ساویز شفائی
ساویز شفائی را میتوان اولین فعال حقوق رنگینکمانیهای ایران دانست.
ساویز شفائی فعال حقوق بشر، نویسنده و شاعر ایرانی است اما چیزی که نام او را در تاریخ ثبت میکند فعالیتهای او در زمینه حقوق دگرباشان در سالهایی بود که این موضوع در جامعهای مثل ایران بسیار ناشناخته و تابو بود و میتوان از او به عنوان اولین فعال حقوق دگرباشان ایرانی نام برد.
ساویز شفائی متولد ۸ شهریور ۱۳۲۹ در ایران است. او پیش از انقلاب در سال ۱۹۷۲ میلادی در دانشگاه پهلوی شیراز نخستین سخنرانی یا طرح مسئله را درباره دگرباشان و رنگینکمانیها ایراد کرد. این اقدام تابو شکنانه ساویز در جامعه نا آشنا و شدیدا مردسالار آن زمان نشانه روحیه مبارز و مقاوم او در رسیدن به حقوق انسانی رنگینکمانیها بود.
با توجه به تابو بودن مسائل رنگینکمانیها تاکنون هیچ خبرنگار مستقلی در ایران امکان جستجو برای یافتن خبر یا متن سخنرانی ساویز را نداشته است، اما حسین ترکپور در مصاحبه با رادیو زمانه در این باره میگوید: «از سخنران پرسیده بود درباره محرومیتی که همجنسگرایان تجربه میکنند چه میتوان گفت. حتما فرد باید فقیر و دردمند باشد تا به عنوان یک فرد محروم از حقوق اولیه شناخته شود؟ سوال ساویز، بسیار تازگی داشت؛ حتی برای محیط دانشگاهی ای مثل دانشگاه شیراز». این سخنرانی یا طرح پرسشنامههای انتقادی را می توان یکی از برجسته ترین کارها در کارنامه ساویز دانست.
به طوری که وبسایت «گی تو دی» در این باره میگوید:«ساویز با یک پرسشنامه جامعه شناختی مسائل موجود را پیرامون گرایش جنسی به چالش کشید و پیشگام یک سخنرانی تحقیقی شد که به رفتار انسانها میپرداخت. رفتارهایی رایج در ایران آن زمان که نسبت به محبت همجنسخواهانه میشد. ساویز با این انتظار که عده کمی از افراد گوش به حرفهای او خواهند داد، زمانی که چند صد نفر از هم دانشگاهیهای خود را که گرد هم آمدهاند تا به سخنرانی او گوش دهند دید شگفت زده شد».
ساویز در سال ۱۹۷۶ برای ادامه تحصیل وارد آمریکا شد و در دانشگاه سیراکیوز به تحصیل و پژوهش در زمینه جامعه شناسی پرداخت و این مهاجرت زمینهای مناسب تر برای مطالعه درباره جنسیت و گرایشات جنسی برای او فراهم کرد و در همین سالها بود که او تصمیم گرفت به عنوان یک همجنسگرا آشکارسازی کند و با انجمنهای حقوق بشری انگلیسی زبان برای دفاع از حقوق دگرباشان فعالیت کند و حتی جوایزی هم ببرد. او بعدها با تشکیل گروه هایی از دگرباشان فارسی زبان خارج از کشور همکاری را آغاز میکند و در سال۱۹۹۱ به عضویت مجله هومان در میآید و به یک عضو فعال بدل میشود.
