می گویند پس از فتح مکه پیامبر بلال حبشی را فرمان داد تا با صدای خوش و رویی خندان از بالای پشت بام کعبه «الله اکبر» گویان بزرگی و رحمت خداوند را به مردم یادآوری کند و از آنها دعوت کند که برای قدردانی از رحمت و لطف الله بر او سجده کنند. اینگونه پیامبر با زیرکی و درایت ذاتی اذان را که در گذشته در میان اعراب بیشتر کارآیی اطلاع رسانی و فراخوان جنگ داشت به ناقوس صلح و دوستی و رحمت الهی بدل نمود. و بعد از این حرکت هوشمندانه پیامبر بانگ الله اکبر موذن ها طی قرون متمادی شاخصه اصلی همه کشورهای اسلامی شد.
این حکایت تا بنیادگذاری حکومت اسلامی در ایران ادامه داشت اما، با حضور روحانیون شیعه در راس نظام سیاسی ایران و اختلاط همیشه نامیمون سیاست با مذهب، داستان اسلام، پیامبر اسلام و هویت الله اکبر آن رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. صدها گروه تندرو و افراط گرای اسلامی با گرایشات مختلف مذهبی یکی یکی از سوراخ ها سر بیرون آوردند. افراط گرایانی با رویکرد تروریستی که همگی شعار واحدی بر زبان داشتند، الله اکبر!. آری همان الله اکبر فراخوان بزرگی و رحمت الهی پیامبر اسلام. در هر حال، ماجرای افراط گرایی و جنایات و ترورهای افراط گرایان مختص ایران باقی نماند بلکه همچون موجی ویرانگر ابتدا کشورهای همسایه، سپس منطقه و بعد همه جهان اسلام را در نوردید. بدون اغراق پایه این موج از جانب اعضای فرقه خمینیسم (بعدها خامنه ایسم) با شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط … و شعارهای افراط گرایانه ای از این دست گذاشته شد و با سرعتی غیر قابل باور همچون غده ای سرطانی در همه جهان پخش و دنیا را آلوده نمود. نطفه ای شیطانی که با نهایت تاسف باید اعتراف کنیم در رحم ایران عزیز ما بسته شد و خیلی زود به یک اپیدمی بدل گردید و چند صباحی نگذشت که به پاندمی مبدل شد!
اما نفرت پراکنی اسلام گرایان تندرو و عملیات تروریستی آنها نیاز به بهانه داشت و چه بهانه ای بهتر و چه سوژه ای داغ تر و دم دست تر از اهانت به پیامبر و قرآن. جالب اینکه همان روحانیون شیعه که در گذشته (و بعضا همین حالا) همواره به شخصیت های مقدس گونه دیگر مذاهب اسلام و فرقه های متنوع اهل حق و امثالهم بزرگترین توهین ها و اهانت ها را روا می داشتند، مردم کوچه و بازار را تحریک می کردند تا جشن عمرکشان به راه بیندازند و با اسامی بزرگان مذاهب اهل سنت و یا دیگر ادیان همچون یهودیان و زرتشتی ها ضرب المثل های زشت می ساختند و در کوچه و بازار رواج می دادند. ناگهان کوچکترین حرکتی را توهین به مقدسات و هنرمند یا نویسنده آفریننده یک عکس یا نوشته یا فیلم انتقادی را مستحق مرگ می شناختند و فتوای ترورش را صادر می کردند.
