در فضای مجازی آمده بود که در ملاقاتی که بجنوردی با سرحدی زاده پیش از فوت داشته به او در خصوص لزوم حمایت از خامنه ای در شرایط پر اضطراب و بحرانی کشور گفته و پاسخ سرحدی زاده کوتاه و موجز بوده «خانه از پای بست ویرانه!» است.

سرحدی زاده مردی بود که برای برپایی حکومت اسلامی در رژیم شاه تا پای مرگ رفت و با وساطت علمای نجف با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد و چهارده سال را در زندان گذراند تا انقلاب ۵۷ او را از محبس نجات داد. او پس از انقلاب در سمت های مختلف کار کرد تا با سکته مغزی خانه نشین و در عزلت از دنیا رفت. سرحدی زاده مردی ساده زیست و ساده گوی بود. گفته شده که گزارش کمیسیون رسیدگی به قتل های زنجیره ای دوران خاتمی را او شخصا نزد خامنه ای برد و از او خواست همان جا آنرا بخواند، در گزارش آمده بود که فتوای قتل ها توسط بیت رهبری صادر شده، خامنه ای وقتی به این بخش رسیده بود با عصبانیت برخواسته و پرخاش کرده که پس بگوئید من فتوای قتل ها را داده ام و از اطاق خارج شده بود.

سرحدی زاده یکی از کسانی است که برای تاسیس جمهوری اسلامی مصائب گوناگون را پذیرفتند، و در پایان عمر با حسرت و عسرت از حاصل کار خود این جهان را ترک کردند. پرسش این است که سرحدی زاده که برای اعتقادات خود تا پای اعدام رفته و بالاخره ۱۴ سال زندان کشیده بود، چرا با دانستن این امر که «خانه از پای بست ویرانه!» در ملاء و در حضور مردم اعلام نکرد که حکومت جمهوری اسلامی که بر سرکار است، آن خواسته ای نیست که من تا پای جان برای استقرار آن پیش رفتم . پاسخ همان سخنی است که بجنوردی در ملاقات با سرحدی زاده گفته، ” لزوم حمایت از خامنه ای در شرایط پر اضطراب و بحرانی کشور” است. شخصی که برپایی جمهوری اسلامی آرزوی دیرینه اش بوده، و خود در تاسیس آن نقش داشته، می تواند شاهد باشد که تمامی دستاورد عمرش را بر باد بدهند و او ساکت بماند؟ قطعا هدف سرحدی زاده در ایستادگی برای روی کار آمدن جمهوری اسلامی ارزش هایی مد نظر بوده از جمله عدالت، آزادی، و استقلال، حال اگر آنچه که حاکم است با معیارهای او متناقض باشد، باز باید بگوید “لزوم حمایت از خامنه ای در شرایط پر اضطراب و بحرانی کشور” شرایط اضطراب و بحرانی کنونی را انحراف از مطالبات تاسیس جمهوری اسلامی بوجود آورده، آیا این منطقی و معقول است که از عامل آفرینش شر برای دوری از شر حمایت کرد؟

اگر به خاطر داشته باشیم در انتخابات ۱۳۸۸ موسوی ورود خود به حوزه انتخابات را پس از ۲۰ سال دوری از سیاست، به دلیل “احساس خطر” از انحراف جمهوری اسلامی ابراز کرد، و وقایع پس از انتخابات نشان داد که احساس او درست و بجا بوده، آیا موسوی هم باید مشابه موسوی اردبیلی صبر می کرد تا در هنگام مرگ بگوید، “ما باید از مردم طلب عفو کنیم” . درخواست بخشش موسوی اردبیلی چه دردی از مردم دوا می کند؟ البته باید یادآوری کرد، که احساس خطر موسوی با تاخیر بسیار و زمانی که استبداد نهادینه و پایه های قلدری خود را محکم کرده بود، اعلام شد.

