انتخابات آمریکا بسان دوره های پیشین با صرف میلیاردها دلار بابت تبلیغیات تحمیقی برای کاندیداهای دو حزب اصلی برگزار شد و می رود که با پیروزی یکی از کاندیداها و احتمالا با پیروزی جو بایدن پایان یابد.
در این نمایش انتخاباتی بویژه در ماه ها و هفته های آخرِ نزدیک به موعد انتخابات، جنگ روانی و لفاظی های کاندیداهای میلیاردر دو جناح با دوزی اندک از آنتی پاتیسم و آمیزه ای اغواگرانه از خواست های بی رنگ و مبهم مردم، به مصاف یکدیگر رفتند اما در این میان تنها جوهر واقعی خویش را که پشت نمای فریبای دمکراسی پیچیده شده بود به نمایش گذاشتند. نه از ادعای ریشه کن کردن فقر و بیکاری خبری بود نه از معرفی پلاتفرمی برای دوره آتی و قول تلاش برای بهبود زندگی مردم.
گفته می شود که ساختار و سیستم انتخابات این کشور غامص و پیچیدگی های ویژه ای دارد اما ساختار، شیوه و مکانیزم انتخابات آمریکا و سیستم “کالج های انتخاباتی” که در آن نهایتا نه رای قطعی رای دهندگان بلکه رای های ایالتی، رئیس جمهوری را برمی گزیند ریشه در دوران برده داری قرن هفدهم میلادی دارد. این ساختار از آن زمان تاکنون تنها با تغییرات جزئی همچنان سیستم اصلی انتخاباتی آمریکا است. در واقع این سیستم قدیمی ضامن اطمینان بخش و با ثباتی است تا حاکمیت بلامنازع دو جناح بورژوازی آمریکا یعنی جمهوری خواهان و دمکرات ها را تضمین کرده و هر چه بیشتر مردم و نمایندگان واقعی آنها و احزاب کارگری و چپ و سوسیالیست را در صورت وجود وخطر قدرت گیری آنها، از دامنه و حلقه قدرت سیاسی دور نگاه دارد. از این رهگذر و در قیاس با دمکراسی های مدل اروپایی، این مدل دهه ها عقب است.

اگر کلینتون و اوباما روزی با شعار تغییر و ایستادن در جهت درست تاریخ انتخاب شدند، اگر بعد از بحران اقتصادی ۲۰۰۹ میلادی چندین میلیون نفر از خانه هایشان رانده شدند، اگر اقشار میانی، کم درآمد وفقیر آنجا به همراه آفریقایی تباران و لاتین تباران و خیل عظیم زنانی که قربانی سالیان سیاستهای اقتصادی و تعرض همه جانبه جمهوریخواهان و راست در حکومت بوده و به امید زندگی کمی بهتر به شعارهای کلینتون و اوباما دخیل بسته بودند امروز فقط بخاطر نفرت از ترامپ و ترامپیسم به کمپ بایدن پناه برده اند. اگر بایدن پیروز صندوق های رای باشد ترامپیسم تا مدتها در صحنه سیاسی و اقتصادی آمریکا نقش بازی خواهد کرد. همانگونه که تشخیص سیاست های راست وچپ اروپایی، امروز امری دشوار است، سیاست های هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات هم علیرغم لفاظی های انتخاباتی، قرابت بیشتری با هم دارند و این حکایت از خلاء سیاسی ناشی از بی برنامگی و بی افقی هر دوجناح بورژوازی در مقابل مردم و نود ونه درصدی های جامعه آمریکا دارد.
در ادامه باید تاکید کرد که انتخابات آمریکا در بطن مزمن ترین بحران جهانی سرمایه داری برگزار شد. هیچ دوره ای، سرمایه داری همانند امروز این چنین بی برنامه و بی افق و بحران زده نبوده و هیچگاه چون امروز با تحمیل سیاست های ریاضت کشی اقتصادی و گسترش فقر وفلاکت و بی حقوقی در رنج صدها میلیونی، رقابت های جنون آمیز میلیتاریستی و دامن زدن به جنگ های قومی- مذهبی، زمین را اینچنین به جهنمی برای ساکنانش تبدیل نکرده است. این آخرین ایستگاه سرمایه داری است، سیستمی که به پایان خط رسیده است. لوکوموتیوِ آمریکا به طریق اولی در این ایستگاه متوقف شده است.

ایران و انتخابات آمریکا
روحانی، خامنه ای و خیلی از غداره بندان نیروهای مسلح طی روزهای اخیر در مورد انتخابات آمریکا بیان داشته اند که برایشان ترامپ و بایدن فرقی ندارند و ایران سیاست های خودش را تغییر نخواهد داد.آیا این به معنی پیام “ما مذاکره علنی نمی کنیم” است؟ جواب هر چه باشد حقیقت این است که فشار حداکثری ترامپ آنها را به ورطه فلج کامل و فروپاشی اقتصادی کشانده است. این جماعت کم حافظه به پیروزی بایدن امیدها بسته اند و گرنه روحانی سال پیش نمی گفت یکسال دیگر شش ماه دیگر تحریم ها برداشته می شود منظورشان دقیقا انتخابات آمریکا بود که به آن امید بسته بودند و راه نجاتی می دیدند و بالاخره لابیستی های ولایت در آمریکا هم که با جان کری و دیگر دمکرات ها حشر و نشری داشتند و در آن وادی قول وقرارهایی رد وبدل.

