مقاله هوشمندانه (صبر استراتژیک ” آمریکا و اسرائیل ” در مقابل ” ملاها ” به پایان رسید ، در مقابل ” خامنه ای و سپاه ” عقب نشینی تاکتیکی کردند .) آقای کاوه نشان می دهد، اپوزیسیون ایران از عوام زدگی گذشته به تحلیل کارآمد و منطبق بر واقعیت های موجود رسیده است، و بجای ذکر آرزوها ، شرایط موجود را مورد توجه قرار داده و به پیامدهای محتمل پرداخته است.

در ذیل برحسب محورهای مندرج در مقاله به ذکر نقطه نظرات خود می پردازم:

علت مماشات آمریکا و اروپا و اسرائیل با رژیم چیست ؟

برای آمریکا، اروپا، و اسرائیل تحمل پذیر نیست که یکی از کشورهای منطقه خاورمیانه صاحب بمب اتمی شود، چرا که در اینصورت اسرائیل ضربه پذیر می شود و برتری قدرت نظامی در منطقه را از دست می دهد.

برای روشن شدن موضوع دو مثال ذکر می کنم:

  1. پس از دستیابی هند به بمب اتم، پاکستان بعنوان رقیب هند، در صدد تهیه بمب اتم برآمد، با درز خبر به سازمان های اطلاعاتی غرب، آمریکا پیام اسرائیل را به دولت پاکستان رساند، که ساخت بمب اتم پاکستان توسط اسرائیل تحمل نمی شود، و به آن حمله خواهد کرد. پاکستان دلیل ساخت بمب اتم را مواجه با خطر هند و حفظ تعادل نظامی عنوان کرد. در نهایت پاکستان پذیرفت، تعهدنامه ای را بپذیرد که کاربرد بمب اتم فقط و فقط در مقابل حمله اتمی هند خواهد بود، ضمنا قبول کرد از ساخت و استفاده از موشک های بالستیک که توانایی حمل بمب اتم را دارد خودداری کند، و همچنین اطلاعات مرتبط با بمب های اتمی خود را در اختیار آمریکا بگذارد.
  2. محمد رضا شاه، با داشتن بلند پروازی های ایرانیان، زمانی که به درآمد کلان نفت رسید، بفکر ساخت بمب اتم افتاد، و قرارداد ساخت دو نیروگاه اتمی بوشهر را با آلمان، فرانسه، و آمریکا امضاء کرد، و برای تامین سوخت با فرانسه به توافق رسید که تجهیزات غنی سازی اورانیوم و از جمله سانتریفیوژها را در اختیار ایران قرار دهد، اسرائیل به آمریکا خبر داد که شاه ایران در پی ساخت بمب اتم است ، لذا آمریکا قرارداد با دولت ایران را ابطال و به فرانسه اخطار داد که قرار داد غنی سازی اورانیوم را کنسل کند، فرانسه بمنظور برآورده شدن خواست آمریکا، و در عین حال راضی کردن شاه، اعلام کرد که غنی سازی اورانیوم برای مقادیر کم صرفه اقتصادی ندارد، و لذا با سایر کشورهای اروپایی صحبت شده که یک شرکت بزرگ غنی سازی در فرانسه احداث شود که مسئولیت تامین اورانیوم مورد نیاز کشورهای مختلف و از جمله ایران را تامین کند، و پیشنهاد کرد در برابر ابطال قرارداد غنی سازی در ایران، ۱۰% از سهام شرکت مذکور را به دولت ایران بفروشد. شاه ۱۰% سهم خود را برای تاسیس شرکت جدید پرداخت ، ولی شرکت موصوف هیچ وقت تاسیس و راه اندازی نشد.

شاه می دانست اقدامات اروپایی ها به خواست آمریکا انجام شده، و لذا مخفیانه شروع به آماده کردن محل غنی سازی در زیر زمین و در منطقه فردو کرد، و احتمالا بصورت کاملا سری با کسانی برای تامین سانتریفوژهای غنی سازی هم مذاکره کرده بود که برای عدم درز به سازمان های اطلاعاتی، شخصا به آن می پرداخت.

