اگرچه هیچ مستنداتی در دست نیست که نشان دهد فعل و انفعالات دستگاه دیپلماسی واشنگتن در رابطه با ایران چه بوده که منجر به استعفای برایان هوک، رئیس گروه اقدام ایران و جایگزینی آیبرامز به این سمت شده، اما گمانه‌زنی‌هایی را می‌توان در این باره انجام داد که بتواند تبیین نسبتا قابل قبولی از موضوع ارائه کند. برایان هوک که سابقه همکاری با جان بولتون را نیز دارد و به عنوان معمار فشار حداکثری شناخته می‌شود، بارها تاکید کرده که در راستای استراتژی وزارت امور خارجه پمپئو و کلا راهبرد اجتناب از جنگ رئیس جمهور دونالد ترامپ فعالیت می‌کند. به این منظور اجرای تحریم‌های همه‌جانبه و اعمال فشار حداکثری بر ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی برای تغییر سیاست‌های خاورمیانه‌ای ایران را ضروری می‌دانست. اما به نظر می‌رسد در این مسیر اختلاف نه چندان بی‌اهمیتی بین طرز تفکر جان بولتون و برایان هوک از یک طرف و دونالد ترامپ از طرف دیگر وجود دارد. اعمال فشار حداکثری، هدفمند است و هدف آن در وهله اول برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی و استیصال آن و سپس آوردن خفت‌بار رژیم ایران پای میز مذاکره است،‌ در حالیکه برای دونالد ترامپ مسئله ایران بیشتر موضوعی داخلی است -در چارچوب نگاه او به داخل و جمع کردن بازوهای گسترده ایالات متحده از خاورمیانه بی‌اهمیت از دیدگاه او- نقش پمپئو نیز بیشتر هماهنگی بین این دو تفکر و بیشتر از آن کنترل ترامپ برای دخالت‌های نابجا در امور خارجه است.

با این مقدمه به نظر می‌رسد که احتمالا توافقی بین وزارت امور خارجه امریکا و سه کشور چین و روسیه و ایران برای آزادسازی بخشی از منابع ارزی ایران در قبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران حاصل شده باشد. روشن است که تلاش‌های برایان هوک برای متقاعد کردن چین و روسیه برای عدم وتو طرح امریکا برای تمدید تحریم، و همچنین پشتیبانی نه چندان نیرومند اروپا با درخواست امریکا، وزارت امور خارجه امریکا را به سمت یک توافق حداقلی برای ممانعت از قانونی شدن خرید و فروش تسلیحات نظامی پیشرفته با ایران سوق داده است. از آنجا که چنین معامله‌ای، برنامه اعمال فشار حداکثری برای به استیصال کشاندن جمهوری اسلامی خدشه‌دار می‌کند، حضور برایان هوک به عنوان رئیس گروه اقدام ایران عملا مفهومی نخواهد داشت. آیا چنین معامله حداقلی نمی‌تواند زمینه‌ای برای یک مذاکره مهمتر باشد؟ البته اگر ترامپ مجددا به عنوان برنده انتخابات پیش‌رو اعلان شود، به نظر می‌رسد راه دیگری برای طرفین وجود ندارد. اما چرا طرفین ایران و امریکا در چنین زمان کوتاه باقی‌مانده تا انتخابات وارد چنین معامله‌ای می‌شوند؟ به نظر می‌رسد این معامله برای هر دو طرف منافعی به همراه دارد. برای ایران قمار روی تصمیم شورای امنیت و تکیه بر حمایت چین و روسیه از ریسک کمی برخوردار نیست، در نتیجه بهتر است روی آن قمار نکند. اما در مقابل برای قمار نکردن ایران، ایالات متحده باید چیزی پرداخت کند که با توجه به صحبت‌های اخیر روحانی به نظر می‌رسد مربوط به گشایش ارزی باشد. این معامله در ضمن به نفع دونالد ترامپ نیز هست زیرا با تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت، او می‌تواند مدعی یک پیروزی در قبال ایران باشد.

لازم به ذکر است که وتوی طرح پیشنهادی وزارت امور خارجه امریکا در مورد تمدید تحریم تسلیحاتی، بیشتر گمانه‌زنی‌های بالا را باطل می‌کند و عدم درستی تحلیل فوق را نشان می‌دهد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)