جواد ظریف، عامل دیپلماسی خارجی حکومت اسلامی در مصاحبه اخیر خود خواستار یک تصویر نهایی برای رابطه با امریکا شد، با تاکید بر این موضوع که این نظر شخصی خود اوست و نظر نظام نیست. اینکه ریشه دشمنی حکومت ایران نه تنها با امریکا بلکه با مجموعه تمدنی غرب در چیست را در چند نوشته پیشین اشاره کردم. اما وضعیت کنونی به ویژه با روی کار آمدن جناب بایدن را میتوان یک وضعیت تمام عیار انسداد و قفلشدگی سیاسی نامید که درآن هیچیک از دو طرف قادر به اتخاذ ابتکار عمل برای گشایش نیست. اما کفه مهمتر در سمت ایران قرار دارد. حکومت اسلامی نه تنها در سیاست خارجی خود بلکه در سیاست داخلی با یک انسداد تمام عیار مواجه است. چنین انسدادی آنچنان شدید است که نه تنها در رابطه ملت-حاکمیت، بلکه در شکافهای ایجاد شده داخل خود حاکمیت نیز خود را نشان میدهد. خیمه و عمود نظام در این اواخر گفتههایی را به زبان میآورد و سیاستهایی را اعلان میکند که از دید ناظران آگاه میزان پرت بودن او را وضعیت کنونی کشور روشن میسازد. به گمانم رهبر کنونی نظام فقط دارد تحمل میشود و نزدیکترین افراد به او نیز منتظر درگذشت سریعتر او هستند تا تلکیف انسداد پیش آمده را مشخص کنند. اما سناریوهای محتمل کدامند؟ قبلا در باره چند سناریوی محتمل نوشتم. از آن میان پروژه چینیسازی کشور را محتملتر دانستم. باید توجه کرد که انسداد سیاسی پیش آمده معلول دو انسداد دیگر و مرتبط به هم است. انسداد ایدئولوژیک و انسداد گفتمانی. در حوزه ایدئولوژیک، روایت اسلام انقلابی شیعی به تدریج اعتبار خود را از دست داده است. با نفوذ فرهنگی غرب در قالب علوم انسانی جدید، آشکار شده که مبانی تئوریک دینی از چنان استحکامی برخوردار نیست که بتواند در مقابل نظریههای رقیب غربی تاب بیاورد. حداقل این نکته دیگر اکنون برای انقلابیون جوان سالهای دور و فرماندهان امروز سپاه روشن شده که چنین ایدئولوژی حداقل در مدیریت سیاسی کشور دچار نقایص فراوانی است. چنین ضعفهایی به ویژه خود را در این پرسش اساسی نشان میدهد که تا چه اندازه میتوان به روایت اسلام انقلابی شیعه که توسط روحانیون فاسد تبلیغ میشود باور داشت و به اتکاء به آن به جنگ تمدن غرب رفت؟ حتی اگر چنین روایتی مشروع هم باشد، جواز مشروعیت چنین مقابلهای به بهای فلاکت دامنگستر مردم از طرف چه نهادی صادر شده است؟ تقویت جبهه روحانیون سنتی حوزه در مقابل روحانیون فاسد انقلابی که در سالهای اخیر تشدید نیز شده، به چنین سوالاتی دامن زده است. به این ترتیب سهم روحانیت در حکومت به نفع حکومت پاسداران کاهش مییابد، پاسدارانی که اکنون مشروعیت دستورات را با اتکاء به سلسلهمراتب سازمانی توجیه میکنند و نه مبنای ایدئولوژیک آنها. با تضعیف نقش روحانیت، این خلاء ایدئولوژیک باید با توسل به سازوکار دیگری جبران شود و چه سازوکاری بهتر از گونهای تکنوکراسی و بروکراسی اسلامی شده. به این ترتیب است که کم کم پروژه چینیسازی در این راستا شکل میگیرد، پروژهای که در ضمن وفاداری به بنیانهای ایدئولوژیک در هیات حاکمه که عموما نیروی نظامی خواهد بود، صورتهای مورد توافقی از تکنوکراسی و بروکراسی را جایگزین حکمرانی کنونی میکند. در بعد انسداد گفتمانی نیز شاهد وضعیت مشابهی هستیم. گفتمان سیاسی که پایهگذار آن رهبر انقلاب یعنی جناب خمینی بود و توانست سه گفتمان اصلی در طول عمر خود تولید کند، یعنی دولت انقلابی، دولت اعتدال و سازندگی و دولت توسعه سیاسی، به گونه رقتباری سترون و عقیم شده است و امکان تولید گفتمان جدید را از دست داده است. تا کنون این سه گفتمان در قالب پنج دوره سیاسی پشت سر هم و در یک سیکل تکرار شده است و این وضعیت دوری مسدود شده باید در جایی شکسته شود. در نوشتهای که کمی قبل از روی کار آمدن جناب خاتمی نوشته بودم، ضمن پیشبینی پیروزی دولتی مشابه خاتمی در انتخابات آن سال، تلاش کردم نشان دهم چرا نظام جمهوری اسلامی در بعد گفتمانی نمیتواند بیش از این سه گفتمان سیاسی را تولید کند. به هر روی، آنچه در سالهای پیشرو شاهد خواهیم بود نشان خواهد داد زمامداران این نظام تا چه حد از درایت سیاسی برای برونرفت از انسداد پیشآمده برخوردار هستند.
انسداد سیاسی در ایران و راه برونرفت از آن
یکشنبه, 5ام بهمن, 1399
اضافه شده توسط گیلانی نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.