بیان دو مثال بالا برای روشن شدن این امر است که ساخت بمب اتم حتی توسط دولت های دوست غرب در منطقه خاورمیانه هم پذیرفته نمی شود، و خط قرمزی است که نمونه های آنرا در بمباران تاسیسات اتمی عراق، سوریه، و حتی بمباران نیروگاه اتمی بوشهر در زمان جنگ ایران و عراق را می توان شاهد بود. لازم است توجه شود، بمباران نیروگاه بوشهر با چنان دقت و مهارتی انجام شد که خلبانان عراقی قادر به انجام آن نبودند.

اما علت مماشات غرب و اسرائیل در عدم تقابل تا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به این امر برمی گردد، که آنها می خواهند با گوشه رینگ قراردادن نظام ضعیف و مستاصل شده جمهوری اسلامی به قراردادی برسند که ایران را برای همیشه از داشتن تاسیسات غنی سازی و ساختن بمب اتم دور کند. روشن است این هزینه فایده تا زمانی پاسخ می دهد که غربی ها به هدف خود برسند، و پس از آن می تواند تغییر کند.

جمهوری اسلامی از مردم ایران جامعه ای ضعیف و شکننده ساخته است که براحتی یکدیگر را می فروشند.

قدرت هر حکومتی رابطه مستقیم با نسبت اعتماد مردم به آن دارد. در غرب برای فراهم کردن اعتماد عمومی به حکومت ها به چند وسیله منوسل شده اند.

  1. برپایی جامعه مدنی گسترده که واسطه مردم و حکومت است و بعنوان ضربه گیر نظام سیاسی عمل می کند. افراد جامعه می توانند از طریق جامعه مدنی، انتقادات خود به حکومت را ابراز کنند، با داشتن انجمن ، سندیکا، و اتحادیه های مختلف برای گروه های مختلف مردم، امکان برپایی اعتراضات و اعتصابات برای رساندن حرف خود به حکومت مهیاست. وجود جامعه مدنی به حکومت کمک می کند تا انتقادات و اعتراضات مردم در حد اجتماعی باقی مانده و به درجه سیاسی نکشد.
  2. نظام حکومتی در غرب به مردم اجازه می دهد از طریق صندوق رای حاکمان را عوض کنند، شاید ما معتقد باشیم که تفاوت احزاب در غرب عمیق نیست، اما همینکه مردم می توانند با حضور در انتخابات آنها را جابجا کنند، برای مردم به منزله حق تعیین سرنوشت توسط خودشان است.

بنای سران جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس این بوده که مردم نادان هستند، و روحانیت باید بعنوان چوپان رمه خود را اداره و کنترل کند، و لذا با استفاده از اسطوره های دینی، و قصصی که در منابر و کتاب ها آورده شده، متاعی را به مردم ایران فروختند که هر طرف برداشت خود را از آن داشت. مردم استقلال، و آزادی کشور و عدالت برای خودشان تحت لوای جمهوری اسلامی را می خواستند ، در حالیکه بنیانگذاران جمهوری اسلامی، در پی پیاده سازی احکام اسلامی در کشور بودند.

در عرصه جکومت داری، مغایرت عملکرد حکومت با خواسته گروه های مختلف مردم خود را نشان داد. اولین قشر که با حکومت زاویه پیدا کرد، قشر فرهیخته و تحصیل کرده جامعه بود، سران جمهوری اسلامی با توجه به کمیت کوچک این قشر نسبت به کل جمعیت، اهمیتی به جدا شدن آنها از صف حامیان حکومت ندادند، در صورتیکه جمهوری اسلامی باید می فهمید، گروه تکنوکرات ها با وجود قلت در تعداد، اداره کشور به دست آنها انجام می شود.

