ساخت قدرت در ایران تاکنون چه تغییراتی کرده است و انتظار می‌رود شاهد چه تغییراتی باشیم؟ پاسخ به چنین پرسشی است که به ما کمک می‌کند تا نظام کنونی را به عنوان یک سیستم دینامیکی که از مکانیزم‌های درونی خاصی تبعیت می‌کند، توصیف کنیم. درک این مکانیزم‌ها، فارغ از اراده رهبران سیاسی، ما را از توان پیش‌بینی فرم‌های ممکن ساخت قدرت برخوردار می‌کند -مانند آنچه در دوم خرداد سال ۷۶ اتفاق افتاد- به عبارت ساده‌تر، برای توصبف تطور آنچه به عنوان نظام اسلامی می‌شناسیم، نیازمند یک متدلوژی تحلیل هستیم که ما را قادر سازد سوگیری‌های محتمل نظام را بر اساس تعامل مکانیزم‌های درونی آن تبیین کند. در نوشته‌ای حدود بیست و چند سال پیش به چنین دستگاه مفهومی پرداختم و اکنون حوصله‌ای برای پرداخت مجدد به آن ندارم. اما مقصود این نوشته چیست؟ روحانیت حاکم به عنوان یکی از ارکان و منابع قدرت نظام اسلامی همزمان دچار فروپاشی سیاسی و مشروعیت دینی شده است. در واقع، قرائت رسمی روحانیت شیعه در ایران از یک سو تحت فشار‌های مضاعف نیروهای نظامی است و از دیگر سو با توسعه آموزش عالی، وقوع بلایای طبیعی، فعالیت شبکه‌های خارجی ضدشیعی و همچنین رشد گفتمان‌های تحول‌خواه و مدرن داخل روحانیت شیعه، اکنون بی‌پناه‌تر از همیشه دنبال راه برون‌رفتی از بن‌بست پیش‌آمده است. آیا روحانیت رسمی شیعه، چه سنتی و چه نزدیک به حاکمیت می‌تواند دامن خود را از فجایعی که در چهار دهه اخیر دامن زده است، پاک کند؟ کنکاش پیرامون آن بماند برای بعد. اما موضوع در اینجاست که با توجه به دینامیک پایگاه اجتماعی نظام سیاسی، سپاه پاسدارن هرچه بیشتر فرم سازمانی پیدا کرده است که در آن اقتدار نه وابسته به آموزه‌های مذهبی بلکه مانند سایر سازمان‌های سیاسی وابسته به سلسله مراتب سازمانی است. کاسته شدن وابستگی سپاه پاسداران به آموزه‌های ایدئولوژیک در ضمن کاستن از نقش کلیدی روحانیت در این دستگاه قدرتمند نظام است. به این ترتیب روحانیت شیعه همزمان تحت تاثیر دو فشار است،‌فشاری که از بدنه اجتماع به آن وارد می‌شود و باعث از دست رفتن مشروعیت دینی این نهاد می‌شود، و از طرف دیگر سپاه خود را هرچه بیشتر از این نهاد فاقد مشروعیت جدا می‌کند. دینامیکی که بر اثر این فشارها ایجاد می‌شود، یکی از مولفه‌های تعیین‌کننده نوع تطور ساخت قدرت در ایران است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)