یکی دو سال پیش بود که سخنرانی سارکوزی در امارات متحده عربی خبرساز شد، سخنرانی که در آن شیوه مدیریت متمرکز در چین و امارات را تحسین کرده و از مشکلات مدیریت در کشورهای دموکراتیک گله کرده بود. محور اصلی سخنان او البته مسئله «رهبری» درازمدت بود که چندان با تغییرات کوتاه مدت نظام سیاسی در غرب سازگار نیست. آیا مدلی برای وفق دادن این دو وجود دارد؟
https://www.thenationalnews.com/uae/sarkozy-praises-uae-s-leadership-model-1.709755
چنین بازاندیشیهایی در مورد نظامهای سیاسی البته محدود به سارکوزی نماند. کسینجر نیز اخیرا چنین نظری را تلویحا تائید کرد و گفت که ظرفیت رقابت چین مسئله داخلی غرب است و نه تقصیر چینیها، نقطه نظری که تاکید میکرد غرب باید اعتماد به نفس خود را در مقابل چین بازیاید.
https://www.reuters.com/article/us-usa-china-kissinger-idUSKBN2BI2MK
در عرصه سیاست بینالملل تکرار تصمیمات اشتباه غربیها واقعا ملال آور است: سوریه، میانمار، عراق، افغانستان، یمن، لیبی، لبنان، ایران و کره شمالی نمونههایی از این دست هستند. مدیریت فشل کشورهای غربی در مدیریت بیماری همهگیر کرونا نیز اکنون بر همگان آشکار شده است. اما سوال اینجاست: غرب چه ابزاری در دست دارد تا با نظامهای متمرکزی مانند چین مقابله کند؟ روزی نیست که بایدن در صحبتهای خود از «ارزشهای دموکراتیک» سخن نگوید. او چنین دکترینی را در راهبرد امنیت ملی که در ماه جاری توسط کاخ سفید منتشر شده نیز تاکید کرده است.
https://www.whitehouse.gov/wp-content/uploads/2021/03/NSC-1v2.pdf
اما این ارزشها که گویی پاشنه آشیل نظامهای متمرکز هستند، خود نیز در غرب تحت فشارند. سوای از قدرت گرفتن راست افراطی، مسئله اما کمی مهمتر و عمیقتر است. لیبرالیسم جدید که همه امورات بشری و غیر بشری را تحت معادلات و مناسبات سرمایه بازتعریف میکند، عملا ارزشهای دموکراتیک را نیز که از وجه ایدهآلیستی و متافیزیکی برخوردارند، تضعیف کرده است. مهم نیست آیا کارگر امریکایی بیکار است یا خیر، برای بازگشت هرچه بیشتر سود، لازم است تا سرمایه جایی برود که حاشیه سود بیشتری را نصیب سهامداران کند حتی اگر کشوری باشد که به قولی بیش از یک و نیم میلیون در آن در بردگی به سر میبرند، یعنی چین. در چنین فضایی است که کشورهای اروپایی برای منتفع شدن در پروژه ۵G در معامله با چین حتی خطرات جلوی دماغشان را هم نمیبینند و فقط با توپ و تشر امریکاییهاست که کوتاه میآیند. اما طنز تلخ قضیه در اینجاست که برای تقویت ارزشهای دموکراتیک که علیالاصول امری متعلق به جامعه مدنی است، نیاز به مداخله بیشتر «دولت» است، همان دولتی که انقباضی شدن آن خواست اصلی جامعه مدنی است. زمانی دور داریوش شایگان کتابی نوشته بود تحت عنوان آسیا در برابر غرب. اگرچه امروز مسئله به صورت غرب در برابر آسیا تغییر کرده، اما به گمانم تعریف درستتر مسئله این است: غرب در برابر غرب.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.