شاهزاده رضا پهلوی در پیامی از همه اهالی اپوزیسیون و مردم ایران دعوت به عمل آورد تا برای نجات ایران با متعهد شدن به “پیمان نوین” در چارچوب یک شبکه اعتراضات در هر “شکلش” متحد شوند.

رضا پهلوی در اظهارات اخیر خود مسیر پیروزی را نافرمانی مدنی در هر “شکلش” اعلام کرد و حمایت از زندانیان سیاسی و رهبران میانی و میدانی، به ‌ویژه آنهایی را که پشت میله‌های زندان هستند را مورد تاکید قرار داد او با الگو قرار دادن دولت های بالتیک بیان داشت:”هستند کشورهایی که با تعهد به شرایط صحیح و عادلانه، موفق به رشد سریع اقتصادی و بالا بردن سطح زندگی شهروندان‌شان شده‌اند”.

در این رابطه انتقادهایی مطرح است که مهمترین آن اظهار نظر رامین پرهام پژوهشگر و فعال سیاسی است وی از افرادی است که در تقابل با مشاوران استراتژیک رضا پهلوی قرار دارد از همین جهت با انتقاد از این موضوع مطرح می کند: “حوزه ایران، حوزه بالتیک نیست! حوزه ایران، حوزه داعش، القاعده، طالبان، عثمانی، امارات عربی و امثالهم است؛ نه اسکاندیناوی و اتحادیه‌ی اروپا. گذار از تبهکاران فرقه‌ی شیعی حاکم بر ایران، مستلزم قاطعیت یک رهبری ملی مصمم و عملگرا ست. نه سستی و نوحه‌خوانی‌ در مدح دموکراسی.”

با مد نظر قرار دادن اظهارات رامین پرهام باید دانست مهمترین ملاحظات در تعیین مسیر راهبردی ،  نگاه مدنی و هوشمندانه و همه جانبه نگر به تمام ابعاد مسئله است از آنجا که اصل بر نجات ایران است چگونگی آن با توجه به درک درست از شرایط داخلی از اهمیت بالایی برخودار است.

«پیمان نوین» در شرایطی مطرح شده است که ایران در بدترین شرایط منطقه ای به سر می برد و هرگونه رویداد نسنجیده به استناد استدلال های فعالان سیاسی تمامیت ارضی ایران را با خطر مواجه خواهد کرد.

مهم ترین نکته دیگری که در این “پیمان نوین” باید در نظر گرفته می شد با توجه به این که برخی عناصر اپوزیسیون فعال خارجی با حمایت های پنهان و غیرمستقیم  به شکل گیری اعتراضات و فرامین مدنی “خود جوش” کمک شایانی می کنند این دست از دعوت به همکاری و فراخون های علنی کار را برای هدایت اعتراضات از خارج کشور دچار مشکل می کند و هزینه را برای معترضین و مخالفین در داخل بالا می برد و  موجب سرکوب اعتراضات و پرونده سازی رهبران میدانی و میانی می شود. به همین جهت حمایت یا مصادره اعتراضات داخلی به نفع شخص یا جریان خارج از ایران با توجه به اینکه این خیزش ها خود جوش باید قلمداد شود اشتباه بسیار بزرگ در یک استراتژی براندازی نرم است.

مهمترین دلیل برای اثبات این موضوع را می توان در سابقه سرکوب اعتراضات گذشته از جمله اعتراضات آبان ماه و … با توجه به حمایت برخی از اپوزیسیون از اعترضات داخلی دانست که بهانه لازم به رژیم را برای پروپاگاندا کردن و سرکوب توجیه کرد .

دعوت به همکاری به صورت آشکار و مستقیم در کنار سابقه عملکرد منفی در نزد افکار عمومی زمینه لازم برای پروپاگاندا کردن و برچسب زدن به مبارزین را  فراهم می آورد. در این زمینه کسانی که در داخل فعالیت می کنند در مواجه با تهدیدات حقوقی قرار می گیرند.

با این وجود “پیمان نوین” نمی تواند تدبیر لازم و هوشمندانه را در ابعاد مختلف از جمله حمایت از رهبران میانی و میدانی داخل ایجاد کند بلکه شرایط را به مراتب برای پیچیده تر کرده است.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)