با گذشت زمان و مشخص شدن عدم کارآمدی حکومت در حل مشکلات مردم، گروه های بیشتری از مردم  با حکومت فاصله پیدا کردند. عدم همکاری تکنوکرات ها با حکومت، و کاهش حامیان حکومت در میان مردم عادی، به بی کفایتی هرچه بیشتر حکومت انجامید، و از تعداد اشخاصی که حاضر به گذشت برای حکومت بودند بشدت کاسته شد. رسوایی های فساد مالی، هزینه کردن درآمدهای کشور در دیگر مناطق جهان، و تبعیض آشکار موجب دور شدن مردم از حکومت شد.

جمهوری اسلامی بجای پرداختن به ریشه مشکلات کوشش کرد با ارعاب و سرکوب به حکومت ادامه دهد، اما به گفته گوته، “می توان بر سرنیزه تکیه داد و حکومت کرد، اما بر سرنیزه نمی توان نشست و حکومت کرد” هر جکومتی برای پیشبرد برنامه های خود به همکاری مردم نیازمند است، و این امر مستقل از خوبی یا بدی حکومت است، بلکه لازمه آن اعتماد مردم به حکومت است. آلمان نازی حکومت جنایتکاری بود، اما بدلیل اعتماد مردم به حکومت، گفته های هیتلر تا روزهای آخر زندگی برای مردم آلمان وحی منزل بود، حتی اگر به مردم می گفت نوجوانان سیزده ساله خود را برای جنگ بفرستید.

عدم اعتماد مردم به حکومت در محدوده اشخاص عادی باقی نمی ماند و به مسئولین حکومتی هم تسری پیدا می کند، و آنان به راحتی حاضر می شوند اطلاعات کشور را به بیگانگان بفروشند. جدیدترین مثال قاضی منصوری بود که با احساس خطر به خارج گریخت و در برابر دادن اطلاعات به کشورهای غربی، حفاظت آنها را درخواست کرد.

” خامنه ای ” و ” سپاه ” در مقابل زور کوتاه نمی آیند مگراینکه زور پر زور ” یهودیان ” و ” اسرائیل ” باشد !

حکومت استبدادی علیرغم برخورد با مشت آهنین به اعتراضات مردم خود، در برابر بیگانگان ذلیل و ضعیف است، و تنها خواسته آنها از خارجی ها محرمانه ماندن مذاکرات در مقابل امتیازات بزرگ به آنهاست. در حال حاضر مشکل جمهوری اسلامی برای مذاکره با ترامپ برملا کردن آن توسط اوست. بخاطر دارم یکی از اتباع کشورهای خارجی را بجرم عکاسی بازداشت کرده بودند، در پیگیری متوجه شدم، جمهوری اسلامی از آن کشور خارجی خواسته تا به وزیر امور خارجه اش ویزا بدهد و آنها امتناع کرده بود، حالا این بنده خدا را گروگان گرفته بودند تا به وزیر امور خارجه ویزا بدهند.

آیا باید منتظر حملات نظامی بیشتری به ایران باشیم ؟

حمله نظامی قدرت های غربی و اسرائیل بر اساس محاسبه زیان فایده است، اکنون ترامپ با تحریم ها توانسته جمهوری اسلامی را به زبونی و فلاکت برساند، و احتیاجی به حمله نظامی ندارد. جمهوری اسلامی منتظر است تا در انتخابات آتی آمریکا دمکرات ها پیروز شوند تا با آنها مذاکره محرمانه را شروع کند. در صورت انتخاب مجدد ترامپ واسطه می فرستند که با مذاکره محرمانه موافقت کند و در این صورت، هر امتیازی که بخواهد می دهند، و ترامپ هم که کاسب است ، و دوباره هم نمی خواهد انتخاب شود که به خودنمایی نیاز داشته باشد، لذا چه از این بهتر که ایران را برای همیشه از داشتن تجهیزات اتمی دور کند.

صبراستراتژیک ”آمریکا و اسرائیل” در مقابل ”ملاها” به پایان رسید، در مقابل ”خامنه‌ای و سپاه” عقب‌نشینی تاکتیکی کردند

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)