آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود زجان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی

در محیط طوفانزا , ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

دامنِ محبت را گر کنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)