در پی مذاکرات محرمانه بین کاسترو و خروشچف در جولای ۱۹۶۲، مقدمات نصب موشکهای میانبرد هستهای ایلوشین با برد ۱۶۰۰ کیلومتر در اگوست همان سال در کوبا فراهم شد. در این زمان ایالات متحده در تب و تاب انتخابات کنگره بود و کاخ سفید توجه چندانی به اتفاقاتی که زیر گوشش در ۹۰ مایلی ساحل فلوریدا در حال انجام بود نداشت تا آنکه در ماه اکتبر یک هواپیمای جاسوسی امریکا از سکوهای پرتاب موشک در کوبا عکسبرداری کرد. جان کندی رئیس جمهور وقت بلافاصله دستور تشکیل کمیته اجرایی امنیت ملی را داد و تصمیم گرفت عبور تمام کشتیهایی که از شوروی به مقصد کوبا در حرکتند را سد کند. این واقعه که به بحران موشکی کوبا هم معروف شد جهان را تا آستانه یک جنگ تمام عیار هستهای پیش برد. ماحصل این بحران نابودگر اما یک توافق مهم بود که بعدا در انعقاد توافقات آتی هستهای هم موثر بود. شوروی قبول کرد که موشکهای خود را تحت نظارت سازمان ملل از کوبا برچیند و امریکا نیز توافق کرد بدون تحریک مستقیم از سوی کوبا به این کشور حمله نظامی نکند -سال قبل از آن یعنی آوریل ۱۹۶۱ عملیات خلیج خوکها برای پیادهسازی نیروهای مخالف کاسترو در این کشور شکست خورده بود- امریکا همچنین قبول کرد تا پنهانی موشکهای هستهای خود را از خاک ترکیه و ایتالیا جمع کند. یک خط تلفن قرمز هم بین کاخ سفید و کرملین برقرار شد که برای کنترل و مهار منازعات آتی، حیاتی بود. این بحران در ضمن منجر به توسعه یکی از رشتههای مهم در ریاضیات کاربردی شد که به نظریه بازیها معروف است، نظریهای که در آن هدف بهینهسازی استراتژی برد است با این فرض که طرف دیگر نیز استراتژی بهینه را برای بازی خود انتخاب میکند. از آن زمان تا کنون این دانش از گسترش فوقالعادهای برخوردار شده و بخش مهمی از ریاضیات عملی را تشکیل میدهد. این مقدمهای بود تا به موضوع اصلی این نوشته وارد شوم. قبلا بارها و بارها نوشتم که چگونه اروپا در مقابل ایران عملا زمینگیر شده و از کاربست هر ابتکار عملی در این زمینه ناتوان است. اما به واقع چه بر سر اروپا آمده که چنین مفلوک و ناتوان شده است؟ البته سالهاست که اروپا حتی توان تامین امنیت داخل مرزهای خود را نیز از دست داده است و اگر کمکهای نظامی و فنی ایالات متحده و همچنین کمکهای اطلاعاتی اسرائیل نبود، حقیقتا معلوم نبود کشورهای این قاره چگونه نیازهای حیاتی امنیتی خود را تامین میکردند. سوای از مسایل فلسفی مربوط به ناتوانی اروپا مانند نظام اخلاقی که کشورهای این قاره خود را مبلغ آن معرفی میکنند و به تاسی از نیچه باید آن را اخلاق بردگان نامید، و یا حمایتهای درازمدت ایالات متحده که سیاستمداران اروپایی را مانند بچه ننورهای مرفهی درآورده که عاجزند از اینکه تمبان خود را بالا بکشند، مسئله دیگری نیز در اینجا وجود دارد که قبلا هم در باره آن نوشتم. استراتژی که اروپا ابلهانه آن را بارها و بارها تکرار میکند: کاهش تنش در خاورمیانه به هر قیمتی. چنین استراتژی عملا تمام کارتهای بازی اروپا را سوزاند و آن را از ترسیم یک