از زندگی شخصی و خانوادگی ساویز اطلاعات زیادی در دست نیست اما همین قدر میدانیم که محیط باز خانواده و میل اعضای خانواده برای تحصیل و فرهیختگی بستری برای او ایجاد کرد تا با فرهنگ و هنر پیوندی محکم برقرار کند و خانواده او گرایش جنسی او را پذیرفته و در این راه از او حمایت و پشتیبانی کردهاند مادر او مهین شقاقی در این خصوص میگوید :«میتونم بگم اولش کمی متعجب و شوکه شدم، نمیتونم تفسیر کنم. ولی یک منع داشتم، هیچ وقت تعصب راجع به مسائل انسانها نداشتم. در ایران هم این فعالیتها رو میکردم. من پیش از این اقلیتی رو نمی شناختم که بخوام باهاش آشنا بشم ولی هر چه بیشتر متوجه شدم تصمیم گرفتم خودم هم در این راه مبارزه کنم». مهین شقاقی خود برای حمایت از فرزندش به عضویت گروه پی فلگ در آمریکا در آمد که فعالیت آنها در راستای مشاوره و صحبت با والدین افراد دگرباش بود. ساویز دهه آخر زندگی خود را با شخصی آمریکایی به نام جیم فورد میگذراند و در ده سال آخر زندگی او را به عنوان همدم زندگی خود انتخاب کرده بود جیم فورد بعد از مرگ ساویز درباره او مقالهای در فضای مجازی منتشر کرده که در آن در ارتباط با جوانب مختلف شخصیت و زندگی ساویز صحبت کرده و البته او نیز چند سال پس از درگذشت ساویز بر اثر سرطان فوت کرد.
روشن است که مسیری که ساویز انتخاب کرد در آن قدم بگذارد برای او خالی از رنج و سختی نبود، اما این سختیها مانعی در برابر او برای رسیدن به هدفهایش نبود. ساویز در فضای بسته ایران سختیهای بسیاری کشید اما غمگینتر از آن این است که ایرانیان خارج از کشور حتی در آمریکا هم به آزار و اذیت او میپرداختند. شرایط زندگی را در خارج از کشور نیز برای او سخت میکردند. به طوریکه مهین شقاقی در مصاحبه با مجله « اقلیتها» در این باره میگوید: «یک روز در یکی از روزنامههای شهر مقالهای نوشت و رسما مسائل خودش رو مطرح کرد. مقاله درباره عدم تعصب در این مورد بود که ایرانیها در این مورد خوانده بودند و از اون موقع دیگه عکس العمل ها شروع شد. از فحاشی تا تهدید به آتش زدن خانه و این که باید از این شهر بروید. کار به جایی رسید که گروههایی که از ساویز حمایت میکردند به مسئولین خبر دادند و شهرداری و پلیس وارد عمل شدند». حسین ترکپور درباره این موضوع میگوید: «ساویز هم احتیاط میکرد؛ به خصوص از لحاظ امنیتی. چون تلفنهای بدی دریافت میکرد؛ از تهدید گرفته تا فحش و بد و بیراه».
ساویز شفائی سرانجام در سال ۱۳۷۹ مدت کوتاهی بعد از تشخیص سرطان در کنار مادر و همسرش فوت کرد. یادش گرامی
لاشه من را بسوزانید
شعرها را نه
شاید یک پیغام
سال های سال
بعد از من
آشنا بر گوش یک نا آشنا گردد
لاشه من را بسوزانید
خواب های جوهرینم را نگه دارید
……………………..
گور و بارویی نمی خواهم
مشتی خاکستر ز بودم را
بدست هرزه گرد باد بسپارید
در میان بستر هیچ رود نام آور
معرفت یا عشق یا تقدیس جاری نیست
جویباری کوچک و گمنام هم کافیست
تا با زلال آب
آمیزم”
ساویز شفائی، شعری از دفتر شعرش «ضیافت زندگی»
منابع :
متین محمدی، ساویز، پدر دفاع از حقوق اقلیتهای جنسی ایران، مجله اقلیت (شماره هفتم، شهریور و مهر ۹۲)، وبسایت گروه هومان ساویز شفائی – دانشنامه همجنسگرایان (hamjensgera.com)
مصاحبه با مهین شقاقی مادر ساویز شفائی
نویسنده: آرش سعدی و شایان. میم
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.