داستان بهانه قرار دادن اهانت به پیامبر اسلام و شروع تنش آفرینی و اقدام به اعمال تروریستی و قربانی شدن افراد بی گناه در این گوشه و آن گوشه جهان حکایتی دیرینه است. در ایران بعد از سال ۵۷ این حکایت با ماجرای صدور فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده هندی-بریتانیایی در واکنش به نگارش کتاب آیات شیطانی از جانب آیت الله خمینی در سال ۱۳۶۷ آغاز شد که بعدها آیت الله خامنه ای جانشینش نیز در سال۱۳۸۳ بر آن تاکید نمود. بعد از آن ماجرا در چند کشور اروپایی دیگر نیز شاهد اقدامات تروریستی اسلام گرایان تندرو در واکنش به موارد کم و بیش مشابه بودیم از جمله ترور تئودور ون گوگ فیلمساز هلندی در سال ۱۳۸۳ در پی ساختن فیلمی با محوریت سرکوب زنان در اسلام. یک سال بعد مجله ای دانمارکی کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام منتشر نمود که بلوای دیگری به راه انداخت و اساس ساخت مستندی در همین رابطه توسط یک فیلمساز هلندی دیگر شد و واکنش های تند افراطیون به آن. ماجرا با انتشار کاریکاتوری از پیامبر اسلام در مجله ای فرانسوی بنام شارلی ابدو به اوج رسید. تروریست های اسلام گرا به بهانه اهانت به پیامبر به دفتر این مجله حمله کردند و هفده نفر قربانی شدند، از جمله کاریکاتوریست اصلی. این فاجعه همه دنیا را تکان داد و جامعه جهانی را متوجه غفلت خود کرد. ترورها و عملیات تروریستی متفرقه کوچک در این طرف و آنطرف نیز زیاد اتفاق افتاده که آنقدر عادی شده که شاید در میان خبرها گم شده باشد. و آخرین نمونه اش دیروز در اتریش که چندین کشته و زخمی بجا گذاشت. بی گناهانی که بعضا حتی نام ایران، رویکرد ایدئولوژیک-مذهبی و رهبر مذهبی اش را نیز نشنیده اند و اغراق نیست اگر بگوییم از اسلام فقط در این حد می دانند که نام دینی است در میان ده ها دین موجود در جهان. اما به پای همین نام قربانی می شوند و تاوان می دهند. در حالیکه هنگام قربانی شدن، آخرین کلماتی که از تروریست قربانی کننده و جلادش در گوشش طنین انداز است فریاد الله اکبر است. عبارتی که این روزها نحوستش گریبانگیر همه شده است.
اما بعد از مقدمه بالا،
سخنرانی تلویزیونی امروز صبح آیت الله خامنه ای که بطور زنده از تلویزیون ایران پخش گردید و از چند روز قبل سوژه تبلیغات سازمان های تبلیغاتی حکومت بود به باور من از جهاتی حایز اهمیت خاص و دارای پیامی شفاف برای جامعه جهانی بود. هر چند بهانه ایراد این سخنرانی سالروز میلاد پیامبر اسلام و امام جعفر صادق بود و همه انتظار داشتند بیانات در راستای تلطیف فضای تنش آلود موجود باشد اما عملا بعد از بیان چند جمله کوتاه در باب تبریک میلاد پیامبر، از همان دقایق آغازین آیت الله بدون رودربایستی مستقیم سراغ سیاست و فضای سیاست جهانی رفت و شتاب زدگی اش در بیان دیدگاه های خصمانه سیاسی در مقابله با جامعه جهانی تا حدی بود که سهم امام جعفر صادق در سخنرانی صرفا ذکر نامش بود و بس!