می دانیم، فساد و تباهی در حکومت تنها منابع مادی کشور را به تاراج نمی برد، بلکه فرهنگ و اخلاق جامعه را به لجن می کشاند، و کوشش می کند مردم با از دست دادن عزت نفس، برای دریافت مبلغ کمی بعنوان یارانه، در جلوی دستگاه های خود پرداز صف بکشند، هدف دگردیسی انسان ها با شرافت به لمپن هایی است که برای آنان هیچ عملی نفی نشده باشد. همچنین می دانیم، نظام فاسد اشتغال اشخاص سالم در سیستم را تحمل نمی کند، لذا فرایند، خروج افرادی که تن به ذلت نمی دهند از یک در و ورود فرصت طلبانی که در پی دم تکان دادن برای اربابان خود و چپاول اموال مردم از در دیگر است.

بله امروز برای یافتن فرد سالم و خدمتگزار در نظام باید چراغ بدست گرفت و گرد شهر گشت و بقول مولانا ” گفتند یافت مینشود جسته ایم ما/ گفت آنک یافت مینشود آنم آرزو ست” .

یکی از مسئولین سابق نوشته بود ” دل ما از این اوضاع خون است” آیا تنها همدردی با ملتی که شما بخشی از پروژه به ذلت کشاندن آنها بوده اید کفایت می کند؟ همه کارگزارانی که در نظام جمهوری اسلامی سمت مهمی داشته اند و از همان ابتدای پیروزی انقلاب در برابر اعمال خودسرانه سکوت کرده اند، شریک جرم هستند. از همان روز اول، اعدام های بدون قاعده و برگزاری دادگاه عادلانه شروع شد، فرد دیوانه ای محاکمه های بدتر از دیوان بلخ  را بدست گرفت، که نمی دانست قضا را با قاف می نویسند یا با غین. اموال مردم را بدون هیچگونه حساب و کتابی و بصورت فله ای مصادره کردند. آزادی های مردم را در پوشش فردی محدود کردند، و در برابر اعتراض و برگزاری راه پیمایی و حتی خود سوزی استاد دانشگاه، با پوزخند گفتند “انقلاب کارهای مهمتری دارد که باید به آنها رسیدگی کند”.

بعضی از خانم ها و آقایان صاحب منصبان سابق که معترض به وضعیت موجود هستند، در اظهارات و نامه های خود چنان با لطافت و نرمی به رهبر مستبد روبرو می شوند، که گویا ایشان اگر به درخواست آنها دستور به رسیدگی بدهد لطف بزرگی در حق ملت روا داشته و نشانه بزرگواری نامبرده است.

ننگ بر کسانی که آمر و عامل بوجود آوردن شرایط کنونی برای ملت و کشور بوده اند، وضعیتی که بقول رئیس دولت از ۸۳ میلیون جمعیت ۶۰ میلیون نفر زیر خط فقر هستند، کاهش فروپاشی اجتماعی تنها به فقر خلاصه می شد، فساد مالی و اخلاقی در دایره حاکمان چنان گسترده است که دادگاه ها برای رسیدگی وقت کم می آورند، دروغ، و اطلاعات کذبی که توسط حکومت در هر حوزه ای ابراز می شود، اعتبار سخنان کارگزاران جمهوری اسلامی را نزد مردم به حدی تنزل داده که هرآنچه حکومت می گوید، مردم عکس گفته حکومت را قرین به صحت می دانند. مسئولین سابق که در حال حاضر از قدرت رانده شده اند باید بدانند پایان نمایشنامه حاکمیت جمهوری اسلامی، شورش کور مردم ، متلاشی کردن تاسیسات کشور ، قتل فجیع صاحب منصبان و حتی خانواده های آنها خواهد بود. پیامد هرج و مرج حاصله از شورش کور مردم، دو حالت ممکن را موجب خواهد شد، اقوام سر بر داشته و جنگ داخلی راه افتاده و در نهایت به تجزیه ایران خواهد انجامید، یا تنها سازمان متمرکز که صاحب منابع مالی، اسلحه، هسته های آشوب و  حامیان خارجی ، یعنی سازمان مجاهدین خلق، با مشت فولاد ین وارد صحنه شده و چنان رژیمی برپا می کند که در جنایت از رتبه خمر های سرخ خواهد کاست.

