سخنان رهبر کنونی انقلاب که اخیرا طی مستندی از سیمای نظام اسلامی پخش شد حاوی فرازهای مهمی است. در بخشی از این سخنان او اشعار می‌دارد که دنیای کنونی، دنیای حاکمیت بی قید و شرط سرمایه است، دنیای سلطه است، دنیا تقسیم شده است به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر. تا اینجا او در مقام یک رادیکالیست اسلامی که گرایشات اخوانی دارد،‌ از گفتمان‌های روشنفکری چپ کمک می‌گیرد تا تضاد آشتی‌ناپذیر نظام اسلامی را با تمام جهان، چه جهان سلطه‌گر و چه جهان سلطه‌پذیر روشن کند. اما او در ادامه به مطلب جدیدی اشاره می‌کند که در گفتمان چپ غایب است. او می‌گوید این تنها رژیم ایران است که مقابل این مناسبات ایستاده است،‌ مناسباتی که بر اساس سلطه سازمان یافته است. اینکه وی به چه مجوزی از طرف مردم و یا شرع با جهان سرشاخ شده اکنون موضوع سخنم نیست بلکه مایلم به وجهی دیگر اشاره کنم.

یک کیفیت بنیادین در اندیشه اسطوره‌ای -وقتی از اسطوره صحبت می‌کنم آنرا در برابر myth به کار می‌برم- که تمایز روشنی در برابر اندیشه عقلانی کنونی ترسیم می‌کند این است که در این فرم از اندیشه، هر پدیده‌ای از یک شخصیت ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. این شخصیت در ضمن دارای اراده است آنچنان که می‌تواند به میانجی اراده خود وارد یک تعامل ویژه با انسان شود. به عنوان مثال یک رود و یا صخره‌ای بزرگ بر فراز کوه روبروی دهکده و یا خورشیدی که هر روز در آسمان حرکت می‌کند هر یک به مثابه شخصیتی هستند که اکنون در برابر من اسطوره‌ای قرار گرفته و اراده خود را به طریقی ویژه بر من نمایان می‌سازند. در نتیجه آنها دارای هویت سیالی هستند که در این تعامل شکل می‌گیرند و می‌توانند هر زمان تغییر ماهیت دهند. البته اندیشه اسطوره‌ای دارای کیفیت‌های دیگری نیز است مانند اینکه مدلول همواره در دال حضور دارد و با کنترل کردن نظام نشانگانی می‌توان رفتار پدیده منسوب به آن را نیز کنترل نمود. در اندیشه عقلانی امروز، برعکس ابژه شناسایی معمولا مستقل از تعامل با سوژه شناسا فرض می‌شود و به این طریق سیالیت و منحصر به فرد بودن ابژه از آن سلب می‌گردد. زمانی نیوتن ادعاء کرده بود که تمام وضعیت جهان – منظور او state در ترم فیزیک بود- را با توسل به مفاهیمی مانند نیرو، جرم، شتاب و اندازه حرکت بر اساس ریاضیاتی که او بنا نهاده، می‌تواند در هر لحظه از زمان تعیین نماید به شرطی که وضعیت اولیه سیستم داده شده باشد -زمان نیز در ریاضیات او واجد معنای ویژه‌ای شده بود-. در درک عقلانی از پدیده‌ها، همه آنها محکوم قواعدی می‌شوند که نه تنها بر رودها و صخره‌ها و خورشید حاکم است بلکه بر هر متحرک فیزیکی روی زمین و همچنین در آسمان لایتناهی حکم می‌راند. به این ترتیب تمام پدیده‌های فیزیکی به میانجی مفاهیمی – که اکنون می‌دانیم استعلایی هستند- به وحدت می‌رسند و ویژگی و منحصربه فردی خود را فرو می‌گذارند. اینکه چنین دریافتی بعدا در فیزیک جدید به چه شکل تغییر کرد و یا فیلسوفان پست‌مدرن چه اشکالاتی بر این بینش از جهان وارد آوردند اکنون موضوع سخن من نیست. آنچه قصد دارم بیان کنم این است که نظام‌های ایدئولوژیک و یا خودکامه مانند نظام ایران و به ویژه پیشوا در این نوع نظام‌ها اساسا و در بنیاد رژیم‌های استثنایی هستند. همانگونه که نیاکان اسطوره باور ما هر چیزی را واجد کیفیت ویژه و منحصر به فرد می‌دیدند، پیشوا در رژیم‌های ایدئولوژیک خود را ویژه،‌منحصر به فرد و چیزی فراتر از قوانین عام و جهانشمولی می‌بیند که بر عموم رژیم‌های سیاسی حاکمیت دارد. از این زاویه، ذهن رهبر کنونی انقلاب دقیقا مانند یک ذهن اسطوره‌ای عمل می‌کند. او خود و رژیم ایران را یک رژیم استثنایی می‌بیند که در مقابل نظام سلطه در جهان ایستاده است. او به این ایستادگی نیاز دارد تا استثنائی بودن خود را استمرار بخشد غافل از اینکه ساحت ذهن او تماما تبدیل به یک ذهن اسطوره‌ای شده آنچنان که ارتباط او را با واقعیت،‌ با اکنون و با واقعیت جاری در مناسبات جهانی و حتی با جامعه‌ای که او رهبری آن را در دست دارد قطع کرده است. حکومت‌هایی مشابه حکومت ایران اساسا فاقد توانایی لازم برای جذب شدن در مناسبات عامی هستند که رژیم‌های سیاسی در دنیا را به وجه عقلانی یکپارچه می‌سازد، همانگونه که مثلا قوانین فیزیک پدیده‌های فیزیکی را در قوانین عام خود وحدت می‌بخشد. نگاهی به گفته‌های نیروهای انقلابی مدعی ذوب در ولایت مانند پاسدار قاسم سلیمانی، جعفری، سلامی و صفوی و کسان دیگر به روشنی ذهنیت اسطوره‌ای آنها را نشان می‌دهد. امید به جذب چنین نظام‌هایی در نظام بین‌الملل، تا زمانی که ذهنیت اسطوره‌ای پیشوا تعیین کننده ماهیت رژیم سیاسی است، امیدی واهی است. ماهیت آنها اساسا در استثنایی بودن آنهاست و فروگذاشتن این کیفیت نیازمند تحولی بنیادین در ماهیت رژیم سیاسی است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)