خط قرمز برای رفتارهای منطقهای ناتوان ساخت. به علاوه چنین استراتژی عملا مانع شکلگیری یک بازی معقول شد، بازی که در آن طرفها از گزینهّهایی برخوردارند که میتواند بازی طرف مقابل را محدود کند، و این مانع از شکلگیری یک تعادل پایدار در منطقه شده که طرفین در آن از توانایی پیشبینی رفتار طرفهای دیگر برخوردارند. هنگامی که سخنگوی اتحادیه اروپا در امور خارجه در پاسخ پرسش خبرنگاری که از او میپرسد پلان بی شما در زمینه مسئله هستهای در منطقه چیست میگوید پلان بی ما همان پلان اول ماست و آن هم نگهداری توافق هستهای است به هر قیمتی، میتوان به عمق استیصال این اتحادیه در کنترل بازی منطقهای پی برد. اروپا بعد از خروج ایالات متحده از توافقنامه برجام مانند کودکان بیسرپرست مدام از این کشور درخواست میکند تا به این توافق برگردد بدون اینکه بتواند راهبردی را مستقلا در این زمینه پیگیری کند. اما چرا ایران در این زمان دست به غنیسازی بیست درصدی زد؟ سوای از آنکه ایران میخواهد دست بهتری داشته باشد هنگامی که روی میز مذاکره مینشیند، نکته ظریفی را عراقچی طرح کرده که حائز اهمیت است. او گفته که اروپا باید از ما برای چنین کاری تشکر کند. منظور او چیست؟ به گمانم مسئولین هستهای در ایران فکر میکنند این چنین سیاستهایی دو هدف را تحقق خواهد بخشید. اولین آن است که ترامپ و سیاستهای منطقهای او را شکست خورده نشان خواهد داد و فرصت مغتنمی را برای حزب دموکرات ایجاد خواهد کرد تا حزب رقیب را کلا در مسایل منطقه شکست خورده نشان دهد. در ثانی، چنین امری رئیس جمهور آتی را هرچه بیشتر متقاعد خواهد کرد که بدون هیچ مذاکره حاشیهای به برجام برگردد و طبیعتا تحریمها را نیز لغو کند. از این زاویه است که ایران گمان میکند چنین کاری در جهت تحقق اهداف اروپاییهایی است که خواهان حفظ همین توافق واقعا موجود هستند بجای آنکه به مذاکره جدیدی که در آن مسئله موشکی و دخالتهای منطقهای ایران طرح شود، بپیوندند. اساسا مردمان کشورهای اروپایی که در روزهای هفته تا ۱۲ نیمه شب در بارها مشغول تفریح هستند و صبحها کار خود را ساعت ۹-۱۰ صبح آغاز میکنند، حال و حوصله مذاکرات طاقتفرسا را هم ندارند، همینکه امنیت آنها توسط امریکاییها تامین شود و امنیت و مناسبات اقتصادی به نفع آنها تامین گردد، کافی است، سری را درد نمیکند دستمال نمیبندند که! با این وجود به نظر نمیرسد سیاستها در واشنگتن آنچنان که ایران تصور میکند بدون دستاندازهای جدی پیش رود. به علاوه تشکیل یک ائتلاف منطقهای علیه ایران که دیگر اکنون با پیمانهای همکاری کشورهای عربی و اسرائیل صورت رسمی به خود گرفته، بازگشت قطر به شورای همکاری نیز یک بازیگر جدید و مهم را به گروه پنج به علاوه یک اضافه کرده است،بازیگری که به نظر نمیرسد به اندازه دولت بایدن و یا سه کشور اروپایی چندان با ایران اهل مماشات باشد.
غنیسازی بیست درصدی و بحران موشکی کوبا
چهارشنبه, 17ام دی, 1399
اضافه شده توسط گیلانی نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.