در ذیل این یادداشت، فهرستی از افرادی که در برپایی و تثبیت جمهوری اسلامی نقش ایفا کرده و اکنون از قدرت کنار گذاشته شده و حداکثر مدتی یک بار غری می زنند و به زندگی خصوصی خود بشکل عادی ادامه می دهند، یادآوری می شود که بخشی از این هیولای حاکم بر ایران دست پرورده شما ست و شما موظف هستید همانطور که در تاسیس جمهوری اسلامی نقش ایفا کرده اید برای تغییر آن هم وظیفه و مسئولیت دارید.

محسن آرمین، بهروز افخمی، جمشید انصاری، جواد اطاعت، حسین انصاری‌راد، زهرا اشراقی، محمدعلی افشانی، شهربانو امانی، کریم ارغنده‌پور، مجید انصاری، محمدعلی ابطحی، مرتضی الویری، شهاب‌الدین بی‌مقدار، محمد بیران‌وندی، مسعود باستانی، عمادالدین باقی، علیرضا بهشتی شیرازی، محمد بهشتی شیرازی، احمد پورنجاتی، فریبا پژوه، جعفر توفیقی، محمدرضا تاجیک، ناهید تاج‌الدین، مصطفی تاج‌زاده، نصرالله ترابی، احمد ترک نژاد، اسماعیل جبارزاد، جلال جلالی‌زاده، احمد حکیمی‌پور، سعید حجاریان، محمود حجتی، زهرا ساعی، محمّد خاتمی، محمدرضا خاتمی، هادی خامنه‌ای، محمدتقی خلجی، مینو خالقی، سید حسن خمینی، موسی خادمی، اکبر رضاپور، ابراهیم بابادی، اسدالله رازانی، سعید رضوی فقیه، عبدالله رمضان‌زاده، محمد حسین رضایی نوین، احمد زیدآبادی، حسن زحمتکش، صادق زیباکلام، عبدالمحمد زاهدی، محمود زمانی قمی، خسرو زمانی امیرآباد، داوود سلیمانی، مجدالملک سینکی، طیبه سیاوشی، سعید جوادی، علی شکوری‌راد، امیر شهلا، محمود صادقی، لطیف صفری، محسن صفایی فراهانی، حسن صادقلو، علی طیب‌نیا، یدالله طاهرنژاد، عباس عبدی، فیض‌الله عرب‌سرخی، محمد عطریان‌فر، محمدرضا عارف، محمود علی‌زاده طباطبایی، علی یعقوبی، عسگر مهرابی، قدرت علیخانی، عابد فتاحی، فردین فرمند، محمد قمی، داریوش قنبری، محمد کاظمی، مرجان کاوسی، الهه کولایی، جمیله کدیور، غلامحسین کرباسچی، عباس میرزا ابوطالبی، محمدرضا منصوری، احمد مازنی، حمید گرمابی، حسین لقمانیان، پروانه مافی، علی مطهری، جعفر میلی‌منفرد، رسول منتجب‌نیا، محمد موسوی بجنوردی، شهین‌دخت مولاوردی، عبدالحسین مختاباد، عبدالواحد موسوی لاری، علی اکبر موسوی خوئینی‌ها، غلامحسین مظفری، محسن میردامادی، محمدحسین مقیمی، مصطفی معین، علی‌اصغر موسوی، علی محمدغریبانی، غفار مسلمی، بهزاد نبوی، عبدالله نوری، علیرضا نظری،محمود نیلی احمدآبادی، سعدالله نصیری قیداری، علیرضا نوری ، حسین هاشمی، عبدالرضا هاشم‌زائی، فائزه هاشمی

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)