نکات کلیدی بیاناتش: “علاج واقعی مشکلات مسلمانان وحدت جهان اسلام است. سیاست حساب‌شده و عاقلانه جمهوری اسلامی با رفت و آمد اشخاص در آمریکا تغییری نمی‌کند. تاکید بر تحرک و تلاش بیشتر مسئولان در سه زمینه اقتصاد، امنیت و فرهنگ. آمریکا فرعون زمانه است. دشنام به پیامبر به زبان کاریکاتور و حمایت رییس‌جمهور فرانسه از این اقدام زشت آخرین نمونه دشمنی خبیثانه استکبار و صهیونیزم با اسلام است. حرکت انقلابی دانشجویان در ۱۳ آبان ۵۷ (حمله به سفارت آمریکا و گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی) حرکتی دفاعی! و کاملاً عقلانی بوده است. سرانجام نظام سیاسی آمریکا اضمحلال و انهدام است، اگر برخی بر سر کار بیایند این انهدام زودتر و اگر برخی دیگر به قدرت برسند ممکن است قدری به تاخیر بیفتد اما سرنوشت محتوم، نابودی است. گرانی‌های اخیر هیچ توجیهی ندارد. جنگ ارمنستان و آذربایجان باید هر چه زودتر تمام شود، البته همه سرزمین‌های جمهوری آذربایجان که به‌ وسیله ارمنستان تصرف شده باید آزاد شود و به آذربایجان برگردد…”
آیت الله در میان صحبت هایش می گوید: “می‌گویند یک آدم کشته شده است، خوب برای او ابراز تأسف و محبت کنید؛ چرا صریحاً از آن کاریکاتور خبیثانه حمایت می‌کنید؟ حمایت تلخ و زشت دولت فرانسه و برخی کشورهای دیگر نشان می‌دهد پشت این کارهای موهن، مانند برهه‌های قبل یک تشکیلات و برنامه ریزی وجود دارد…”
آیت الله بخوبی می داند که موضوع تنها کشته شدن یک معلم فرانسوی طرفدار آزادی بیان نیست، بلکه موضوع باورهای آزادیخواهانه نشات گرفته از انقلاب فرانسه است. باورهایی که ملت فرانسه و همه بشریت برای رسیدن به آن تاوان سنگینی پرداخت کردند. عقب نشینی نکردن فرانسه و مابقی کشورهایی که سیبل حملات تروریستی قرار گرفته اند به احترام خون هزاران آزادیخواهی که در طول تاریخ برای رساندن آزادی بیان و آزادی اندیشه به اینجایی که امروز هستیم است. از طرفی اگر رویکرد آیت الله گذشتن از خون یک فرد به همین راحتی است، چرا وقتی شخصی همچون قاسم سلیمانی با سوابق ضدبشری اش در منطقه کشته می شود زمین و زمان را به هم می دوزند و دنیا را مسئول معرفی می کنند و بدنبال انتقام می افتند. خب، یک فردی کشته شده، برای او ابراز تاسف و محبت کنید و تمام!
آیت الله از اتحاد و لزوم وحدت اسلامی می گوید! در حالیکه در همان زمان دهان تقریبا تک تک رهبران کشورهای اسلامی را مورد عنایت ویژه قرار می دهد و سیاستشان را زیر سوال می برد. عربستان سعودی را بطور خاص و با ذکر نام و مابقی را بدون ذکر نام اما بطور مشخص با اشاره به صلح میان امارات و بحرین با اسرائیل نشانه می رود. مابقی را هم استثنا نمی کند ولی کلی می گوید که آنهایی هم که موضع قاطع و مشخص (در راستای موضع آقا صد البته) نگرفته اند همچون عمان و قطر و کویت و غیره خائن به اسلام هستند. چطور ممکن است از لزوم اتحاد میان جهان اسلام صحبت کنیم و بعد همه را زیر پا لگدمال کنیم و فحش و ناسزا نثارشان کنیم. این تناقض گویی هیچ معنا و مفهومی دارد؟! آیا از این تاکید بر وحدت جهان اسلام بویی بغیر از بوی گند بازی سیاسی زشت و چندش آور به مشام می رسد. یعنی دیگر رهبران جهان اسلام همه احمقند و از این تناقض چیزی نمی فهمند و فقط حضرت آقا زرنگ تشریف دارند؟!
ایشان در لابلای گفتارشان می گویند “اعتراض و خشم سراسری امت اسلامی در قبال توهین به ساحت نورانی پیامبر اسلام نشان‌دهنده زنده بودن امت اسلامی است و برخی دولتمردان جهان اسلام، باز هم حقارت خود را نشان دادند و به این کار زشت اعتراضی نکردند” منظور آقا احتملا همان دولتمردانی است که رویکرد “الله اکبر” پیامبر را یعنی یادآوری رحمت و بزرگی الله به جهان را رویکرد کشورداری و دینداری خود قرار دادند و ملت خود را به احترام به آزادی اندیشه و بیان دعوت نموده و آنها را از خشونت و افراط گرایی برحذر می دارند. وگرنه تندگویی و گنده گویی های بی پشتوانه و تحریک افراط گرایان و متعصبین مذهبی به قتل و جنایت و ترور افراد بی گناه و از همه جا بی خبر که ساده ترین راه است.
