان می آورد جلب می کند. در تناقضی آشکار مدعی می شود که هیچ رژیمی حاضر نیست مخالفینش را در روند انتخابات وارد و سهیم کند برغم این واقعیت (بزعم او) حتی مخالفین هم باید در انتخابات شرکت کنند! چرا که پای ایران عزیز در میان است. در یک نگاه کلی رویکرد حاکمیت از “کشتیم، خوب کردیم کشتیم” به سمت “نکشتیم، اما اگر هم کشتیم، اشتباه کردیم و عذرخواهی می کنیم” می چرخد. همان سیاست معروف نرمش قهرمانانه بر سر پیچ تاریخی.
در این میان بحران فقدان مرجعیت مسئله را بغرنج نموده. در گذشته ای نه چندان دور یعنی تا قبل از سال ۵۷ و تغییر رژیم یکی از اصلی ترین مراجع و منابع مردمی مراجع مذهبی بودند. تقریبا در تمامی عرصه ها هر گاه مردم بر سر دوراهی قرار می گرفتند به نظر آنها اصطلاحا فتوای آنها استناد می کردند و یکی از دو راه را بر می گزیدند. بر همین اساس است که آیت الله خامنه ای بارها اعلام نموده اگر نتوانستید خودتان به یقین برسید به مراجع رجوع کنید. البته آیت الله بهتر از هر کسی می داند که مدتهاست رکن مرجعیت مذهبی در ایران از میان رفته و یک قدم فراتر ماجرا معکوس شده است. یعنی مدتهاست که مردم صبر می کنند تا مراجع مذهبی فتوایی صادر کنند تا دقیقا عکس آن عمل کنند! از دید مردم مراجع مذهبی استقلال رای خود را از دست داده اند و به مترسک هایی بدل گردیدند که حتی کلاغ ها هم به آدمیت نمی شناسندشان. مراجعی که وقتی مردم را در خیابان ها به رگبار مسلسل می بندند، وقتی عزیزان مردم را در هواپیمای مسافربری در آسمان به موشک می بندند، وقتی مردم با فقر و فحشا و اعتیاد دست به گریبانند و تا کمر در سطل آشغال پی لقمه نانی برای زنده ماندن هستند، همچون مار به سوراخ هایشان می خزند و لالی انتخابی بر می گزینند که مبادا از گربه شاخ بخورند و پول توجیبی اشان قطع شود، این جماعت مرجع فسادند نه مرجع دینی و مذهبی.
بعد از مراجع مذهبی، ملیون قرار داشتند، بنوعی مراجع سیاسی ملی گرا. این گروه نیز صاحب فتوا بودند. برای مثال جبهه ملی ایران، نهضت آزادی ایران، حزب ملت ایران و امثالهم. این مراجع پس از انقلاب قلع و قمع شدند و رهبران و فعالانشان یا اعدام و تیرباران و یا ترور و یا این گوشه و آن گوشه جهان پراکنده شدند. این روزها به تعداد کشورهای جهان (بعضا شهرها!) جبهه ملی ایران داریم. که هیچکدام آن دیگری را قبول ندارد. مدعیان جبهه ملی ایران در داخل، خارج نشینان را قبول ندارند و برعکس. بر این اساس از جبهه بودن و ملی بودن هیچ نشانی باقی نمانده و بتبع آن وضع ایران هم روشن است. یعنی خودشان دچار بحران مرجعیتند چه رسد به اینکه برای دیگران مرجع واقع شوند. به همین منوال بقیه احزاب و گروه های قبلا مورد وثوق مردم.
جای این مراجع را این روزها گروهی موسوم به سلبریتی ها و یا اینفلونسرها پر کرده اند. اکثرا از جامعه هنری یا بعضا ورزشی و بقیه فضاها. متاسفانه در بسیاری از موارد شاهد بودیم که فتواهایی خلاف شرع! از این عزیزان صادر شده که غالبا بعدها موجب پشیمانی خود آنها نیز گردیده و برائت جستند و حلالیت طلبیدند اما زمانی که دیگر کار از کار گذشته بوده است و پشیمانی بی حاصل.