دو سناریوی محتمل
اگر ترامپ برای چهار سال دیگر ماندگار شود سیاست فشار حداکثری خود را تا به زانو درآوردن کامل و به پای میز مذاکره کشاندن جمهوری اسلامی ادامه خواهد داد و احتمالا آنرا تشدید نیز خواهد نمود. سناریوی پذیرفتن مذاکره با ترامپ جز با دریوزگی نظام در مقابل شیطان بزرگ میسر نخواهد شد و این به معنای زدن تیر خلاص به جمجمه رژیم خواهد بود چرا که هم در انظار دوستان و هم پیمانان تروریستی اش در منطقه و هم در مواجه با مردم در داخل ایران، پشم و پیلی برایش باقی نخواهد ماند. این دیگر جام زهر نیست جام مرگ رژیم خواهد بود.

سناریوی دوم یعنی پیروزی بایدن بر خلاف تصور عامه قطعا هیچ گشایشی جهت حل مشکلات اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی و بن بست دیپلوماتیک آن بدلایلی که اشاره می کنم ببار نخواهد آورد. نخست آنکه رژیم ایران رژیم دوران برجام نیست آنزمان یکی از موئلفه ها و نیروهای اصلی نظامی و تروریستی در منطقه بود و به مدد برجام بیش از صد میلیارد دلار به خزانه اش واریز شده بود. با دول اروپایی مناسبات نسبتا خوبی داشت و آنها هم داعیه های حقوق بشری را با معاملات پر سود اقتصادی طاق زده بودند در عین حال با کشورهای قدری چون روسیه و چین نیز هم پیمان بود.
دوم اینکه هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه آمریکا در سیاست خارجی بویژه در مورد خاورمیانه تقریبا در کلیات دارای استراتژی واحدی هستند. یکی از موئلفه های مهم این استراتژی که در ماه های اخیر شاهد بوده ایم محاصره جمهوری اسلامی از طریق نزدیک کردن تمامی کشورهای اسلامی حوزه خلیج تا سودان به اسرائیل و بستن قرارداد مودت ودوستی و همکاریهای اقتصادی ومنطقه ای و بالاخره کوتاه کردن دست نیروهای تروریستی وابسته به ایران در سطح منطقه.
سوم، رویای احیای برجام و یا امضای برجام دوم با بایدن. این نیز بنا بدلایل گفته شده دور از ذهن و غیر عملی است. هر درجه نزدیکی جمهوری اسلامی به آمریکای بایدن به منزله از دست دادن روسیه و چین خواهد بود که فشاری مضاعف به رژیم وارد خواهد نمود. در عین حال همچنانکه در بالا اشاره شد رفتن بایدن به کاخ سفید به معنی پایان دادن به سیاستهای خارجی ترامپ بویژه با جمهوری اسلامی نخواهد بود. شروع کار بایدن با سر شاخ شدن و جدال هر روزه با سنا و کنگره برای تصویب قوانین و اجرای سیاست هایش خواهد بود. بایدن در هر حال برای پیروزی در این کشاکش باید تا دوسال دیگر که انتخابات میان دوره ای مجلس سنا برگزار می شود صبر کند در عین حال موانع دیگری چون کنگره آمریکا و یا دیوان عالی که در دست جمهوریخواهان است راه دشوار بایدن را سخت تر می کند. از این منظر احیای برجام جز سرابی برای رژیم نخواهد بود.

و در پایان لازم است به مهمترین فاکتور دخیل در به بن بست کشاندن جمهوری اسلامی بویژه در سطح سیاسی دیپلوماتیک اشاره کنم که راه فراری برای رژیم باقی نگذاشته است. عروج جنبش انقلابی و سرنگونی طلبانه مردم در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و کشتار بیش از هزار و پانصد نفر از مردم معترض در خیابانها و شلیک مستقیم گلوله حتی به سر کودکان، سرنگون کردن عمدی هواپیمای اوکراینی و کشتار ۲۷۶ نفر انسان بیگناه، تشدید اعدام های وسیع مخالفین رژیم، استقبال میلیونی کمپین نه به اعدام، اعدام سنگدلانه و جنایتکارانه نوید افکاری و نمونه های دیگر که باعث باز شدن چشم وگوش جهانیان شد و چهره خونخوار فاشیستی رژیم اسلامی ایران را بیش از پیش نمایان کرد باعث گردید تا دول اروپایی در روابط خود با هیولای اسلامی تجدید نطر کنند. در اقدامی کم سابقه چند کشور اروپایی منجمله فرانسه و آلمان، گوبلز ایرانی جواد ظریف را به شکلی تحقیر آمیز راه ندادند.

اکنون شرایط برای بایکوت سیاسی، ورزشی، هنری و تسلیحاتی جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری آماده است. باید تلاش کرد وکوشید تا جهانیان را به بایکوت هم جانبه جمهوری اسلامی ترغیب نمود و کوشید تا از مجامع بین المللی چون سازمان ملل، سازمان جهانی کار و دیگر نهادهای بین المللی بیرون انداخته شود. باید به دول اروپایی فشار آورد که در کنار غرولند های حقوق بشری به این سیاست بپیوندند سیاستی که حزب کمونیست کارگری ایران بنام “آفریقای جنوبیزه کردن ایران” مدت ها است دنبال می کند. بحران اقتصادی جمهوری اسلامی همچنانکه بارها گفته ایم ساختاری است و ربطی به تحریم های اقتصادی ندارد. بایدن و ترامپ صرفا خواهان پذیرفته شدن شرایطشان از طرف ایران در سیاست های منطقه هستند وبس. دلنگران رفاه وآزادی مردم نیستند اگر بودند رژیم ایران را بایکوت سیاسی می کردند. در تنور انتخابات آمریکا نانی نه برای رژیم و نه برای مردم داغ نخواهد شد. خیزش بعدی مردم ایران محتملا بایکوت سیاسی را به آنها تحمیل خواهد کرد.

  نسخه چاپی    

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)