اما در باب این گفته آقا که فرمودند: “اقدام خبیثانه برخی کشورها در عادی‌سازی رابطه با رژیم غاصب صهیونیستی کار ذلیلانه ای بود که به آن افتخار هم می کنند. اما بدانند که کوچک‌تر از آن هستند که به مسئله فلسطین پایان دهند و بدون تردید رژیم غاصب، قاتل و جنایتکار از بین می‌رود و فلسطین از آن فلسطینیان می‌شود” بنظر می رسد عصبانیت آیت الله از جای دیگری نشات می گیرد.
آیت الله خامنه ای از همان ابتدا تلاش گسترده ای را آغاز کرد تا جنگ های صلیبی دیگری به راه اندازد. بازپس گیری اورشلیم و فتح دوباره آن توسط مسلمانان صد البته اینبار به رهبری او رویای سی ساله آیت الله است. در طول سی سال گذشته برای تحقق این رویا پروژه های تبلیغاتی گسترده ای ترتیب داد. مبالغ افسانه ای از بیت المال ایران یعنی از جیب همان هایی که این روزها در سطل آشغال بدنبال غذا می گردند صرف نمود. بقول خودش در همین سخنرانی امروز شهرها و کارخانجات تولید موشک و پهپاد ساخت و نیرو آموزش داد. همچون بزرگان کلیسای کاتولیک به مدافعین حرم که جای شوالیه های صلیبی را برای او پر کردند وعده آمرزش داد. شوالیه هایی که بجای صلیب روی زره و سپر و شانه، یک علامت «لااله الا الله» روی لباس و بازو دارند. اسامی رنگارنگ و مختلفی برای آنها ساخته شد از لشکر فاطمیون تا زینبیون و غیره و غیره اما همگی پروژه ها یکی یکی شکست خورد. چرا که جهان دیگر پذیرای جنگ های صلیبی نیست. بنظر می رسد ناراحتی آیت الله که این روزها با اخم های درهم با لحنی گزنده و اعتراضی و انتقادی کارش به فحش و ناسزا به دیگر کشورهای اسلامی و رهبرانشان کشیده از این شکست مفتضحانه سرچشمه می گیرد. شکست پروژه جنگ های صلیبی قرن بیستمی مورد نظر حضرت آقا، فراخوانی که هیچکس به آن اهمیتی نداد و مورد سخره همه کشورهای اسلامی قرار گرفت. ظاهرا حضرت آقای می داند سی سال از دوره رهبری اش بر ام القرای جهان اسلام هیچ آورده ای نداشته است. جهان اسلام دیگر جهانی مجزا از جامعه جهانی نیست بلکه عضوی از آن است. تندروی و افراط گرایی در آن جایی ندارد و افراط گرایانی همچون آیت الله و دار و دسته اش از آن طرد می شوند و تنها می مانند. لشکر فاطمیون، زینبیون و مدافعین حرم تنها در حد اسم باقی می مانند.
در یک کلام، حضرت آقا عصبانی است. پرخاشگری و ناسزا گفتن هایش ناشی از عصبانیت است و آدم عصبانی غیر منطقی و غیر اصولی رفتار می کند و خیلی زود قافیه را می بازد. آیت الله می داند که در تمامی جبهه ها شکست خورده است. در میان مردم سالهاست که دیگر حنایش رنگی ندارد. تندورها و افراطیون هم می دانند که الدرم بلدرم هایش بدون پشتوانه است. در جهان اسلام تنها مانده. ام القرای رویاهایش به باد رفته و در یک کلام، آقا کیش و مات شده است.
این موج شیطانی و پاندمی «الله اکبر»های تروریستی که این روزها از حلقوم افراطیون طرفدار رویکرد امثال آقا بگوش می رسد بزودی گریبان آقا و اطرافیانش را خواهد گرفت.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)