اینگونه فقط نظام سیاسی ایران با بحران مرجعیت دست به گریبان نیست بلکه اپوزیسیون نظام نیز عمیقا درگیر این معضل است. در انتخابات پیش رو نیاز به یک مرجعیت سیاسی-ملی داریم. مرجعیت در اینجا نه به این معنی که آخوندوار فتوای بکن- نکن، بخور- نخور و حلال-حرام صادر کند بلکه به این معنی که نقش سخنگوی اپوزیسیون و بازتاب دهنده رویکرد کلی اپوزیسیون در برابر پروپاگاندای نظام حاکم باشد. معضل فقدان یک سخنگوی مورد وثوق در اپوزیسیون ایران دیرینه است اما در بزنگاه های تاریخی همچون نمایش انتخابات خرداد ماه بیشتر رخ می نمایاند. جای این شخصیت بسیار خالی است و حضورش می تواند بسیار تاثیرگذار باشد.
در یادداشت قبل گفتم شاهزاده رضا پهلوی با پایین آمدن از اریکه شاهزادگی و زیر سوال بردن جایگاه موروثی اش و ارجاع جایگاهش در فضای سیاسی آینده ایران به نظر مردم رسما حسن نیت خود را به فعالان اپوزیسیون ثابت نمود. بنظرم در موقعیت فعلی و بر اساس واقعیات عینی یکی از بهترین گزینه ها برای نشستن بر مسند سخنگوی اپوزیسیون، سفیر صلح ملت ایران در جهان، و بازتاب دهنده اعتراضات گسترده مردمی به خودکامگی و دیکتاتوری حاکم بر ایران شاهزاده رضا پلوی است. صد البته اگر کسی (غیر از معرفی خودش!) گزینه مناسب تری سراغ دارد و پیشنهاد دهد با آغوش باز از آن استقبال خواهیم کرد. مبارزه مدنی از طریق به حداقل رساندن میزان مشارکت در نمایش انتخابات خرداد ماه می تواند بزرگترین قدم اپوزیسیون در ۴ دهه گذشته باشد. آنچه من آن را به یک انقلاب مدنی عظیم تعبیر می کنم. یک انقلاب مدنی مسالمت آمیز که بحق سنگین ترین تودهنی به دیکتاتوری مذهبی حاکم خواهد بود. و یک مرجع و سخنگو نیاز دارد.
وظیفه همه اعضای اپوزیسیون است که رسانه ها را نیز به سمت و سوی حضور یک سخنگو در اپوزیسیون جلب کنند. در صورت همصدایی و هم سویی و هم رای شدن در راستای معرفی یک سخنگوی مورد وثوق، بطور طبیعی رسانه های آزاد نیز این جایگاه را به رسمیت خواهند شناخت. از این طریق مرجعیت شکل خواهد گرفت و باور دارم که بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. بنظرم نیازی به توضیح نیست که این درخواست هیچ مغایرتی با استقلال رای احزاب و گروه های سیاسی و فعالان مستقل سیاسی ندارد. ائتلافی است در راستای شکل گیری یک “پیمان نوین” برای ساخت ایرانی نوین.
بمدت ۴ دهه تفرقه و تک صدایی را تجربه کردیم. بیایید برای یک بار هم که شده هم صدا شویم. مردم منتظر شنیدن یک صدا هستند. صدای میلیون ها نفر در یک صدا. در عالم موسیقی یک آلبوم به نام خواننده اش شناخته و معروف می شود ولی همه می دانند که یک موسیقی خوب حاصل کار دسته جمعی ده ها نوازنده خوب، شعر خوب و بکارگیری صدها فاکتور دیگر است. در حقیقت صدای خواننده در یک قطعه موسیقی تبلور یک ائتلاف دسته جمعی است. سازها را با هم کوک کنیم وگرنه خداوند نوازندگی هم که باشیم خروجی اش صدایی وحشتناک و گوش خراش خواهد شد.
ختم کلام، زدن از شما، رقصیدن از ما، هر سازی که بزنید، در هر دستگاهی که بزنید، به سازتان خواهیم رقصید، به این شرط که با هم کوک کنید و بعد بزنید. اگر نوازنده هم نیاز داشتید از دور دستی بر آتش دارم! نوازندگی ام بدک نیست. والسلام
بحران مرجعیت؟!
دوشنبه, 16ام فروردین, 1400
منبع این مطلب صفحه شخصی در فیس بوک
نویسنده مطلب: مهرداد امیررحیمیمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.